تولید ملی «لباس زیر ناموس» ما
«امیر هاشمی مقدم» در یادداشتی با عنوان «تولید ملی «لباس زیر ناموس» ما» که در اختیار انصاف نیوز قرار داده است، نوشت:
امسال سال «حمایت از کالای ایرانی» نامیده شد. چیزی که واقعا در این شرایط اقتصادی کشور و تعطیلی کارخانهها و کارگاههایی که هر هفته خبرشان به گوش میرسد و مایهی بیکاری هزاران هممیهن شده، لزومش احساس میشود. کالاهای ایرانی به دلایل بسیار، نتوانستهاند در رقابت با کالاهای همسان خارجی، کامیاب شوند. تجربهی تلخ برخی کالاهای ایرانی (همچون خودروهای ملی)، بیاعتمادی خریدار، بالا بودن بها نسبت به کالاهای همسان خارجی، حمایت نشدن تولیدکنندگان و…، برخی از دلایل است. در اینجا تنها به یک بُعد آن پرداخته میشود که رشد نابرابر کالاهای داخلی است.
آقای حسن عباسی در سخنرانی چند ماه پیش در یکی از دانشگاههای تبریز، در پاسخ به انتقاد تند یکی از دانشجویان دربارهی پشتیبانی ایران از حکومت سوریه، جملاتی بسیار تندتر گفت؛ از جمله: «شما لباس زیر ناموست را بدهکار آن جوانهایی [مدافعان شهید حرم]».
در واقع دیوار بیاعتمادی آنچنان بین بدنهی مردم و حاکمیت دارد بلندتر میشود که بخشی از مردم به هیچ سخن حاکمیت گوش نمیدهند. خیلی از کشورها در بیرون از مرزهای سیاسی خودشان اقدام نظامی میکنند. اما سحن منتقدان را هم میشنوند و در مقام پاسخگویی بر میآیند. اگر هم همچنان اختلاف دیدگاه ماند، میشود دو دیدگاه مخالف که در کنار یکدیگر جای دارند. نه با این دست جملات تند به یکدیگر تاختن.
اما در اینجا، سخنم دربارهی این است که «لباس زیر ناموس» ما را چه کسی تولید میکند؟ آقای عباسی در شهر تبریز بود. اگر کمی آنسوتر به مرز «بازرگان» یا «رازی» میرفت، بیگمان درستی آمار رسمی مبنی بر ترانزیت قاچاق هر ساعت شش کانتینر پوشاک قاچاق، از جمله لباس زیر ناموسمان از ترکیه به ایران را متوجه میشد. اما ربطش چیست؟
میگویند گورباچف در آخرین سالهای حکومت شوروی، در یکی از برنامههای تلوزیونی، یک کاغذ و قلم داشت و دو تا پاککن. با قلم دو تا خط روی کاغذ کشید. سپس با یکی از پاککنها آنرا پاک کرد. تمیز شد. اما پاککن دیگر کاغذ را سیاه کرد. او توضیح داد که پاککن نخست، ساخت آمریکا بوده و پاککن دوم، ساخت شوروی. آمریکا اگر بمب اتم ساخته، در کنارش به دیگر ابعاد صنعت و فرهنگ و اجتماعش هم پرداخته بود؛ اما شوروی همهی تلاشش بر ساخت سلاحهای همرده با آمریکا متمرکز شد و از همین رو، دیگر ابعاد اقتصادی و اجتماعی و سیاسی را نادیده گرفت.
حالا حکایت ما است. بیگمان ساخت موشکهایی که لرزه به دل دشمنان میاندازد، برای هر ایرانی خبری دلگرمکننده و برای دشمنان بازدارنده است. این موشکها هم بخشی از کالاهای ایرانی هستند. اما همهی کالاهای ایرانی به این موشکها خلاصه نمیشود. ترکیه هم به تازگی موشکهای جدیدش را به نمایش گذاشته است. اتفاقا با وجود همهی قوانین بینالملل، حاکمیت سوریه را نقض کرده و به عفرین لشکرکشی کرده است. همانگونه که بیش از چهل سال است بخشی از خاک قبرس را به تصرف در آورده و گوشش هم به سازمان ملل و دیگر کشورها بدهکار نیست. اما همزمان در صنعت پوشاکش هم سرمایهگذاری کرده و اکنون نه تنها بازار پوشاک ایران، بلکه خاورمیانه و حتی بخش زیادی از اروپا را هم در دست گرفته است. همچنانکه گردشگریاش هم پیشرفت چشمگیری داشته و به مرز چهل میلیون گردشگر در سال رسیده. نظام آموزش عالیاش رشد چشمگیر یافته و خدمات اجتماعی و درمانیاش حقیقتا انقلاب کرده است. تولیدات فرهنگیاش (همچون سریالها و موسیقی عامهپسند) هم نه تنها دارد منطقه، بلکه دنیا را تسخیر میکند.
این روزها دوباره خیلی گردشگران ایرانی را (بهعنوان موضوع مطالعاتیام) میبینم که به ترکیه میآیند. به گونهای که مثلا همهی هتلها و مسافرخانههای شهر وان پر شده و مسوولین شهری از مردم خواستهاند گردشگران ایرانی را در خانههایشان جای بدهند. بخش زیادی از این گردشگران در ترکیه، تاجران چمدانی هستند. یعنی هم به این کشور سفر میکنند و هم برای مصرف یکسال یا بیشتر خود و خانوادهشان، پوشاک میخرند.
از سوی دیگر، در بسیاری از برنامههای تلویزیونی ترکیه، علیه کالاهای چینی تبلیغ میشود. همچنانکه در بسیاری از فروشگاههایش تابلوی «نه به کالای بیکیفیت چینی، آری به کالای با دوام ترکیه» به چشم میخورد. اگر ترکیه به کالاهای چینی نه میگوید، جایگزینش را با بهایی کمتر و کیفیتی بالاتر دارد. همهی اینها را هم مدیون واقعگرایی، برنامهریزی و همبستگی مردم و دولتمردانش بوده است.
آیا ما هم میتوانیم در برابر کالاهای خارجی، چنین گزینههایی را مطرح کنیم؟ آیا میتوانیم از گمرکهایی که در دست دولت نیست، بر قاچاق کالاها نظارت داشته باشیم؟ آیا میتوانیم به سرمایهگذاران اطمینان خاطر بدهیم؟ یا تنها دوباره به هزینه کردن بنرهای تبلیغاتی خیابانها، دستورالعمل به دستگاهها و وزارتخانهها، پرداخت وامهای کلان به «خودی»هایی که بازپرداخت نمیکنند و… بسنده خواهیم کرد؟ یا اگر مردم را به زور به سوی کالای ایرانی برانیم، همان بلایی که با خودروهای ملی به سرشان آوردیم، با دیگر کالاهای ملی هم خواهد آمد؟
«ما میتوانیم». بیگمان ما میتوانیم. اما نه با دستورالعملهای بیاثر یکساله و انقلابی. اگر سیستم نظارتی شفاف همگانی بر همهی بخشهای تولیدی و اقتصادی حکمفرما نباشد و مردم ندانند کدام کالای ایرانی در چه فرایندی و با چه هزینهای تهیه شده و برتریاش نسبت به کالاهای خارجی همسان چیست، همان میشود که چند دهه است از خود میپرسند چرا خودروی بیکیفیت ملی را با بهایی خریداری میکنند که در خارج از ایران، میتوان یک خودروی بسیار باکیفیتتر خرید؟
دوم اینکه باید توازن سرمایهگذاری در تولید کالاها و زمینههای مختلف را در نظر بگیریم. توان اجتماعی و فرهنگی همان اندازه مهم است که توان نظامی. «لباس زیر ناموس» هم به همان اندازه مهم است که کالای نظامی.
انتهای پیام
حرف شما نسبتاً صحیح است اما فراموش نکنید که آنانی که متولی دفاع از کشور هستند اگر امروز با افتخار از موشکها حرف می زنند کارشان را درست انجام دادند و آنانی که باید اقتصاد این مملکت را درست اداره می کردند در پی وارد کردن مدیر از خارج بودند. عدالت این است همه جانبه ببینیم و قضاوت کنیم.
بله کارشان را درست انجام دادند بخصوص آن 6 موشکی که 4 تاش به خاک سوریه هم نرسید
شما همراه اون موشکها بودید دیگه
==== این مسئله ی موشک ها با تمرکز بسیار زیاد مالی و نادیده گرفتن توانمندی های دیپلماسی و عدم اقناع افکار عمومی دنیا و به بهای مسابقه ی تسلیحاتی در منطقه که حتی همسایگانمان را نتواتسته ایم توجیه مناسبی نماییم، به دست آمده است. که عقبه ی آن به بهای گزاف هشت سال جنگ و جان باختن دویست هزار ایرانی درست شده!؟ که در برابر مشابه ی خارجی بسیار پرهزینه و درباره ی کیفیت…!
بیشترین بحث منتقدین در مورد عدم ناهماهنگی های مدیریت موشکی با راهبردهای دیپلماسیمان می باشد، که درست در بزنگاه های حساس توافقات، شلیک می کنیم، شعار می نویسیم و برای منافع ملی هزینه تراشی می نماییم!