«دفاع از وزیر خارجه ی مظلوم»
عبدالزهرا شاهرودی در «جماران» نوشت: معروف چنین است که وقتی دکتر مصدق برای مذاکرات نفت به آمریکا سفر کرده بود – همان سفری که چندین ماه طول کشید و البته به سرانجام هم نرسید و برخی مثل دکتر موحد در کتاب ارزشمند خواب آشفته نفت، آن را به خوبی شرح کرده اند- مخالفین داخلی او با این توجیه که وقتی سرباز در میدان جنگ است نباید او را تصعیف کرد، از هر گونه نقد و تخریب دولت ملی دست کشیده بودند.
من از نسلی هستم که این قصه را تنها در گوشه های تاریخ می خوانیم و خیلی هم از صحت و سقم آن خبر نداریم ولی اگر هم چنین کاری واقع نشده باشد ، روشن است که آن مقدار از وجاهت برخوردار بوده که مخالفین بعدها مدعی آن شده اند. به بیان ساده تر حمایت از « سرباز در میدان جنگ» به قدری با عقل سلیم سازگار است که حتی اگر کسی در وقت جنگ چنین نکرده باشد، بعدها برای اینکه از خود چهره ای حق به جانب ترسیم کند ، خود را دارای این صفت می نمایاند.
حالا حکایت ماست؛
دکتر ظریف در نیویورک در حال دفاع از حقوق ملت است. او را به شهادت مردم و بنا به فرموده رهبر انقلاب به سلامت و دیانت و توانایی می شناسیم، عقل ، وجدان ، ایران دوستی و حتی منفعت شخص آن منتقد ، اقتضا می کند که وقتی « سرباز ملت ایران» در میدان رزم است ، اندیشه ی او را آشفته نسازیم.
اگر کسی اندکی با روحیات آقای ظریف آشنا باشد، در می یابد که هجمه ی مدعیان، چه مقدار روح ظریف او را آشفته می سازد.
آیا عقل سلیم می پذیرد که اندیشه ای را که در «میدان نبرد فکرها»، باید در کمال توانایی باشد، آشفته سازیم؟ آیا این به نفع منافع دینی و ملی ماست؟
اما سخنی هم با جناب ظریف؛
دل قوی دار که بنیان بقا محکم از اوست.
آیندگان تعریف ها و دشنام های امروز را فراموش می کنند و تنها نتیجه ی کار تو را تحلیل می کنند.
تو با خدای خود انداز کار و دل خوش دار
که رحم اگر نکند مدعی، خدا بکند.