خرید تور تابستان

برجام اوباما؛ برجام ترامپ؟! | نصرت‌الله تاجیک

«نصرت الله تاجیک»، تحلیلگر مسائل بین‌الملل در «دیپلماسی ایرانی» نوشت:

«اگرچه حل مسائل آمریکا با کره شمالی بعد از آنکه به عنوان یک قدرت هسته ای مطرح شده است و به راحتی آمریکا را تهدید می کند راهی بس طولانی در پی دارد، اما حداقل ما در ایران باید دقت کنیم که ترامپ ممکن است حتی با امتیازدهی با کره شمالی به تفاهم احتمالی برسد اما یقینا با ایران که در نیمه راه هسته ای شدن است حاضر نیست کنار بیاید. برجام حاصل رویکرد ایران برای تعامل با جامعه جهانی بود تا به راه کره شمالی نرود، بلکه یک فضای تنفسی برای سیاست خارجی بوجود آورد تا از این راه جایگاه واقعی خود را پیدا و نقش مثبت و سازنده منطقه ای خویش را مسئولانه ایفا نماید تا زمینه توسعه سیاسی اجتماعی کشور و تامین حداقل رفاه عمومی مردم فراهم گردد و سیاست خارجی ایران تا زمانی که برجام بتواند به تامین حداکثری منافع ایران بپردازد و مصالح عمومی را رعایت کند باید به آن وفادار بماند اما نه چیزی بیش از آن همچون امتیاز دادن برای ماندن ترامپ در برجام!

زیرا اگر نگوئیم هدف، حداقل کارکرد سیاست های داخلی و خارجی ترامپ به چالش کشاندن دستاوردهای اوباما است و در این راه هیچ شکی به خود راه نمی دهد، اما در مورد برجام ترامپ باید هزینه خروجش از برجام را بپردازد. او در این راه در بعضی موارد موفق شده و در پاره ای از زمینه ها شکست خورده و واقعیات را قبول کرده است اما دست از تلاش برنداشته است. نگاهی به تصویر بزرگ دنیا و مخصوصا” خاورمیانه نشان می دهد که هیچ زمانی دنیا به این اندازه دچار هرج و مرج نشده و هیچ زمانی جایگاه بین المللی آمریکا تا این میزان لطمه نخورده بود. ترامپ نه تنها در صحنه بین المللی بلکه حتی در اداره کاخ سفید سردرگم است و روند پیاده شدن از قطار بدون فرمان و ترمز ترامپ ادامه داشته و او با اقداماتش کاری جز به هم ریختگی دنیا انجام نمی دهد! هیچ کس بهتر از ترامپ نمی توانست نشان دهد که کشورها برای افتادن روی ریل دموکراسی و توسعه نمی توانند و نباید از آمریکا تبعیت کنند بلکه باید راه خود را طی کنند.

از منظر داخلی نیز آن گونه که چندی پیش واشنگتن پست نوشت «ترامپ اصول مردم سالاری آمریکایی را نقض کرده و مردم آمریکا را نیز در این زمینه دچار سردرگمی جدی کرده و حتی در اذهان عمومی تصویری از یک دولت بی کفایت از خود برجای گذاشته است. او خودسرانه معیارهایی را به جامعه مدنی تحمیل کرده که هیچ تناسبی با زیرساخت های سیاسی و قانونی آمریکا ندارد و حتی امنیت آمریکا را نیز به خطر انداخته است. اقدامات مخرب ترامپ موجب شده است دولت بعدی که در این کشور روی کار آمد مجبور باشد ساختار سیاسی، اجتماعی، اقتصادی کاملا به هم ریخته این کشور را بار دیگر از پایه بسازد.» چامسکی نیز به گونه ای دیگر به این اوضاع نگاه کرده که می گوید: «جهان در حال گذار از نظم قدیمی به یک نظم جدید است که مختصات این نظم جدید هنوز به درستی مشخص نیست. نشانه های این گذار را می توان تغییرات در توزیع هرم قدرت جهانی، تضعیف نهادها و رژیم های بین المللی کنونی، تضعیف آمریکا و افول گسترده هژمونی این کشور، ایجاد نظم های منطقه ای جدید، تضعیف دلار در مناسبات مالی و تجاری جهان، خیزش قدرت های منطقه ای و بین المللی جدید دانست.»

