خرید تور تابستان

دلار و آرزوهای ما

«علی دادپی»، اقتصاددان در سایت شخصی خود نوشت: دلار از مرز ۵۰۰۰ تومان گذشت. یک اتفاق در بازارمبادله ارزی که به چند نرخی بودن عادت دارد ولی همیشه بهانه دست جناح‌ها و هواداران و پامنبری‌نشین‌های این طرف و آن طرف می‌دهد تا با ادبیات ویژه‌ای که وهن زبان و قلم است هم‌دیگر را خطاب قرار دهند. در این مبادله تعارفات ننوشتنی کمتر کسی می‌پرسد چه روی‌داده است؟‌ چرا روی‌داده است؟ و پیامدهای این روی‌داد چیست؟‌

روی‌داد:

در یک بازار مبادله ارز چند نرخی ارزش پول ملی در برابر ارزهای معتبری جهانی در بازار آزاد کاهش پیدا کرده است. در این بازار معمولا اسکناس معامله می شود و انتقال سرمایه یا ارز از طریق صرافیها و واسطه هایی که توان استفاده از شبکه بانکی جهانی را دارند٬ صورت می گیرد. به این ترتیب مبادلات ارز در این بازار تنها بخشی از مبادلات ارز در اقتصاد ایران است. متاسفانه برخلاف بازار بورس یک شاخص مبادله ارز تعریف نشده است که در آن نرخ متوسط وزنی مبادله ریال با ارزهای خارجی بر اساس حجم مبادلات هر نرخ محاسبه شود. در فقدان چنین متوسطی نرخ ارز در بازار آزاد سیگنالیست که مصرف کننده و تولید کننده ایرانی دریافت می کنند. یکی نگران ارزش داراییهایش می شود و آن یکی مضطرب از افزایش قیمت مواد اولیه مورد نیازش. هر دو می کوشند تا پس اندازها و سرمایه های ریالی خود را به ارز تبدیل کنند تا ارزش آنها حفظ شود. در نتیجه تقاضا برای اسکناسهای آمریکایی و اروپایی افزایش پیدا می کند. نرخ ارز بالاتر می رود.

چرا دلار گران می‌شود؟

ارزش پول ملی وابسته به تولید کشور٬ بازارهای صادراتی محصولات٬ بهره وری٬ روانی نقل و انتقالات مالی و ارتباط شبکه بانکی ملی و اتصالش به شبکه جهانی است. در ایران نفت خیز بهای نفت در بازارهای جهانی٬ توانایی دولت در دسترسی به درآمدهای ارزیش و راحتی انتقال ارز به داخل کشور همه و همه تعیین کننده نرخ برابری ریال و ارزهای خارجی در بازار مبادله ارز هستند. حالا چه شده است که دلار از مرز ۵۰۰۰ تومان گذشته است؟ بر خلاف آنچه که سیاست زدگان شبکه های اجتماعی می گویند این افزایش کمتر به دولت و بیشتر به اقتصاد کلان کشور وابسته است.

اول. افزایش تقاضا برای ارز به مسافرت به خارج از کشور. ایام نوروز است و هزاران نفر ایران از مرزهای هوایی٫ زمینی و دریایی عازم کشورهای همسایه هستند تا استخوانی سبک کنند٬ کنسرتی بروند و لباسی بپوشند که در داخل ممنوع و حرام است. بعید می دانم منطقه ای در آنسوی مرز مانده باشد که از ممنوعیت و اجبارهای داخلی ایران سود نبرده باشد. امری به سادگی یک کنسرت وقتی ممنوع است دوستداران موسیقی و متقاضیان شادی را به یک گاوداری هم در نزدیکی اربیل می کشاند. کلانشهرهایی مانند دبی و استانبول جای خود را دارند. میلیاردها ریال به میلیونها دلار تبدیل می شوند و از مرز خارج می شوند و البته در هزینه فایده بعضی سیاستها به حساب نمی آیند. در کشوری که یارانه و رانت معمول و مستحب واجب است٬ عادت هم کرده ایم که دولت با یک ریال قوی یارانه ای پنهان به این سفرها بدهد. هر چه باشد این ممنوعیتها و اجبارهای همین دولت است که مردم را عازم سفر را می کند تا بتوانند سالی دیگر را با آن سر کنند. ولی واقعیت اینجاست که نه دیگر اقتصاد می تواند یارانه را بدهد و نه ما می توانیم از هزینه اقتصادی این ممنوعیت‌ها فرار کنیم.

دوم. برجام و پسابرجام و پسا پسابرجام. برجام شد و فرصتی طلایی برای مبادله تجاری و دسترسی دولت به درآمدهای بلوکه شده نفتی آمد و رفت. حالا همه می دانیم که تحریم یعنی چه. اینکه شرکت ملی نفت ناچارا باشد به افرادی از جنس متهم ب.ز. مراجعه کند تا بتواند از هر تومن قرانی به دست بیاورد. حالا که ابرهای نارنجی رنگ واشنگتن را گرفته اند و سبیلوهایی که همیشه جنگ را دوست داشته اند مصدر کار می شوند٬ طبیعیست که همه یک کمی نگران آینده باشند. اگر برجام جوانمرگ بشود٬ اگر تحریمها برگردند و اگر مبادلات تجاری دوباره مختل شود همه سوالهایی هستند که ذهنها را مشغول کرده است. مردمی که یادشان ریال چه کشید در تحریم٬ ریال را نگه نمی دارند تا دوباره درد بکشد. فعال اقتصادی و خانوار ایرانی و کارفرما و کارگر منتظر دولت نمی مانند که تایید کنند ریسک آینده افزایش پیدا کرده است٬ آنها می دانند که ریسک بالا رفته است و از روی تجربه می دانند که آسیب پذیریشان کجاها افزایش پیدا کرده است. سرمایه گذار و خریدار خارجی هم نمی گویند فعلا که برجام هست ادامه بدهیم تا چه پیش آید. آنها الان حجم مبادلات را کم می کنند تا ابرهای بگذرند و بعد ببینند که می خواهند مبادلات را افزایش بدهند یا نه.

سوم. بانکها. بله بانکهای ما تحریمند و هنوز FATF اجرایی نشده است. جالب است که یک اقتصاد ۸۰ میلیونی با محصولات مختلف و صادرات نفت باید منتظر رسیدن دلار از دبی یا اربیل یا هرات باشد. مثل عضوی که از بدن جدا شده است و به ضرب و زور چند عصب متصل مانده است. در سالهای گذشته استانداردها و نرم افزار بانکداری تغییر کرده است ولی هنوز هستند کسانیکه پذیرفتن این تغییرات را متناقض با استقلال کشور می دانند و مدیرانی که خیال اجرای تغییرات لازم را ندارند. ولی اشکال اینجاست که وقتی راه بانکی وجود ندارد انتقال ارز به داخل کشور هم پرهزینه است و هم خارج از سیستم بانکی. این گسست بانکی به تشکیل بازار مبادله ارزی کمک کرده است که دولت کنترل چندانی روی آن ندارد و از طرفی با کاهش ورود ارز به کشور به ناپایداری نرخ برابری ریال در برابر ارزها کمک کرده است. اگر ما می خواهیم بازار تک نرخی داشته باشیم و نگران رفتار صرافان در دبی و اربیل نباشیم٬ باید بخواهیم بانکها به شبکه جهانی بانکی بپیوندند و پذیرای حواله های ارزی از خارج از کشور باشند. افزایش عرضه ارز در بازار داخل می تواند ثبات را به بازار ارز بازگرداند.

چهارم. تعطیلی صرافها و اقتصاد کشور. اقتصاد کشور تا پایان سیزده فعلا تعطیل است. نه صرافان زیادی مشغول هستند و نه بانکداران در دسترس. یک کاهش موقت در عرضه ارز رویداده است که به افزایش بیشتر نرخ برابری دلار دربرابر ریال کمک می کند. این دلیل اصلی نیست ولی به افزایش بیشتر قیمت کمک کرده است.

پنجم. تقصیر دولت هست و نیست. تقصیر دولت هست چون بازار چند نرخی مانده است و کاهش ارزش ریال سازمان یافته اتفاق نیفتاده است. دولت نمی تواند بیاید بگوید به نفع ماست که از ارزش ریال کاسته شود٬ چون برای ما مهمترین شاخص اقتصادی نرخ ارز است. جالب است آدمهایی که نه نگران بهره وری هستند٬ نه خواهان گسترش بازارهای صادراتی و نه معذب از رفتاری که با کارآفرین و سرمایه گذار می شود٬ طوری برای کاهش ارزش ریال عزاداری می کنند٬ که هر دانشجوی اقتصادی ناچار می شود یکدور دیگر کلیات نظریه مبادله ارز را بخواند. اما تقصیر دولت نیست. این اقتصاد پیچیده تر و بزرگتر از آنی شده است که یک هیات دولت روندهای کلانش را تعیین کند. راستش را بخواهید اینجا مقصری وجود ندارد. رویدادی که رخداده است٬ برای اقتصادی پر از رانت و یارانه با این اقتصاد دولتی – حکومتی و محدودیتهای مختلف صادراتی و وارداتی و بانکی طبیعیست. کسی با پرخوری لاغر نمی شود و اقتصاد هم با رانت خواری پول ملی را تقویت نمی کند.

پی‌آمدها:

افزایش قیمت کالاهای وارداتی٬ افزایش درآمد ریالی صادرکنندگانی که لازم نیست مواد اولیه را به دلار بخرند٬ فشار برای اصلاحات بانکی و پولی و البته نارضایتی مردمی که برایش کاهش ارزش ریال عادی شده است ولی نمی خواهند باور کنند که پول ملی ضعیف نتیجه عملکرد اقتصادی ضعیف کل اقتصاد است. سال نو مبارک٬ باشد که امسال چشمها را بشوییم و جور دیگر ببینیم.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا