پاسخ عباس عبدی: ۱۷ سال زیاد نیست!
عباس عبدی در کانال تلگرامی خود نوشت:
اين روزها بحث فروپاشي و رژيم چنج و اصطلاحات ديگر مثل نقل و نبات و به صورت غير دقيق استفاده ميشود، در اين ميان اظهارات سياسي و غير سياسي در كنار هم و بدون تمايز طرح شده است. از جمله اين موارد يادداشتي است كه خبرگزاري تسنيم، با عنوان: «نامه احمدينژاديها، فروپاشي اجتماعي ايران و پيشگويي عبدالقادرخان»، نوشته شده است و طي آن درباره ديدگاه بنده آورده است كه: “عباس عبدی جزو نخستین افراد فعال در حوزه جامعهشناسی است که عین تعبیر «فروپاشی اجتماعی» را برای توصیف اوضاع کشور بهکار برده است. اما جالب اینکه اگر نظریه ایشان را بپذیریم کشور حداقل از سال 81ــ80 به این سو در وضعیت فروپاشی اجتماعی بهسر میبرد! یعنی در واقع حدود 17 سال است که در «آستانه» فروپاشی هستیم!”
🔘متأسفانه و از آنجا كه مطالب و نوشتههاي اجتماعي نيز از زاویه سياسي خوانده و تعبير ميشوند، چنين برداشتهاي ناصوابي نيز ميتواند رخ دهد. در اينجا ميكوشم كه جزييات ديدگاه خودم را يادآوري كنم. هر جامعهاي مبتني بر يا متشكل از چند نهاد مهم است. نهاد دولت، نهاد دين، نهاد آموزش، نهاد اقتصاد، نهاد خانواده، نهاد رسانه، اصليترين نهادهاي جامعه هستند. در يك جامعه سالم و رو به رشد، هركدام از اين نهادها متكفل انجام كاركردهايي هستند كه عموماً خاص خودشان است. هر جامعهاي كمابيش در مواردي با اختلال کارکردی در برخي از اين نهادها مواجه ميشود.
🔘 بنده براساس تحليل اجتماعي از 16 سال پيش معتقد بودهام كه جامعه ايران به لحاظ اجتماعي و نه سياسي يك جامعه فروپاشيده است. به اين معنا كه اصليترين نهادهاي آن كمابيش ناتوان از انجام وظايف و كاركردهاي خود هستند، در نتيجه جامعه تا حدود زیادی نه براساس كاركردهاي اين نهادها بلكه براساس چسب قدرت سياسي روي پاي خود ايستاده است، و اگر این ملات قدرت را از آن بگیرید سازمان اجتماعی به سرعت دچار عدم انسجام و فروپاشی میشود. به همين علت نيز همواره ميگفتم و همچنان معتقدم كه عليرغم همه انتقادهايي كه به نهاد قدرت جامعه داريم، نبايد چنان رفتار كنيم كه آن را از انجام اين وظيفه خطير باز داريم، چرا كه در اين صورت هيچ عاملي كه بتواند جامعه را حفظ كند وجود ندارد. وضعيتي كه در ليبي و سوريه ديديم محصول فقدان چنين كاركردهايي در نهادهای اصلي جامعه است.
🔘البته در ایران نهاد سياست عموماً وجه سختافزاري آن اهميت داشته است، و الا سياست به عنوان نهادي كه اختلافات را از طریق مسالمتآمیز حلوفصل كند، در ايران فاقد كارآیی مناسب است. نمونه روشن آن وضعيت روساي جمهور سابق و احزاب و گروههاي سياسي و نحوه تعامل آنها با ساخت رسمي قدرت است.
🔘شواهد ناكاركردهاي نهادهاي اجتماعي را ميتوان از روي آمار و اطلاعات و پيمايشهاي اجتماعي و روند رو به نزول آنها نشان داد. و در یادداشتها و مقالات قبلی خود بطور مفصل ذکر کردهام. ولی كافي است به اين 12 سال اخير توجه كنيم كه وضع اقتصاد چگونه بوده است؟ درآمد حقيقي مردم از سال 1384 تاكنون، سرجمع كاهش يافته است، درصد افراد زير خط فقر از حدود 25 درصد به حدود 40 درصد رسيده است. رشد اشتغال بسيار اندك بوده است. وضع بانكي كشور، وضع و شاخصهاي صندوقهاي بيمه، وضع منابع آب و زيستمحيطي، جملگي به سوي بدتر شدن بودهاند، و اينها در حالي است كه طي همين مدت و به نسبت بيشترين درآمدهاي نفتي تاريخ ايران نصيب حكومت شده است. شاخصهاي اجتماعي از حيث پروندههاي قضايي، جرم و جنايت، ارزيابيهاي مردم از شاخصهای اخلاقي جامعه، ميزان اعتماد و سرمايه اجتماعي نيز روند نزولي داشته است و همه اينها با عدد و رقم قابل اثبات است.
🔘وضعيت دينداري و نيز كارآيي نهاد خانواده به همچنين. از همه بدتر نهاد رسانهاي و آموزشي هستند كه كاركردهایی زير حداقلها دارند و داشتهاند؛ و با حضور فضاي مجازي اين بحران ريشهايتر شده است. بنابراين هميشه توصيه ميكردم كه با حفظ نهاد قدرت بايد به بازسازي نهادهای اجتماعی اقدام كرد، در غير اين صورت با وضعيت خطيري مواجه خواهيم شد.
🔘پس چرا 17 سال گذشته و فروپاشی عینی و عملی اتفاق نيافتاده؟! يك علت آن درآمدهاي بزرگ نفتي بود كه توانست اين ناكارآمديها را به طور موقت پوشش دهد و آن را به تاخیر اندازد. علت ديگر وجود انتخابات بود كه حداقلي از تغييرات را ايجاد ميكرد و موجب اميد و اعتماد مردم ولو به صورت موقتي ميشد. علت بعدی رویدادهای منطقه بود که مردم را به نسبت محتاط کرده است. اکنون برخی از اين عوامل نيز به پايان رسيدهاند. ضمن اينكه 17 سال براي حكومتها زياد نيست، و قرار نيست از زماني كه كسي ميگويد جامعه به صورت نظري دچار فروپاشي اجتماعي شده تا فروپاشي عملي و سیاسی آن مثلاً يك ماه و يك سال طول بكشد.
🔘 اتحاد جماهير شوروي در سال 1991 دچار فروپاشي شد، ولي بيشتر تحليلها نشان ميدهد كه از نظر اجتماعي اين جامعه از دهه 60 ميلادي قرن بيستم، يعني همان زمان خروشچف و حتي پيش از آن دچار اين وضع بود، ولي نهاد قدرتمند سياست، اجازه بروز و ظهور آن را نميداد. لذا عقل اقتضاء ميكند كه اين مسأله را مهم دانست.
🔘من از همان زمان كه فروپاشي اجتماعي را مطرح كردم، هيچگاه نگفتم كه كار حكومت تمام است، برعكس هميشه برخلاف اين نظر را داشتم، حتي در سال 1388 كه خيليها چنين فكر ميكردند، نظر ديگري داشتم. ولي تمام بودن كار يك حكومت لزوماً همزمان با مسأله فروپاشي اجتماعي آن نيست. مثل يك خودرويي كه با سرعت حركت ميكند، و يكباره بنزين تمام ميكند. در اين صورت دفعتاً نميايستد، بلكه تا فاصله قابل انتظاري به صورت حركت كندشونده به راه خود ادامه ميدهد. جامعهاي كه دچار فروپاشي اجتماعي شده است نيز همين وضع را دارد. ساختار سياسي آن به ميزان قدرتي كه دارد و به ميزان تواني كه مخالفانش دارند، به مسير خود ادامه ميدهد تا جايي كه متوقف شود. مگر آنكه پيش از توقف بتواند انرژي خود را بازيابي و موتور جامعه را روشن نمايد.
🔘در نقد ديدگاه فروپاشي اجتماعي نميتوان گفت كه چرا 17 سال ادامه يافته است؟ حالا اگر امسال عملي شد، چه خواهند گفت؟ به علاوه خيلي از بيماران هستند كه وضعيت پايداري ندارند، ولي هيچ كس نميتواند زمان توقف قلب آنها را پيشبيني كند. حتي افراد با زندگي گياهي هستند كه ده سال زندگي كردهاند. كساني كه با دستگاه تنفس ميكنند، ولي اين اميد وجود دارد كه اعضاي بدن آنها كاركرد و قدرت خود را بازيابند و دستگاه را از بدن بيمار خارج كنند. براي اولين بار است كه سال پيش روي خود را سال مهمي از این نظر دانستهام. لطفاً قضيه را جدي بگيريد. امكان بازيابي انرژي برای تداوم این حركت وجود دارد. ولی فرصتها چون ابر میگذرند.
انتهای پیام
سلام-مشکل را باید در سیستم اداره یکپارچه کشور که در دوره رضاخان به منظور یکسان سازی زبانی و….توسط غرب به ایران دیکته شد دید اطاقهای فکر احساسی برمبنای
تسلط یک قوم مرکزی فرضی بر کشور باید تعطیل شوند واطاقهای فکر بر مبنای واقعیتها ی جامعه و در دستور کار قرار دادن حکومت عدل علی یا به معنای واقعی اسلام ناب محمدی (ص) شکل بگیرند به غیر از اختیارات سیاست خارجی و وزارت دفاع همه اختیارات باید به مناطق داده شود و دولت مرکزی بایستی نظارت وبازرسی نماید قرنها مردمان ساکن ایران با زبانهای مختلف متحد بودند اینک باید دیدگاههای امنیتی را مگر در برخی مناطق سنی نشین آنهم به مدت محدود به کناری گذاشت مذهب تشیع عامل اصلی اتحاد ایرانیان بوده وبس