اجازه می خواهم ۱۰ سال به عقب برگردم و نگاهی به رویکرد استراتژیک و نحوه تفکری در دوران اوباما برگردم که شیطان اکبر ترامپ است! اگرچه سخنرانی اوباما در زمینه سیاست آمریکا در خاورمیانه و شمال آفریقا در ۱۹ می ۲۰۱۱ ، زمینه کلی و بیشتری به منتقدان وی داد که دکترین او را نظیر بوش پسر بدانند و انتقاداتی نسبت به آن داشته باشند، اما در عالم واقع تفاوتی کلیدی میان این دو دیدگاه وجود داشت. زیرا بوش به دنبال گسترش دموکراسی از طریق ابزار های قدرت سخت بود و اوباما از طریق قدرت نرم تا جایی که بر صلح در منطقه و استفاده از ابزارهای دیپلماتیک و اقتصادی جهت تسهیل در انتقال دموکراتیک تاکید داشت و ترامپ مجددا” به همان دکترین بوش برگشته است! بنابراین از دکترین سیاست خارجی اوباما در جهت دموکراتیزه کردن خاورمیانه با عنوان قدرت هوشمند یاد شد که هم منطقه را به سمت توسعه می توانست سوق دهد و هم از به هم ریختگی سیاسی و ژئوپلیتیکی منطقه جلوگیری بعمل می آورد و این با منافع کمپانی های تسلیحاتی که خاستگاه ترامپ است در تضاد بود.

با این اوضاع ما نباید سرنوشت خود را به هرج و مرجی که ترامپ به راه انداخته است گره بزنیم. سیاست خارجی ما باید آنقدر قوی شود تا از تمامی ظرفیت های کشور استفاده تاثیرگذار و نه صرفا بده بستانی و یا پیام رسانی بکند. خبر رویترز در زمینه تهیه پیش نویس تحریم های جدید به دلیل توسعه صنایع موشکی و نقش و اهداف سیاست خارجی ایران در خاورمیانه و اجلاس یک روزه اروپائیها در برلین قبل از اجلاس برجام در وین نشان از نوعی تقسیم کار دارد. تلاش دیپلماتیک ایران باید در راستای جلوگیری از کلید خوردن ایران هراسی ۲ از طریق یارگیری، بلوک بندی و رفتار دیپلماتیک باشد و سیاست خارجی کشور باید از طریق کار با قدرت های تاثیرگذار منطقه و بین المللی نباید اجازه دهد اروپا با آمریکا هم موضع شود.

زیرا دغدغه اروپا با منافع آمریکا در این زمینه متفاوت است. اگرچه در بسیاری از موارد توانمندی های دفاعی به دلیل ارتباطش با حوزه امنیت ملی در بده بستان نه وارد می شود و نه باید وارد شود، اما از مذاکره نیز نباید هراس داشت و ترسید و باید روش اقناعی و اطمینان دهی در پیش گرفت. اینکه اروپا به دلایلی از جمله اقتصادی ناچار است تا از امریکا پیروی کند جمله عام و عمومی نیست و بسته به برخورد و رفتار ما دارد. قدرت موشک ما باید حافظ امنیت ما باشد و نه ترس دیگران. اینگونه امور را باید سیاسیون طراحی مدلسازی و ارائه کنند تا طرف مقابل هم به اطمینان نسبی برسد.

باید امیدوار بود سیاست خارجی در سال جدید هم از جهت درونی و سازوکار تصمیم سازی و تصمیم گیری در خود تحولی بوجود آورد و هم برای تبیین نقش و جایگاه خود در داخل و خارج روش جدیدی را بکار گیرد. من خیلی خوشبین نیستم و معتقدم سیاست خارجی کشور فاقد عنصر تهور، ریسک پذیری، طراحی، تصمیم سازی، ایجاد اجماع و بلوک سازی است و این را من انفعال می دانم و دلیل اصلی اش قسمتی مربوط به توجه نداشتن به اثرات سیاست های داخلی بر سیاست خارجی و کاهش انسجام ملی و قسمت دیگرش جزیره ای اداره شدن سیاست خارجی و قرار نگرفتن وزارت امور خارجه در جایگاه خود است.»

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا