خرید تور تابستان

مرگ به مثابه مؤلف زندگی

تحلیلی بر سریال (Leftovers)

دکتر «عباس نعیمی جورشری»، جامعه شناس و عضو بخش تحلیلی انصاف نیوز، در یادداشتی تحلیلی درباره‌ی سریال «The leftover» و مولف بودن مرگی که در این سریال زندگی را تالیف می‌کند، نوشت:

The Leftovers عنوان سریالی است که سه سال اخیر از شبکه «اچ بی او» پخش شد. سناریو بر ناپدید شدن دو درصد از جمعیت زمین در یک روز عادی اشاره دارد. آنچه که با عنوان «عزیمت ناگهانی» نام برده می‌شود. فیلم مشخصاً به مواجهه بازماندگان با واقعه می‌پردازد. چنان که مرگ به مثابه مؤلف در می‌آید و زندگی را تألیف می‌کند. می‌توان با این تألیف از سه وجه جامعه شناختی، روانشناختی و فلسفی روبرو شد.

۱. جامعه شناسی «بازماندگان» مشخصاً به روابط انسانی و تشکل یافتن افراد دلالت دارد. بارزترین نمود این وجه همانا تأسیس و شکل گیری «انجمن بازماندگان گناهکار» است که تجلی نوعی فرقه و مذهب می‌باشد. فیلم نشان می‌دهد که انسان در مواجهه با واقعه، چگونه به ایحاد مذهب اقدام می‌کند. مناسبات درون انجمن، روند عضوگیری، اعمال اقتدار درون تشکیلات، شیوه‌های فشار اجتماعی بر جامعه، باورمندی‌های مشخص و زبان ارتباطی خاص، در فیلم به حد اعلای خود می‌رسد.

افراد درون انجمن اجازه سخن گفتن ندارند. آن‌ها در سلوک سکوت به سر می‌برند. دفترچه‌ای و قلمی به همراه دارند و از جملات نوشتاری کوتاه برای بیان مقاصدشان استفاده می‌کنند. سیگار کشیدن خصیصه رفتاری دیگر اعضاست که با نوعی تمرکز بروی سوژه همراه است. همینطور آنها لباس متحد الشکلی به تن دارند که تماماً سفید است و یک نمای انسجام بخش ایجاد می‌کند. اشیا و رفتارها در کنش متقابل نمادین بارز می‌شود.

دومین مصداق، قدیس مابی متجلی در سریال است که می‌توان ذیل نظریه «خود آینه سان» چارلز هورتون کولی جامعه شناس مکتب شیکاگو تبیین شود. سه عنصر این نظریه عبارت است از:

ظاهر ما به چشم دیگران چگونه است؟

داوری آنها درباره ظاهر ما چیست؟

چه احساسی در ما ایجاد می‌شود. غرور یا سرشکستگی؟

نظریه بیان می‌کند که آگاهی یک فرد از خودش، در آینه‌ی رفتار با دیگران معنا پیدا می‌کند. بازخورد دیگران به رفتار ما، به ما می‌آموزاند که چه هستیم و چگونه هستیم. پروسه قدیس سازی و مسیح وارگی کارکتر اول فیلم «کوین گاروی» از چنین رویه‌ای تبعیت می‌کند.

وجه جامعه شناختی دیگری از فیلم همانا خصیصه زبانی است که اهمیت بالایی دارد. گناهکار دانستن خویشتن به صرف زنده ماندن، بازماندن از مرگ و «عزیمت» چنان رنجی بر گرده و شانه این افراد سنگینی می‌کند. زبان بدن و نوشتاری جایگزین زبان گفتاری می‌شود. اندوه از دست دادن، غریزه هویت طلبی را بیدار می‌کند. هویتی اجتماعی که معطوف به کنش می‌گردد. کنش به اشکال مختلف از جمله فشار به دیگرانی که می‌خواهند زندگی را ادامه دهند و غم از دست دادن نزدیکان را فراموش کنند. در بینش انجمن آنها گمراهند. آن‌ها که به زندگی و لذت‌هایش بها می‌دهند گمراهند. نجات در یاداوری واقعه و نهایتاً مرگ است. مرگ و عذاب طلبیدن چنان فرشته نجات خواهد بود که همگان باید به آن هدایت شوند. نگاه‌های خیره، سکوت سنگین و حرکات جمعی که به وسعت جنبش و اقدامات گروهی خودنمایی می‌کند، پله پله پیش می‌رود تا پیروز شود، همه و همه ابزار اعمال فشار بر مردم بیرون انجمن است. مردمی که بیرون از هویت مرگ قرار دارند.

۲. وجه روانشناسی فیلم مشخصاً به مرگ، وابستگی‌های روانی و سوگواری دلالت دارد. یونگ معتقد بود که قسمت ناخوداگاه ذهن دارای کیفیتی است که زمان در آن بی تأثیر است و ایمان به زندگی ابدی نیز مربوط به ضمیر ناخوداگاه است که در قید زمان نیست. مبتنی بر نکته یونگ، می‌توان احتمالاً پنج مرحله سوگواری را تمیز داد:

۲.۱. مرحله شوک و ناباوری که اولین واکنش افراد به مرگ عزیزانشان است. بهت زدگی و کرختی تن نمود این احوالات است.

۲.۲. پرسش و آرزو که در دو بعد مطرح است. پرسش «چرا باید برای من اتفاق بیتفد؟» و آرزوی «همه چیز مانند قبل درست می‌شود».

۲.۳. یاس و آشفتگی که فرد در گرداب محالات فرو می‌رود. ذهن فرد به او القا می‌کند که همه چیز تمام شده است و هرگز درست نمی‌شود. افسردگی در فرد حلول می‌کند.

۲.۴. پذیرش واقعیت و بازسازی زندگی که آرزوها کنار گذاشته می‌شود و فرد واقعیت مرگ را می‌پذیرد. آنگاه به بازسازی موقعیت خود در محیط جدید می‌پردازد و برای ادامه حیات برنامه ریزی می‌کند.

۲.۵. هویت تازه سطح نهایی است که فرد در آن زندگی جدید، روابط نو، لذات تازه را تجربه می‌کند. فرد در اینجا سوگواری را نوعی بلوغ برای خود بر می‌شمرد.

فیلم در تدوینی قدرتمند به دسته بندی کارکترها در سطوح پنجگانه مزبور می‌پردازد. جدل اصلی نیز بین دو قطب قرار دارد که یکطرف مرگ را نقطه پایان می‌دانند و خودکشی، خودآزاری و خودممنوعیتی از حیات را راه برون رفت می‌دانند. طرف دیگر اما در پی طی نمودن مراحل سوگواری است تا به مرحله نهایی و هویت تازه برسد.

افرادی به گروه نخست تعلق دارند که دارای ایگوی ضعیف‌تری و سوپرایگوی قویتری هستند و هویت وابسته اشان پررنگ است. حال آنکه افراد گروه دوم با ایگوی قوی‌تر و هویت مستقل‌تر در فیلم نقش آفرینی دارند.

۳. وجه فلسفی فیلم بر معناسازی انسان، آن جهانی گری و ماهیت مرگ استوار است. چنان که هایدگر تذکر داده است مرگ گرانیگاهی است که زندگی همگان پیرامونان در چرخش است. از این رو فهمیدنش برای جویندگان زندگی معنادار، امری ناگزیر خواهد بود. در اینباره لوکیشن‌های مکرر در فیلم ردیف می‌شود تا خلأ فلسفی انسان را نشان دهد. این خلأ در قامت بیتابی و سردرگمی تجلی میابد. این سردرگمی الزاماً به بی اعتمادی می‌انجامد. جهانی که در اوج بی اعتمادی به سر می‌برد. هر آن رویدادی می‌خواهد بدان تحمیل شود و انسان در تهاجم این تحمیلات دست بسته است. اینگونه تلاش می‌کند معنا بسازد. عزیمت ناگهانی! احتمالاً بازگشت! تکرار واقعه! پیام! تمام اینها تلاش انسانی است که معنای واقعه را درک نمی‌کند. چه بسا برای آن معنایی نمیابد. اینگونه جهان دیگر در ذهن و باورش پررنگ می‌شود.

جهانی که امید می‌آفریند. مگر نه اینکه ترس بزرگ، همانا ناامیدی است؟ بنابراین اینگونه با خلق معنا، با خلق مکان و زمان، امید می‌آفریند. ماهیت مرگ را هدفمند می‌کند. مرگ تبدیل به ارزش می‌شود. انسان ارزش مدار، انسانی است کوشا. کوشش برای ارتباط با آن جهان محتمل. کوشش برای ارتباط با آنسوی مرگ. نهایتاً هم فیلم آنسو و اینسو را به بحث می‌گذارد که ما کدام سو ایستاده‌ایم؟! اینگونه مکان و زمان در تعلیق معنایی فرو می‌رود. مرگ معنای حیات می‌گیرد. معنای تبدیل شدن. فیلم نشان می‌دهد که معنایافتگی راه نجات از نیستی است.

در یک جمع بندی می‌توان تصریح کرد که «بازماندگان» سریالی است دشوار و پیچیده که ابداً نمی‌تواند یک سرگرمی محض و سهل برای مخاطب فراهم آورد. بعید است مخاطب آسان پسند با سریال همراه شود. سناریو تلاش می‌کند انسان و ارتباطات انسانی را در رابطه با مرگ و از دست دادگی، تبیین کند.

مرگ در قامت «مؤلف» حاضر می‌شود. معنا را تألیف می‌کند. کنش را تألیف می‌کند. ذهن را تألیف می‌کند. چنان موجودی مستقل برمی‌خیزد و کاراکترسازی می‌کند. رنج نیست اما رنج آفرین است. فیلم با تکیه بر این مؤلف، تبیینی از انسان و جامعه ارائه می‌دهد. تبیین سه گانه جامعه شناسانه، روان شناسانه و فلسفی. تبیینی که به زعم نگارنده با نقیصه‌ها و ابهاماتی همراه است اما نهایتاً تلاشی موفق است. پایان خوب فیلم دلالت بر این توفیق دارد.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا