لاتاری و ترومای ایرانی ـ شیعی / شعوبیگری با اسانس انقلابی
/ تحلیل محسن حسام مظاهری بر فیلم لاتاری /
به گزارش انصاف نیوز، «محسن حسام مظاهری»، جامعهشناس و پژوهشگر دین، در یادداشتی تلگرامی در تحلیل فیلم «لاتاری» نوشت:
یک
«لاتاری» از نخستین اکرانش در جشنوارهی فجر تا امروز حاشیههای زیادی همراه خود داشته است. از حواشی سخنان کارگردانش دربارهی فاشیسم و فردوسی و بیبهرهماندن فیلم از سیمرغهای اصلی جشنواره تا تبلیغات حامیانش که میکوشند آن را فیلمی انقلابی و نسخهی بهروزشدهی «آژانس شیشهای» معرفی کنند یا مخالفانی که آن را یک فیلمفارسی و نهایتاً بهروزشدهی «قیصر» میدانند. اما در این حواشی آنچه مغفول مانده است تحلیل روایت لاتاری است و اینکه آبشخور این روایت کجاست.
دو
به نظر من لاتاری همزمان از تلاقی سه گفتار ایرانی تغذیه میکند. سه آبشخوری که هرکدام تبار تاریخی مستقل و متفاوتی دارند، اما گذر ایام و منافع سیاسی مشترک، فعلاً و موقتاً آنها را به نوعی وحدت استراتژیک و همزیستی مسالمتآمیز سوق داده است: یکی تشیع ایرانی (شعوبی)، دیگری شوونیسم ایرانی و سومی سیاست ایرانی (جمهوری اسلامی). وجه اشتراک نخست این سه گفتار این است که هرکدام از یک ترومای تاریخی تغذیه میکنند: تشیع ایرانی از سقیفه، شوونیسم ایرانی از قادسیه و سیاست ایرانی از جنگ تحمیلی؛ و وجه اشتراک دوم اینکه در هر سه تروما، طرف مقابل، از نژاد عرب است.
سه
در لاتاری عربهای حاشیهی خلیج فارس نمایندهی عاملان این هرسه تروما محسوب میشوند. لاتاری دلالِ انتقام است. میخواهد همهی طلبهای تاریخی عجم از عرب را یکجا تسویه کند. از حملهی اعراب مسلمان به ایران ساسانی و حمله به خانهی دختر و داماد پیامبر(ص) تا جنگ هشتساله و کشتار منا. همهی وقایعی که در آنها ایرانیان/شیعیان زخم خوردهاند؛ از شمشیری که در دست اعراب بوده.
چهار
در سالهای اخیر ما با ظهور نوعی شعوبیگری جدید مواجهایم که حالا لاتاری نمایندهی رسانهای آن است. این شعوبیگری جدید محصول امتزاج دغدغههای مذهبی و سنیستیزانهی تشیع ایرانی (هیئتی) با منافع ژئوپلیتیک جمهوری اسلامی و باستانگرایی لایههایی از جامعهی ایرانی است. انباشت خشم و نفرت و سرخوردگی و زخمهای تاریخی محصولش شده است این صورت تازه از عربستیزی. اگر عربستیزیِ پهلوی نگاهش به گذشته بود و احیای امپراتوری ایرانی ماقبل اسلام، عربستیزیِ جمهوری اسلامی رو به آینده دارد و میخواهد امپراتوری ایرانی ـ شیعی را بنا کند.
پنج
عربستیزی نوظهور، درعین آنکه ریشه در مناسبات و منافع قدرت دارد، اما ادبیاتش عامهپسند و تودهگراست. سکهی مقبولی است که هم تودهی ایران باستانپرستها را راضی میکند و هم تودهی شیعیان که کینهی سعودیها را در دل دارند و هم تودهی حامیان نظام که چندصباحی است با عربستان درگیر جنگ سرد و گرم نیابتی است. لاتاری این میان کاسبگرانه از تحریک همزمان همهی این مخاطبان کیسهی خود را پر میکند.
لاتاری خودارضایی همزمان سه گفتار تاریخی ـ سیاسی است. بدینسان که هلال بن حمد (شاهزادهای که در فیلم کشته میشود) برای مخاطب ایرانپرست حکم سعد بن ابیوقاص را دارد و برای مخاطب شیعهی هیئتی حکم عمر بن خطاب را و برای مخاطب حزباللهی حکم محمد بنسلمان را. و هرسه از کشتهشدن فجیعش خشنود میشوند.
همچنین مخاطب ایرانپرست در موسی شمایل بابک خرمدین را میبیند و مخاطب شیعهی هیئتی، شمایل ابولؤلؤ را و مخاطب حزباللهی شمایل قاسم سلیمانی را. و هرسه برایش کف میزنند و از کاری که کرد احساس غرور میکنند. گویی موسی همزمان انتقام تاریخی همهشان را یکجا گرفته است. بالاخره یک نفر پیدا شده که انتقام «ما» را از «آنها» بگیرد. و بدینسان تروما تشفی مییابد و هر سه مخاطب ارضاشده از سالن سینما خارج میشوند.
شش
اما از منظر سیاسی، لاتاری روی دیگر سکهی حمله به سفارت عربستان است و نمایشگر فانتزیای که حملهکنندگان و آمران پشتپردهی سیاسیشان در ذهن میپرورانند: روزی که شیوخ عرب خلیج فارس را به فجیعترین شکل ممکن بکشند و خبرش به تیتر یک رسانههای جهانی تبدیل شود. با این اوصاف، لاتاری تشدیدکنندهی شکاف ایران/سعودی و تحریککنندهی هیجانات عجم/عرب است و درنتیجه یک فیلم ضدملی است و مغایر با امنیت ملی. عدم تقدیر از لاتاری در جشنوارهی فجر (به عنوان رسمیترین جایزهی نظام در حوزهی سینما) به هردلیل که بوده، لااقل این فایده را دارد که مُهر تأیید رسمی نظام را پای روایت فیلم ننشانده است. گرچه میدانیم که این سیاست روی صحنه است. در پشت صحنه، نوعاً تشویقها و تنبیهها از جنس دیگری است. راستی از حملهکنندگان به سفارت عربستان و آمرانشان چه خبر؟
پ.ن.
محمدحسین مهدویان و تیم چندنفرهی اصلیاش، نشان دادهاند سینماگران و روایتسازان کاربلدیاند. این انتخاب خود آنهاست که هنر روایتگریشان را در اختیار جریانات سیاسی قرار دهند یا از این به بعد شجاعانه مسیر خود را از پروژهها و رانتهای سیاسی جدا سازند.
انتهای پیام