دموکراسی، انتخابات و دانشجویان فعال | جلایی پور
حمیدرضا جلایی پور در یادداشتی نوشته است: اساسا تحلیلگرانی که حرکت دانشجویی را فقط از منظر «جنبشی» ارزیابی میکنند من را یاد افراطیهای وطنی هم میاندازد. آنها هم اسیر تفکر «انقلاب دائمی» لنینی شدهاند و بجای دفاع از سازوکارهای جمهوری اسلامی برای تحقق آرمانهای انقلاب، به انقلاب دائمی فکر میکنند و حتی جمهوری اسلامی را در برابرتلقی دایمی از انقلاب قرار میدهند و به نام انقلاب نه به اصلاح طلبان که به دولت روحانی هم تعرض میکنند، به جای نقدهای اصلاحگرایانه. انتظار دائم از دانشجویان که جنبشی باشند نوعی اعتقاد به همان انقلاب دائمی است.
به گزارش انصاف نیوز، متن کامل یادداشت این استاد دانشگاه و عضو شورای مرکزی حزب اتحاد که در ارگان این رسانه منتشر شده، در پی می آید:
مقدمه
در شرایط پیش از انتخابات مجلس دهم به سر میبریم. در این فرصت کوتاه قصد دارم با پاسخ به هفت پرسش بههممرتبط از یک ادعا دربارهی این انتخابات دفاع کنم. ادعا این است که حتی در شرایط رکود اقتصادی فعلی و در شرایطی که همچنان از امکانات حکومت برای کنترل نیروهای شایسته و دلسوز استفاده میشود، باز «ما» میتوانیم جامعه ایران را در جهت حکمرانی بهتر با تشکیل مجلسی با عقلای بیشتر یک گام به جلو ببریم. و از این طریق به فرایند توسعه همهجانبه، پایدار، درونزا و بروننگر کشور کمک کنیم. منظور من هم از «ما» همه کسانی هستند که نگران در جا زدن توسعه کشور هستند و به ایرانی توسعهیافته،آزادتر، عادلانهتر و عزتمند فکر میکنند. معمولا هم همیشه در ایران در صف مقدم این «ما» دانشجویان فعال، اخلاقی و ایثارگر قرار داشتهاند.
سوال اول؛ اینکه چرا تقویت فرایند «حکمرانی خوب» در ایران امروز اهمیت دارد؟ حکمرانی خوب یک بحث فانتزی و لوکس نیست و برای ما و ایران مثل نان شب واجب است. چرا مثل نان شب است؟ در اینجا فقط به یک دلیل اشاره میکنم. جامعه ایران با رشد فزاینده و تراکمی از آسیبهای اجتماعی روبرو است و میلیونها نفر از مردم از این آسیبها در زندگی روزمره خود رنج میبرند- آسیبهایی مانند: دو الی سه و نیم میلیون معتاد؛ ده میلیون حاشیهنشین؛ ده میلیون فقیر زیر خط فقر مطلق؛ ده میلیون بیسواد و هفت میلیون دانشآموزی که قبل از دیپلم ترک تحصیل میکنند؛ پانزده میلیون پرونده قضایی؛ بحران بیاعتمادی و ضعف اخلاقی هم در روابط افقی و هم عمودی مردم؛ فساد گسترده ساختاری با رتبه ۱۳۶ در میان ۱۷۴ کشور؛ (و …). این وظیفه اخلاقی و ملی «ما» است که به فکر کاهش این آسیبها باشیم.
نتایج اغلب تحقیقاتی که به دنبال علتیابی برای آسیبهای اجتماعی مذکور هستند، یک عنصر مشترک دارد: اگر جامعه با سرعت بیشتری به سوی توسعه همه جانبه و پایدار حرکت نکند و اگر در جامعه ظرفیت تولید ثروت مادی و غیرمادی با شیبی بیشتر افزایش نیابد آسیبهای فزاینده اجتماعی ایران مهار نمیشود. لذا باید به دنبال توسعه پایدار رفت. از طرف دیگر در مطالعاتی که پیرامون بیست کشور اخیرا توسعهیافته انجام شده (مثل کره، مالزی، شیلی، هند و حتی ترکیه) نشان میدهد که عنصر موثر در توسعه در این کشورها (برخلاف کشورهایی مثل ما که در فرایند توسعه به طور نسبی عقب ماندهایم) حرکت به سوی «حکمرانی خوب» بوده است. برای ما «حکمرانی خوب» مثل نان شب است به این خاطر که مشوق توسعه است و توسعه مهارکننده رشد فزاینده آسیبهای اجتماعی است.
