خرید تور نوروزی

شعر طنز درباره‌ی استعفای نجفی: «در درون کفش ’باقر‘ پا نکن»

به بهانه استعفای شهردار تهران

شهردارا کاش می گفتی به ما
چیست در واقع دلیل ماجرا؟!
این که سر خود کرده ای این کار را؟
یا که تن دادی به یک اجبار را؟

داشتی بر کرده خود اختیار
یا که کم آورده ای زیر فشار؟!
تا شدی تو شهردار پایتخت
گفتمت کار تو دشوار است و سخت
دام داری در مسیر خود زیاد
لیک بردی دام ها را تو ز، یاد!

گفتمت حرف زمین خواری نزن
چاه پشت چاه بهر خود مَکن
از چه بردی نام “قالیباف” را
باز کردی بحث استیناف را؟
سر به سر مگذار تو اغیار را
سخت خواهی کرد این دشوار را!

دستهای مختلس ها را چرا
رو نمودی، ای عزیز با وفا؟
مجلس رقص و عروسی سر نزن
کف نزن آنجا که باشد مرد و زن!
مثل قبلی ها تو هم آسوده باش
هی بریز و هی بریز و هی بپاش

مال بیت المال را خیرات کن
بیگ لایکی سوی تعزیرات کن!
شهرداری را را رها کردی عزیز
کاش می شد تا که برگردی عزیز
راه بسیار است پس سازش بکن
مختلس ها را فقط نازش بکن

تا شوی آزاد از زیر فشار
زیر میزی را به روی خود نیار!
راه ماندن جان من اینگونه است
در حقیقت رسم این گردونه است
ورنه مجبوری که استعفا کنی
رفته و کار دگر پیدا کنی
پس بیا و مشت ها را وا نکن
در درون کفش “باقر” پا نکن

مجید مرسلی

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

پیام

  1. کفش باقر پُر ز برج و تونل است
    کاسبی چون او بس کوشیده است
    بین ایشان و خواص صد رازهاست
    زور و زر همسگر تزویرهاست

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا