تشابه فردای برجام با فردای قطعنامه598
«احمد زیدآبادی» در گفتگو با «حسین دهباشی» در برنامهی «خشت خام» در بارهی چرایی عدم بهرهمندی کامل ایران از برجام اشارههایی را به تشابه وضعیت کشور در روزهای پس از برجام و روزهای پس از پذیرش قطعنامه۵۹۸ داشته است.
به گزارش انصافنیوز متن کامل این بخش از صحبتهای این تحلیلگر و روزنامهنگار به این شرح است:
«روزی که برجام امضاء شد باید مثل بمب صدا میکرد؛ چیز مهمی بود اما همان روز شاخص بورس تهران پایین آمد. معلوم بود که این پایین آمدن با هر حسابی طبیعی نیست. یعنی یک عواملی باعث آن شده[با هدف انتقال این پیام که] فکر نکنید اتفاقی افتاده. بعد هم آن موشک با آن شعار [اسرائیل باید از صحنه روزگار محو شود با زبان عبری] رفت هوا مشخص شد که اساساً دیگر مسوولیت آقای روحانی به عنوان رییسجمهور از نظر نظام سیاسی تمام شده و فشارها از همه طرف شروع شد به طوری که ثمراتی که فکر میکردند از برجام به دست میآید دانه دانه شروع شد به خنثی شدن.
نظام در آغاز مذاکرات تحت فشار شدید اقتصادی بود چون قیمت نفت داشت کاهش پیدا میکرد و بانک مرکزی هم تحریم بود و امکان استفاده از پول نفت نبود. دو راه بود؛ یکی اینکه تا جایی برویم که پول نفت وصل شود و بقیهاش را به هم بزنیم یا اینکه تا تهاش برویم. قسمت اولش فقط انتخاب شده بود که پول نفت وصل شود. پول نفت که وصل شد، پس میتوانیم تنفس کنیم، گفتیم دیگر بقیهاش را نمیخواهیم تن در بدهیم.
این اتفاق اتفاقاً در [پایان] جنگ هم رخ داد، جنگ که تمام شد و قطعنامه۵۹۸ پذیرفته شد خانم تاچر [نخستوزیر وقت بریتانیا] این را مقایسه کرده بود با پیاده شدن انور سادات در فرودگاه بن گوریون؛ یعنی یک اتفاق بزرگ و بعد از جنگ [و پذیرش قطعنامه] غیر از آنچه در زندانها گذشت و کسی از آن خبر نداشت فضای کشور باز شد و از مدیریت علمی و گشایش سیاسی صحبت میشد و آن مصاحبههایی که آقای مظفر با آقای خامنهای و آقای هاشمی و آقای موسوی اردبیلی کرد و چاپ شد و…
این فضا وقتی داشت شکل میگرفت آقای خمینی متوجه شد که این فضا یعنی تغییر ریل و یک دفعه با فتوای قتل سلمان رشدی همهی ماجرا برگشت. یعنی روابط عادی که داشت پیش میرفت با اروپا با رفتن سفرای کشورهای اروپایی یک دفعه برگشت، بحث آقای منتطری پیش آمد، ماجرای اوشین پیش آمد و…»
انتهای پیام
[فضولیش] به تو نیومده
دقیقا دقیقا مگر نه براساس اموزه های حجتیه باید فساد همه گیر شود تا زمینه ظهور اقا فراهم …..
فضای مجازی یعنی این روشنگری ها، واکاوی ها، عبرت گیری ها، جلوگیری از سوختن یک نسل دیگر پای آمال آدم های آزمون و خطا کن!!؟ مطرح شدن آدم هایی که ایده های نو برای سربلندی این کهن بوم بدهند. بس است تحقیر، اتهام زنی ، کشف اسرار مگو زندگی شخصی! بس است! به آدم هایی میدان بدهیم که خودشانند، راقمند و عقده یی ندارند!
واقعیت این است که پس از بهشتی و طالقانی و چمران و شریعتی و جهان آرا و بازرگان و سحابی و رجایی و … یعنی تا اواخر سال ۶۲ دیگر این ریل از مسیر خارج شد و به ناکجا آباد رفت.
اخوی قضاوت این مقاله رو بگذارین برای نسل هایی که این سال ها رو زندگی نکرده باشند، بارها این مسائل اغراق گویی در تاریخ کشورمان تکرار شده که بله اگر در سال 1828 میلادی، فتحعلیشاه قاجار به موقع نیرو به عباس میرزا می رسانید بی شک پیروز بودیم!
پدر بیامرز روسیه تزاری اون سالها ابرقدرت جهان بود و تبریز رو فتح کرد و داشت به سمت تهران میومد! این اما و اگرها فقط به درد کتاب تاریخ مدرسه پهلوی می خورد. هر دوره ایی از زمان یک قدرت های مربوط به خودش را دارد که خواه چنگیز خان باشند یا اسکندر مقدونی، و هیچ وقت با به به گفتن و چه چه خواندن برای (به قول اون آقا «کدخدا»)، سیاست های کلان یک ابرقدرت تغییر نکرده،
یک زمان برجام فتح الفتوح بود که باید براش کارنوال می گرفتین و بعد از این که دودش درومد گفتین داشت میشد نذاشتن! مثل کسی که می خواست پرنده شو به بی غذایی عادت بده که می گفت داشت عادت میکرد که یهو مُرد! اما این مقاله شما دقیقا به درد مصرف این دوره می خوره، تا راه گریزی باشه برای «آنهایی که لبخند دلنشین پیشوا را از پشت سبیل کلفت و بلتدش دیده بودند» .
بله البته نیل آرمسترانگ هم وقتی اولین قدم اش رو رو کره ماه گذاشت نیز گفت که برجام قدم بزرگی برای بشریت خواهد شد. این خواب و خیال های صورتی که آری نزدیک بود پس از قطعنامه۵۹۸ گشایش عظیمی رخ دهد و همه آماده نزول فیوضات آسمانی بودند، که ناگهان ما مسیر عوض کردیم و کدخدا ناراحت شد ….. خیلی شبیه مجیزگویی های بعضی هاست که فلان ارباب جهان اون سال چی گفت و نمی دونم کنیزکدخدا زیرلب چه تعریفی کرد و دو کلمه هم از مادر عروس کدخدا بشنوییم …….