سوال دوم؛ اینکه مولفههای «حکمرانی خوب» کدام است؟ ویژگیهای هشتگانهای که حکمرانی را «خوب» میکند باید ویژگیهای سه بخش جامعه باشد. به بیان دیگر حکمرانی خوب برابر با حکومت خوب (بعنوان یک بخش جامعه) به تنهایی نیست. در جامعهای که میخواهد در جهت توسعه همه جانبه حرکت کند باید هم بخش حکومت، بهعنوان مظهر اقتدار رسمی و ضامن اجرای مقررات، و هم بخش جامعه مدنی بعنوان مظهر فعالیتهای مشارکتی، مدنی و داوطلبانه مردم، و هم بخش جامعه اقتصادی (یا بازار) بعنوان مظهر فعالیت معیشتی و رقابتی برای کسب سود، در جهت کسب ویژگیهای هشتگانه ذیل حرکت کند تا حکمرانی خوب تحقق یابد.
این ویژگیهای هشتگانه که در هر سه بخش جامعه باید مورد توجه قرار گیرند عبارتند از: هر بخش باید چشمانداز بلندمدت داشته باشد؛ به حاکمیت قانون التزام داشته باشند؛ عملکرد شفاف داشته باشند؛ ارزشهای پایهای عدالت، آزادی و برابری و برادری – خواهری حاکم باشد؛ به کارآیی و اثربخشی توجه داشته باشند؛ پاسخگو باشند؛ در کنار مطالبه حقوق بر «وظیفهشناسی» کارگزاران و شهروندان نیز تاکید شود؛ و بالاخره «مشارکتجو» باشند. در غیر این صورت نمیتوان انتظار داشته باشیم که حکومت به تنهایی حامل توسعه، آنهم توسعه همهجانبه و پایدار، باشد.
سوال سوم؛ این است که چرا در شرایط کنونی ایران «دموکراسی» اهمیت دارد؟ اگر در دیدگاه حکمرانی خوب، واژه حکمرانی ناظر به فعالیتها در هر سه بخش جامعه هست، «واژه دموکراسی» ناظر به چگونگی فعالیت حاکمان و شهروندان در بخش حکومت جامعه است. به بیان دیگر تقویت دموکراسی یکی از شرایط حکمرانی خوب است زیرا به میزانی که سازوکارهای دموکراسی(مثل برابری سیاسی، انتخابات سالم دورهای، امنیت و آزادی اقلیت، تفکیک قوا و استقلال قاضی) در حکومت تقویت شود، ویژگیهای حکمرانی خوب در بخش حکومت جامعه نیز تقویت شده است. اما چرا در شرایط کنونی در ایران «دموکراسی» اهمیت دارد؟ زیرا در مقایسه سه بخش جامعه ایران با یکدیگر (یعنی حکومت، جامعه مدنی و بازار) این بخش حکومت است که جا را بر بخش مدنی و بخش اقتصادی تنگ کرده است. حکومت ایران بزرگ، حجیم، پرمدعا و تاثیرگذار در ریز و درشت همهی امور در جامعه ایران است و در نتیجه جا برای دو بخش جامعه مدنی و بازار اقتصادی مستقل از دولت تنگ شده و این بخشها نحیف شدهاند. به عبارت دیگر اگر سازوکارهای دموکراسی در مهمترین بخش جامعه ایران (یعنی حکومت) تقویت نشود و حکومت سبکتر و چالاکتر و پاسخگوتر نشود، اساسا مولفههای هشتگانه «خوبکننده»ی حکمرانی امکان این را پیدا نمیکنند که در بخش مدنی و اقتصادی جامعه تقویت شوند. جامعه ایران بخاطر همین حکومت بزرگ و پرهزینهاش هم جامعه مدنی و هم جامعه اقتصادی را ضعیف کرده و لذا این جامعه آنقدر توانمند نیست که بتواند حریف رشد فزاینده آسیبهای اجتماعی شود. بنابراین توانمندی جامعه ایران به تقویت سازوکار مردمسالاری در حکومت حجیم ایران بستگی دارد و بدون تقویت مردمسالاری حکمرانی خوب هم تقویت نمیشود.
سوال چهارم؛ اینکه چرا فرایند دموکراسی خواهی در ایران همچنان فرایند ناتمامی است؟ اگر فرایند دموکراسیخواهی را به سه مرحله (از لحاظ تحلیلی) تقسیم کنیم پدران و مادران ما دههها است که ایران را به مرحله «تمهید» دموکراسی رساندهاند. بدین معنا دههها است که ایران آمادگی اقتصادی و اجتماعی پذیرش دموکراسی را کسب کرده است. بدین معنا که کثیری از ایرانیان باسوادند، شهریاند (حتی روستاییهایش)، به هم مرتبط اند وبا یک زبان میتوانند با هم حرف بزنند، آشنا با فرهنگ مدنی و مشارکتجو هستند و از همه عیانتر بارها خواهان دموکراسی شدهاند. مشکل اصلی فرایند دموکراسیخواهی در ایران این است که هنوز جامعه سیاسی ایران وارد «مرحله تحکیم دموکراسی» نشده است و همچنان در حال تقلا در «مرحله گذار» در فرایند دموکراسی قرار دارد. شاخص مرحله تحکیم دموکراسی این است که همه نیروهای موثر اجتماعی – سیاسی قواعد مردمسالاری را بپذیرند و اقلیتی مسلط و مسلح نتواند در اجرای قواعد مردمسالاری (که یکی از آنها انجام انتخابات منصفانه، سالم، منصفانه و دورهای است) ایجاد مانع کند.
سوال پنجم؛ اینکه چرا در فرایند دموکراسی، جامعه سیاسی ایران نمیتواند این «گذار» را انجام دهد و وارد مرحله «تحکیم» دموکراسی شود؟ یکی از موانع عمده این گذار این است که نیرویی که به امکانات مادی و غیرمادی حکومتی مجهز است در برابر گشایش سیاسی، آنهم به نام دین و انقلاب، میایستد. این اقلیت مسلط حتی کسانی را که میخواهند در چارچوب جمهوری اسلامی فعالیت قانونی کنند برنمیتابد و حتی دولت روحانی را در سایتهای خود به براندازی از طریق جمهوری اسلامی متهم میکند.
سوال ششم؛ اینکه چرا فرایند دموکراسیخواهی در ایران راه باریک و ظریفی است و نیروهای دموکراسیجو عرصه فراخی برای پیشبرد مطالبات خود ندارند و دموکراسیجویی گویی مثل حمل کاروان بار شیشه در مسیری ناهموار میماند که با یک غفلت ممکن است شیشهها شکسته و هدف سفر کاروان منتفی شود؟ در پاسخ و در توجیه این باریکی راه دموکراسیجویی باید گفت اولا همانطور که اشاره شد در برابر گشایش سیاسی با بکارگیری امکانات حکومت مقاومت میشود و ثانیا غالب مردم ایران هزینههای سنگین تغییر رژیم را در زمان انقلاب اسلامی ۵۷ پرداخت کردهاند و لذا برای مطالبات سیاسی خود به هر روش پرهزینهای متوسل نمیشوند. ثالثا کشورهای منطقه خاورمیانه در آتش ناامنی (ناشی از سیاستهای راست افراطی در امریکا، اسرائیل، عربستان و قطر و جنگهای نیابتی) میسوزد و جامعه سیاسی ایران در مطالبه دموکراسی خود تمام این تجربههای خونبار را در پیش چشم می بیند. لذا همه دیدیم جامعه سیاسی ایران بجای اینکه رای خود را در سال ۸۸ نقد کند بخشی از آن را با صبر مدنی در سال ۹۲ نقد کرد و دست به حرکتهای پرهزینه با فرجام نامعلوم نزد.
بدین ترتیب اگر چه فرایند دموکراسیخواهی به مرحله “تحکیم” نرسیده ولی جامعه سیاسی توجه دارد که در دوره گذار بار شیشه حمل میکند، به هر روشی متوسل نمیشود و راه دموکراسیخواهی راهی ظریف و باریک است و گذار ایران به مرحله تحکیم با کندی صورت میگیرد. اما همانطور که در ابتدا گفتیم «تقویت دموکراسی» امری حیاتی برای حکمرانی خوب و توسعه در ایران است و ظرافت و باریکی راه دموکراسی دلیل این نمیشود که دموکراسیجویی در ایران تعطیل شود. یکی از فضاهای بهداشتی برای تقویت دموکراسی و حکمرانی خوب استفاده از گشایش سیاسی ناشی از انتخابات مجلس دهم است و «ما» میتوانیم از این گشایش موقت به نفع تقویت دموکراسی، از طریق شکلدهی به مجلسی عاقلتر استفاده کنیم.
سوال هفتم؛ اینکه اگر در صف جلوی این «ما» دانشجویان فعال هستند، ایا حرکت دانشجویی در شرایط فعلی ایران در وضعیت رکود جنبشی نیست؟ و اگر رکود باشد این «ما» چه کاری میتواند بکند؟ همه میدانیم عدهای از تحلیلگران فضای کنونی دانشجویی را «سرد» میدانند. این ارزیابی به یک معنا، که با جنبش دانشجویی روبرو نیستیم، درست است ولی مشکل این تحلیلگران این است که آنان فعالیت دانشجویی را فقط از دریچه «جنبشی» بررسی میکنند. آنان فکر میکنند «جنبشها» گویا ناشی از اراده فعالان دانشجویی است و حالا که این اراده نیست پس حرکت دانشجویی در وضع رکود به سر میبرد. آنها میگویند دانشجویان به جای فعالیتهای جمعی شهروندی به فردگرایی منفی دچار شدهاند و دنبال این هستند که گلیم خود را از آب درآورند، دنبال قرارها و تفریح خود هستند و به فکر امور عمومی نیستند و دیگر دانشجویان واسط بین اقشار طردشده و نخبگان جامعه نیستند. این تحلیل گران از این موضوع غافل اند که وقوع «جنبشها» ناشی از عوامل گوناگون، شناخته شده و نشده است، و تنها یکی از عوامل آن اراده فعالان دانشجویی است. این درست است که در شرایط فعلی حرکت دانشجویی در سطح جنبش نیست ولی در دانشگاهها فعالیت دانشجویان در سطح حلقههای دانشجویی، تشکلهای مدنی، صنفی و علمی، ائتلافهای نانوشته، و نشریات دانشجویی وجود دارد. آنان همچنان نقش واسط را میان اقشار طرد شده و نخبگان بازی میکنند. همچنین هماکنون یکی از مولفههای تعادل بخش در شبکههای اجتماعی آنلاین و پیامرسانهای گروهی موبایلی همین حضور دانشجویان فعال تحلیلگر و فعال است. به بیان دیگر جنبش دانشجویی نداریم ولی حرکتهای جمعی دانشجویی را همچنان داریم و این حرکتها دیگر محدود به فضاهای فیزیکی دانشگاهی نیست و در رسانهها و شبکههای اجتماعی آنلاین و آفلاین و فعالیتهای انتخاباتی حضوری تاثیرگذار دارد.
نکتهی دیگری که اکثر منتقدان به آن توجه میکنند این است که اساسا وضعیتهای خیزشی جنبشها استثنا هستند و انتظار پایداری مداوم آنها واقعبینانه نیست. گذشته از این، لزوما در وضعیت خیزش جنبشی بودن جنبش دانشجویی همیشه مطلوب نیست و گاهی فعالیتهای مستمر و معتدل بیشتر از وضعیتهای جنبشی در راستای خیر همگانی است. نکتهی دیگر اینکه گرچه دانشجویان به دلایل متعدد میتوانند و خوب است از نیروهای پیشروی سیاسی در جنبشهای ملی آزادیخواهانه، عدالتجویانه و دموکراسیخواهانه باشند، رهبری این جنبشهای ملی بهتر است در دست نیروهای سیاسی باتجربهتر، حرفهای و کارآزمودهتر باشد و اینکه در سالهای اخیر دانشجویان نه رهبر، بلکه پیشرو در حرکتهای ملی با رهبری نیروهای کارآزمودهتر بودهاند نشانهی نوعی پختگی و پیشرفت سیاسی در بدنهی دانشجویی است که دیگر نمیخواهند همچون جنبشهای چریکی پیش از انقلاب ۵۷ یا تسخیر سفارت آمریکا یا طرح عبور از خاتمی در دهه ۸۰، پیش و مستقل از رهبران نیروها و احزاب اصلی اصلاحگرا حرکت کنند.
