جنگ فوتبال، صلح فوتبال
احسان پورخیری در نیلوفر نوشت: برای من بسیار عجیب است که دکتر پاینده از میان تمام تصاویر خونبار وقایع سالهای اخیر سوریه صرفاً عکسی را برجسته کرده است که خبر از یک وضعیت آرام دارد. استثنایی در دل «وضعیت استثناء». به گمانم هر تبیینی از این تصویر، فارغ از فلاکت های مردم سوریه در این چند سال، فارغ از تصاویر کودکان کشته شده، فارغ از مهاجرانی که نه غذا و آبی دارند و نه سرپناهی، نوعی «سفید»نمایی از وضعیت است.
یکم؛ دکتر حسین پاینده (استاد نظریه و نقد ادبی دانشگاه علامه طباطبایی) اخیراً در مقاله ای در روزنامه ی شرق (بازنشر در سایت فرهنگی نیلوفر، یکشنبه 8 تیر 1393)، کوشیده تا از تصویری متعلق به مخالفان دولت سوریه که در حال تماشای فوتبال هستند خوانشی نشانه شناختی ارائه کند. اینکه خودِ این خوانش چه نقاط قوت و ضعفی دارد، از حوصله ی این یادداشتِ کوتاه و همچنین از حدود توانایی من بیرون است. باری، من قصد دارم نشان دهم که تصویر یادشده می تواند واجد چه دلالت های دیگری باشد. همچنین سعی می کنم نشان دهم که فوتبال، آنچنان که دکتر پاینده میگوید، صرفاً فرصتی برای اندیشیدن به صلح نیست؛ بلکه و برعکس، میتوان آن را نماد یک نبرد تمام عیار طبقاتی نیز در نظر گرفت و آن را از این منظر هم نگریست.
دوم؛ برای من بسیار عجیب است که دکتر پاینده از میان تمام تصاویر خونبار وقایع سالهای اخیر سوریه صرفاً عکسی را برجسته کرده است که خبر از یک وضعیت آرام دارد. استثنایی در دل «وضعیت استثناء». به گمانم هر تبیینی از این تصویر، فارغ از فلاکت های مردم سوریه در این چند سال، فارغ از تصاویر کودکان کشته شده، فارغ از مهاجرانی که نه غذا و آبی دارند و نه سرپناهی، نوعی «سفید»نمایی از وضعیت است. تو گویی میتوان لحظه ای چشم به روی فاجعه ای که در حال رخ دادن است بست و بخش های جذاب واقعیت را نیز دید. نشانه شناسی این تصویر، اگر همراهی و مکملّی نباشد برای سایر تصاویر فاجعه بار سوریه، اساساً نه کاری است فلسفی؛ بلکه همراه شدن با ایدئولوژی است که میکوشد تکّه پاره های وضعیت را به طریقی سرِ هم کند تا به ما بقبولاند که اوضاع آنقدرها هم وخیم نیست: این درست است که مردان و زنان و کودکان بیگناه کشته میشوند، اما یادتان باشد که مردم اینجا هنوز به چیزهایی دلخوشند؛ فوتبال، کوکاکولا، سری جدید سریال ملاقات با مادر و ….
سوم؛ دکتر پاینده از آمدن مردم در «برخی مناطق» تهران به خیابانها هیجانزده شده است. البته من نیز اگر جز آن «مردم» می بودم، یا به هر طریقی گذرم به آن «طرف ها» می افتاد قطعاً در «همان خیابان ها» سوتی می زدم، هورایی می کشیدم و نهایتاً با جمعیت همراه می شدم. شادی مردم در خیابان ها برای من نیز جالب، هیجان انگیز و خواستنی است. اما زمانی می تواند هیجان انگیزتر و دوستداشتنی تر باشد که این شادی از آنِ همگان باشد. مطابق با آنچه که من شنیده ام، تنها مردم بخشی از مناطق مرفه تر و ثروتمندتر تهران به خیابان آمده اند. این البته «به خودیِ خود» اشکال دارد. چرا شادی باید تنها از آنِ آنان باشد؟
چهارم؛ «فوتبال شکلی مبدل یا دیگرگونه از جنگ است». این حکمی است که دکتر پاینده درباره ی فوتبال می دهد و بر اساس آن خوانش خود را پی می گیرد. من نیز با یک تغییر کوچک با حکم ایشان موافقم. «جام جهانی شکلی مبدل یا دیگرگونه از جنگ است». اما این جنگ یک جنگ دوستانه نیست. جام جهانی در برزیل نماد یک نبرد تمام عیار طبقاتی است. اما چرا باید این مسئله را طبقاتی بنگریم؟ همانطور که اخبار میگوید همزمان با برگزاری مسابقات جام جهانی تظاهرات، شورش ها و اعتصاب های متعدّدی در سطح کشور برزیل شکل گرفته. این افراد به چه معترض اند؟ به هزینه های هنگفتی که برای برگزاری جام جهانی صرف شده، حال آنکه بسیاری از مردم برزیل از بسیاری منابع و امکانات خوراکی، بهداشتی و آموزشی محرومند. مطابق با گزارش آلکس مینورو و گابریل پینهو («برزیل: جام جهانی متعلق به کیست؟»، ترجمه ی مهرداد امامی، سایت انسانشناسی و فرهنگ) دولت برزیل همچنین هزینه های هنگفتی صرف کرده تا نیروهای آماده باشی داشته باشد برای مقابله با تظاهرات و اعتصابات به حقّ طبقه ی کارگر. افزون بر این، فیفا بسیاری از هزینه ها را بر روی دوش دولت برزیل گذاشته است و خود و سرمایه دارانش سود بسیاری به جیب می زنند: بی تفاوت نسبت به مردم فقیر و طبقه ی کارگر برزیل.
پنجم؛ پس جام جهانی صرفاً جنگ میان تیم های فوتبال نیست، بلکه جنگی است میان دو طبقه که منافعشان آشکارا با هم در تضاد افتاده. و اینها نکاتی است که در خوانش دکتر پاینده از فوتبال و جام جهانی غایب بود. من اکنون درباره ی پتانسیل های رهایی بخش یا صلح آور فوتبال چیزی نمیدانم. چه بسا که فوتبال و جام جهانی بتواند منادی چنین صلح و دوستی ای باشد. من نمیدانم، اما تردیدی ندارم که هرگونه امکان صلح و رهایی صرفاً در پرتو راه حل نهایی بشر، سوسیالیسم، است که امکان تحقق دارد – غیر از آن هر چه هست بربریت و توحش است.
انتهای پیام