از این رو ارزیابی منفی از وضعیت دانشجویی در شرایط کنونی ارزیابی درستی نیست. این ارزیابی منفی من را یاد ارزیابی منفی طرفداران حزب توده از وضعیت دانشگاهها در سال ۵۴ میاندازد که خودم در آن زمان دانشجو بودم. در آن سالها که حکومت همه فعالان و مبارزان سیاسی را زندان و یا سرکوب کرده بود چپهای تودهای میگفتند دانشگاهها مرده و علامت آنرا هم حضور دانشجویان «ریش و پشم» دار مذهبی میدانستند! آنها خبر نداشتند در دل و قلب و فکر این دانشجویان مذهبی چه میگذرد تا اینکه در انقلاب اسلامی ۵۷ از خواب غفلت بیرون آمدند. الان هم تحلیلگرانی که در ارزیابی حرکتها دانشجویان میگویند جنبش دانشجویی نداریم درست میگویند ولی حرکتهای جمعی قابل دفاع که داریم و نباید دانشجویان را با عناوینی چون سوسول مسخره کرد. همین دانشجویان بودند که تقاضای ائتلاف را در مبارزات انتخاباتی ۹۲ به عارف متذکر شدند و با انتخاب روحانی کشور را از زیر فضای امنیتی مقداری خارج کردند، همین دانشجویان بودندکه بزرگداشت روز دانشجو شانزده آذر ۹۴ را در سراسر کشور با شکوهتر از دوره احمدی نژاد برگزار کردند. بگذریم از اینکه زندگیجویی دانشجویان از بسیاری جهات خود نشانهای نویدبخش است و مگر غیر از اینکه هدف جنبشهای اصلاحجویانه بهتر و خوشتر و کمرنجتر شدن زندگی مردم – از جمله همین دانشجویان – است؟
اساسا تحلیلگرانی که حرکت دانشجویی را فقط از منظر «جنبشی» ارزیابی میکنند من را یاد افراطیهای وطنی هم میاندازد. آنها هم اسیر تفکر «انقلاب دائمی» لنینی شدهاند و بجای دفاع از سازوکارهای جمهوری اسلامی برای تحقق آرمانهای انقلاب، به انقلاب دائمی فکر میکنند و حتی جمهوری اسلامی را در برابرتلقی دایمی از انقلاب قرار میدهند و به نام انقلاب نه به اصلاح طلبان که به دولت روحانی هم تعرض میکنند، به جای نقدهای اصلاحگرایانه. انتظار دائم از دانشجویان که جنبشی باشند نوعی اعتقاد به همان انقلاب دائمی است! باید توجه داشت جنبشها وضعیتهای استثنایی حرکتهای جمعیاند نه وضعیتهای دائمی. لزوما هم مطلوبتر از وضعیتهای غیرجنبشی نیستند.
جمعبندی
به دلایلی که ذکر شد حرکتهای جمعی فعالان دانشجویی همچون سال ۹۲ میتواند «ما» را در تحقق مجلسی با عقلای بیشتر، که گامی در جهت دموکراسی و حکمرانی خوب هم هست یاری کند. هم اکنون نیز در سه ماه باقی مانده به روز انتخابات فعالان دانشجویی میتوانند در انجام پنج کار زیر یاریرسان باشند.
۱) در شهرها خصوصا در شهرهای کوچک افرادی را که دارای صلاحیت حرفهای و اخلاقی هستند و خدمتی را برای مردم انجام دادهاند تشویق به ثبت نام برای نمایندگی مجلس کنند. متاسفانه معمولا در ایران افراد شایسته، موفق، سالم و شریف در زندگی از سیاست رسمی دوری میکنند و خودشان برای قبول مسئولیت پیش قدم نمیشوند. دانشجویان میتوانند آنان را برای ثبت نام تشویق کنند.
۲) در جریان اجماع از کاندیدایی حمایت کنند که در نظرسنجیها و بر اساس شواهد موجود از وضعیت بهتری در افکار عمومی برخوردار است. به عبارت دیگر بکوشند تجربه ۹۲ را در سطح کشور در سطح شهرستانها و حوزههای انتخاباتی تکرار کنند.
۳) مراقب موازیسازی تندروها باشند و مثل ۹۲ از فرایند اجماع دفاع کنند.
۴) هرچه بیشتر مردم را به مشارکت در انتخابات تشویق کنند. هرچه مردم بیش از ۶۰% در انتخابات شرکت کنند امکان پیروزی عقلای میانهرو و اصلاحجو بیشتر میشود.
۵) حضور موثر دانشجویان در شبکههای اجتماعی انلاین و پیامرسانهای گروهی موبایلی فوقالعاده اهمیت دارد. چون رسانه دموکراسیجویان رسانههای کوچک و حتی فردی ولی در مجموع موثر و پرمخاطب در فضای انلاین است. حدود ۲۰ میلیون کاربر پیامرسانهای موبایلی، این پیامرسانها را به رسانهی اصلی این انتخابات بدل کرده است. دانشجویان میتوانند نقش نیروهای تعادلبخش و تصحیحکننده را در شبکههای آنلاین و موبایلی بازی کنند، دروغ نگویند و از تحلیلهای واقعگرایانه دفاع کنند. همه میدانیم در سالهای اخیر میلیاردها تومان هزینه میشود که در فضای آنلاین با ترویج اخبار دروغ و پخش انواع شایعه مهندسی جنگ روانی انجام شود. در این فضای مهندسی روانی، نقش تعادلبخش دانشجویان صادق و اخلاقی در شبکههای آنلاین، دارویی شفابخش است.