خرید تور تابستان

آیا اصولگراها مسلمان‌تر هستند؟

«رضا بابایی»، پژوهشگر و مدرس حوزه و دانشگاه، ضمن رد کردن این برداشت که تقیدات دینی اصلاح طلبان ضعیف‌‌تر است، گفت: بر فرض که یک گروه سیاسی تقیدات مذهبی‌اش با گروه دیگر متفاوت باشد، در عالم سیاست نباید به این امور توجه کرد. در سیاست مهم نتیجه‌ی کار، روش سیاستمدار و وفاداری او به اصولی است که بتواند نتیجه دهد؛ یعنی اصولی که بتواند کشور را از بن‌بستی خارج کند و یا یک گرهی را باز کند.

یکی از پاشنه آشیل‌های جریان اصلاحات را میزان پایبندی دینی برخی از افرادی دانسته‌اند که به لحاظ فکری یا در چارچوب این گروه تعریف شده‌اند و یا در گذشته نزدیکی فکری عملی به این جریان داشته‌اند. در سال‌های اخیر موضع گیری‌های افرادی مانند «اکبر گنجی» و یا «فاطمه حقیقت‌جو» و…، این شائبه را ایجاد کرده است که کسانی که با دین زاویه‌ای پیدا می‌کنند، به خوانشی انتقادی-رادیکال از دین می‌رسند و یا برداشتی متفاوت با خوانش عرفی و سنتی از دین دارند، اغلب یا به اردوگاه اصلاح طلبی تعلق داشته‌اند و یا در حال حاضر نزدیکی فکری-عملی با این جریان سیاسی دارند. بخش دوم گزارش انصاف نیوز در تحلیل این برداشت و زمینه‌های آن را در گفت‌وگو با «رضا بابایی» بخوانید:

بیشتر بخوانید: «آیا اصلاح طلبان تقیدات دینی کمتری دارند؟»

قطعا این‌طور نیست که یکی از گروه‌های سیاسی تقیدات مذهبی‌اش کمتر و یا بیشتر باشد

رضا بابایی
رضا بابایی

رضا بابایی در تحلیل این برداشت که اصلاح طلبان از تقیدات کمتری نسبت به آموزه‌های دینی برخوردارند، به خبرنگار انصاف نیوز گفت: من چنین عقیده‌ای ندارم. قطعا این‌طور نیست که یکی از گروه‌های سیاسی تقیدات مذهبی‌اش کمتر و یا بیشتر باشد. اگر هم احیانا این‌گونه باشد و بر فرض که یک گروه سیاسی تقیدات مذهبی‌اش با گروه دیگر متفاوت باشد، در عالم سیاست نباید به این امور توجه کرد. در سیاست مهم نتیجه‌ی کار، روش سیاستمدار و وفاداری او به اصولی است که بتواند نتیجه دهد؛ یعنی اصولی که بتواند کشور را از بن‌بستی خارج کند و یا گرهی را باز کند.

وی افزود: حریم خصوصی افراد و زندگی شخصی آنها به خودشان مربوط است؛ حتی اگر بخواهیم تقیدات مذهبی را ملاک قرار دهیم و از این منظر رجال سیاسی را بررسی کنیم، باز هم می‌بینیم که در تمام گروه‌ها افت و خیزها یکسان است.

بابایی در ادامه توضیح داد: شما دو جریان سیاسی را فرض کنید، یک جریان معمولا به این امور توجه نمی‌کند و سیاست را با معیارهای سیاسی می‌سنجد. این گروه معمولا مچ‌گیری‌های آن‌چنانی ندارد، به زندگی خصوصی و حریم خصوصی افراد کاری ندارد. در نهایت اینطور این رویه در این گروه باعث این تصور می‌شود که گروه مقابل باید منزه‌تر باشد. در حالی که گروه مقابل منزه‌تر نیست، بلکه گروه رقیبشان به این امور توجه نمی‌کند و یا کمتر توجه می‌کند. در مقابل گروهی هم هستند که از این طریق بیشتر عمل می‌کنند. معمولا به کنکاش در زندگی افراد می‌پردازند و اگر نقطه‌ی سیاهی در زندگی کسی باشد آن را بزرگ می‌کنند و در نهایت این توهم در جامعه پیدا شده است که آن گروه حتما مشکلاتی دارد و یا تقیدات مذهبی‌اش حتما کمتر است. در حالی که کمتر نیست، بلکه رقبای آنها از این طریق وارد عمل شده‌اند.

این پژوهشگر فرهنگی با اشاره به دو جریان سیاسی اصلی کشور در ریشه‌یابی زمینه‌های این برداشت، گفت: یک دسته هستند که معمولا اهداف سیاسی‌شان را با تظاهر به دین و دینداری پیش می‌برند، یعنی با استفاده از المان‌ها و علایم و تابلوهای دینی وارد جریان می‌شوند. یک عده هم هستند که از دین کمتر استفاده‌ی ابزاری می‌کنند و یا اصلا استفاده‌ی ابزاری نمی‌کنند. بازنمود خارجی این موضوع در جامعه این است که فکر می‌کنند که آنکه تظاهر به دین می‌کند حتما مقیدتر است و آن گروهی که کمتر از دین و خدا و پیامبر مایه می‌گذارد، لابد تقیدی ندارد. در حالی که اینطور نیست. در قضاوت عمومی گاهی اوقات حکم به ظاهر می‌شود. یعنی من نگاه می‌کنم و می‎بینم که گروهی هستند که سخنرانی‌شان را با نام خدا و درود و صلوات شروع می‌کنند و ظاهر بسیار دینی دارند و تا می‌توانند از آیات و مظاهر دینی استفاده می‌کنند، به هر حال یک قضاوتی در مورد آن گروه در ذهن من شکل می‌گیرد و می‌گویم که لابد این‌ها دیندارترند.

وی افزود: یک گروه دیگری هم هستند که از دین استفاده نمی‌کنند؛ در عرصه‌ی سیاست چندان دین را اظهار نمی‌کنند و آن را امری درونی‌تر می‌داند. اگر هم بخواهند دین را داخل سیاست بکنند در مسایلی مانند عدالت، دین و سیاست را به هم گره می‌زنند. یعنی می‌گویند که سیاست و دین در عدالت به هم گره می‌خورند و هردو هدفشان اجرای عدالت و یا پیشبرد اهداف توسعه‌ای است. این باعث شده که این برداشت در جامعه شکل بگیرد که مثلا گروه الف دیندارتر است و گروه ب کمتر دیندار است. در حالی که این‌طور نیست، بلکه ممکن است گروه الف تظاهرش به دینداری بیشتر باشد.

بابایی درباره‌ی دین شناسی گروه‌های سیاسی کشور گفت: مساله‌ی دیگری که وجود دارد، دین شناسی این گروه‌ها است. یک جریان سیاسی در کشور ممکن است از دین در عرصه‌ی سیاست الهام بگیرد و یا دین را پشتوانه‌ی اهداف عدالت‌جویانه و یا اصلاحی خود بداند، اما چندان اظهار نکند. گروهی دیگر هم وجود دارند که دین را سنگر و سپر خود کرده‌اند. در مواجهه‌ی نخست آنچه از آن گروه به نظر می‌آید دین است اما در واقع آن دین، جبهه، سپر و سنگرشان است؛ اما داخل سنگر که می‌شویم، می‎بینیم که خیلی تفاوتی ندارند و این‌ گروه هم بالاخره سیاستمدارانی هستند، اهدافی دارند، ضعف‌ها و قوت‌هایی دارند و حوادث درونی زندگی خصوصی‌شان تفاوت چندانی با دیگری نمی‌کند؛ ولی خب کسانی در کشور این اراده را ندارند که وارد زندگی خصوصی اینها شوند و یا زندگی خصوصی اینها را زیر ذره‌بین بگذارند و یک چیزهایی را بزرگ کنند.

هم اصلاح طلبان و هم اصولگرایان متاسفانه از این نوع آلودگی‌ها دارند

یک گروه در کشور ما وجود دارد که دین را سپر بلا کرده است

وی درباره‌ی تفاوت بین مواجهه‌ی اصلاح طلبان و اصولگرایان با دین، گفت: نگاه دین شناسی اصلاح طلبان کلی گراتر است؛ یعنی در مجموع به کلیات و اصول دین بیشتر توجه می‌کنند؛ اصولی مانند خدمت به مردم و یا اصلاحات پایدار و عدالت. اما من گمان می‌کنم که گروه‌هایی هم هستند در کشور که به فروع توجه بیشتری دارند و از دین بنایی ساختند که در آن زیست کنند و زندگی کنند و یا مناصب و مشاغلی داشته باشند. این در دو گروه هم هست؛ هم اصلاح طلبان و هم اصولگرایان متاسفانه از این نوع آلودگی‌ها دارند؛ بحث در میزان آلودگی است، بحث در این است که کدام گروه بیشتر از دین استفاده‌ی ابزاری می‌کند. من اعتقادم این است که یک گروه در کشور ما وجود دارد که واقعا دین را سپر بلا کرده است. از منظر دین وارد سیاست شده و در واقع یک منبع مشروعیت برای خود ساخته است.

بابایی تصریح کرد: توجه کنید که اگر یک گروهی مشروعیتش و مقبولیتش به خدماتش و دستاوردها و اندیشه‌اش باشد، در نتیجه نیاز کمتری به استفاده‌ی ابزاری از دین دارد. اما گروهی را هم تصور کنید که دستاوردی ندارد، تا امروز هم نه تنها کار مهمی نکرده بلکه جلوی کارهای مهم را هم گرفته است. این گروه برای اینکه در صحنه‌ی سیاست حضور داشته باشد نیاز به مقبولیت و مشروعیت دارد. اما چون از آن ناحیه نتوانسته است، سعی می‌کند تظاهرات دینی‌اش را بیشتر کند. مثال دیگری می‌زنم؛ فرض کنید که شما در یک کشور کمونیستی بودید که در آن ایدئولوژی قالب کمنیسم بود؛ مقبولیت افراد در این کشور به میزان وفاداری‌ آنها به کمونیسم باز می‌گردد. یک گروهی ممکن است که هیچ کاری نتواند بکند؛ فکری، اندیشه‌ای، راهکاری در چنته ندارد؛ این گروه برای اینکه در صحنه بماند چاره‌ای ندارد جز اینکه دائما اظهار وفاداری و پایبندی کند که از عرصه بیرون نرود. اما گروهی که اندیشه دارد، راهکار دارد، روش دارد و دست‌آوردهایی دارد، حال چه اصلاح طلب چه اصولگرا – من بحثم این نیست- اگر منبع مشروعیت و مقبولیتش جایی دیگر باشد، مانند توفیقات و خدمات و نتایجش، او دیگر نیاز کمتری به تظاهر دارد.

وی با اشاره به نیاز تمامی گروه‌های سیاسی و حکومت‌ها به داشتن منبع مشروعیت، گفت: این نکته را هم توجه داشته باشید، در طول تاریخ، همه‌ی حکومت‌ها و همه‌ی گروه‌های سیاسی، نیاز نخستشان منبع مشروعیت و مقبولیت است و برای اینکه از چنین منبعی برخوردار باشند دو راه بیشتر ندارند، یا این را باید از مردم بگیرند و یا از جایی بیرون از حیطه‌ی مردم یا کشور. مثلا امر قدسی، یا یک مکتب یا ایدئولوژی. این موضوع ممکن است مشکلاتی ایجاد ‌کند.

او در ادامه گفت: ما در مدیریت چیزی به نام اخلاق مدیریت داریم که بسیار مهم است. اخلاق مدیریت این نیست که مدیر مثلا ظاهرش چگونه باشد، محاسن بگذارد یا نگذارد؛ اخلاق مدیریت با پوشش و زبان و شعار قابل تشخیص نیست. اخلاق مدیریت را با میزان توفیقات آن مدیر می‌سنجند. اگر ما همین اخلاق مدیریت را از این منظر بخواهیم نمره دهیم، یک‌سری مدیران هستند که نمره‌ی بهتری دارند، ولی ممکن است ببینید که هیچ تظاهری در دینداری ندارند. شخص دیگری را نگاه می‌کنید و می‌بینید که چون در اخلاق مدیریت و اصل مدیریت و اداره و تدبیر، مشکلاتی دارد، مجبور است اخلاق مدیریت را ببرد در عرصه‌ی فروع، ظاهرش را به گونه‌ای دیگر بسازد و درگیر این شود که چگونه لباس بپوشد یا چگونه محاسن بگذارد و … . متاسفانه در کشور ما از اخلاق مدیریت برداشت سطحی شده است. ما مدیر را با کارنامه‌ و بیلانش نمی‌شناسیم؛ می‌خواهیم درباره‌ی یک مدیر قضاوت کنیم، نمی‌گوییم که آقا این همه امکانات دست تو بود، نتیجه‌اش چه شد؟ بلکه اخلاق مدیریت را به این می‌سنجیم که فلان مناسک دینی را انجام می‌دهد یا نمی‌دهد، به فلان مکان می‌رود یا نمی‌رود. در سخنرانی از چه میزان المان‌های دینی استفاده می‌کند و این بسیار بد است.

بابایی درباره‌ی لزوم روشن کردن شاخصه‌های دینداری گفت: یک مساله‌ی دیگر هم وجود دارد که از همه‌ی اینها مهم‌تر است و آن شاخصه‌های دینداری است. به هرحال تاریخ اسلام و متون نخست اسلامی یک شاخصه‌هایی را به ما معرفی می‌کند که اگر شما بخواهید عنوان دیندار داشته باشید باید اینگونه باشید. شاخصه‌های دینداری هم به دو گروه اصلی و فرعی تقسیم می‌شوند. ما زندگی پیامبر، پیشوایان و زندگی‌های صدر اسلام را که نگاه می‌کنیم، می‌بینیم که این شاخصه‌ها در آن دوره چیز دیگری است. قرآن را هم که می‌خوانیم می‌بینیم که شاخص‌های دینداری اموری است مثل وفای به عهد؛ در روایات هست که «لا دينَ لِمَنْ لا عَهْدَ لَهُ»؛ کسی که عهد می‌کند و به عهد خود وفا نمی‌کند دیندار نیست. یا مثلا از شاخص‌های دینداری مدارا است. چون پیامبر فرمودند که من مبعوث شدم  به مدارا با مردم.

وی درباره‌ی تفاوت شاخصه‌های دینداری در دو گروه، گفت: در یکی از گروه‌های سیاسی در کشور شاخص‌های دینداری با گروه دیگر فرق می‌کند. یکی شاخص‌های دینداری‌اش ممکن است فقط در همین حد باشد که مثلا چگونه می‌پوشد یا زندگی خصوصی او چگونه است، در منزلش حیوان نگاه می‌دارد یا نمی‌دارد، در این حد است. ولی اگر شاخص‌های دینداری را در متون و در تاریخ صدر اسلام بخواهیم بررسی کنیم، می‌بینیم آنجا چیزهایی دیگر شاخص است. آنجا مثلا اینکه این آدم چقدر در پیشبرد امور موفق است، چقدر وفادار و اندیشه‌گر است مهم‌تر است تا برخی مسایل دیگر.

شاخص‌های دینداری دستکاری ژنتیک شده است

 یکی از عمده‌ترین شاخصه‌های دینداری حفظ حریم دین است

بابایی افزود: به نظر من در کشور ما شاخص‌های دینداری دستکاری ژنتیک شده است. یعنی یک چیزهایی که باید عمده باشد از نظر افتاده است، مثل توحید و عدالت، و چیزهای دیگری که در گوشه‌ی دین بوده، فقط در بخشی اندک از روایات به آن اشاره شده، اینها برای ما خیلی مهم شده است. فرض کنید اگر قرآن را بخوانید می‌بینید که قرآن تاکید فراوانی دارد بر اینکه از جانب خدا سخن نگویید، حرف در دهان خدا نگذارید؛ قرآن به صراحت می‌گوید: « وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَىٰ عَلَى اللَّهِ كَذِبًا»، یعنی دروغگوترین، پست‌ترین آدم‌ها کسانی هستند که جای خدا می‌نشینند و از جانب خدا سخن می‌گویند. یکی از عمده‌ترین شاخصه‌های دینداری حفظ حریم دین است. یعنی ما بار خود را بردوش دین نگذاریم. خود را چنان با دین گره نزنیم که قضاوت درباره‌ی ما، قضاوت درباره‌ی دین شود. این خیلی فاجعه است که من طوری وانمود کنم که مردم خیال کنند من نماینده‌ی دین و سخنگوی خدا هستم و بعد از من رفتار و گفتاری ببینند که آن رفتار و گفتار مبنای قضاوت آنان درباره‌ی دین شود.

این پژوهشگر فرهنگی تاکید کرد: شاخص‌های دینداری در گروه‌های سیاسی ایران فرق می‌کند؛ برخی مثلا اینکه یک مدیر ناتوان استعفا ندهد، نمی‌گویند که این از دینداری بیرون است. اما در صدر اسلام و متون دینی اینگونه نیست. دینداری یعنی اگر توان کاری را نداری بگذار و برو؛ بگذار دیگری به عهده بگیرد. اگر واقعا به خدا اعتقاد داری اگر دین‌پیشه‌ای، وقتی امور خلق به دست تو است و می‌بینی که نمی‌توانی و تنها مشکلات مردم را بیشتر کرده‌ای، خب از این کار استعفا بده، این عین دینداری است.

دینداری یعنی اگر توان کاری را نداری بگذار و برو

اگر واقعا ادعای دین دارند باید ببینند پیامبر چقدر راحت اعتماد می‌کرد

وی با اشاره‌ی دوباره به صدر اسلام گفت: به صدر اسلام که نگاه کنید می‌بینید پیامبر مثلا مکه را فتح می‌کند و بعد که می‌خواهد از مکه برود شهر را می‌سپارد به جوانی که همان روز ایمان آورده است؛ ابوسفیان را هم که همان روز ایمان آورده فرمانده‌ی یک بخشی از لشکر می‌کند و به او ماموریت می‌دهد. یعنی به مسلمانان دو جمله‌ای، مسلمانانی که دو جمله گفته‌اند: «  اَشهدُ انْ لا اِلٰهَ الا الله؛  اَشهدُ انَّ محمّداً رسولُ الله»، به اینها اعتماد می‌کند. ولی ما می‌بینیم که در دوره و عصر ما برای اینکه کوچکترین وظیفه‌ای را به عهده‌ی کسی بگذارند، برای اینکه امکان خدمت برای کسی فراهم شود، متاسفانه شروط بسیاری می‌گذارند؛ باورهای او چگونه باشد، زندگی خصوصی او چگونه باشد، گذشته‌ی او چگونه باید باشد و میزان سرسپردگی او چقدر باید باشد. خب اینها در تاریخ اسلام نبوده است. اگر واقعا ادعای دین دارند باید ببینند پیامبر چقدر راحت اعتماد می‌کرد، تخصص‌ها را می‌دید. نمی‌گفت این دیروز کافر بوده، من شهر را چطور به او بسپارم، آن هم شهر مهمی مثل مکه.

بابایی افزود: من در کتاب دیانت و عقلانیت مفصل درباره‌ی اعتماد پیامبر به مسلمانان نوشته‌ام . آنجا گفته‌ام که مبنای پیامبر توانایی و دلیری و تعهد افراد بود؛ تعهدشان نه به پیامبر، بلکه به کارشان. مثالی می‌زنم: اگر شما بخواهید خانه‌تان را لوله‌کشی کنید، می‌روید به دنبال ماهرترین لوله‌کش. نمی‌روید به دنبال متظاهرترین لوله‌کش. به چه دلیل الان شایسته سالاری در کشور ما نیست؟ چون یک عده‌ای احساس کرده‌اند که اگر بخواهند به مناصب بالا برسند، دو راه دارند، یکی این است که برای آن مقام و منصب کسب شایستگی کنند، که بسیار دشوار است، راه بعدی این است که چاپلوسی کنند.

شایستگان گوشه نشسته‌اند و ریاکاران مجال بیشتری یافته‌اند

بر مسوولان و حاکمان کشور چیزی واجب‌تر از این نیست که شایستگان را کشف کنند

وی در ادامه تصریح کرد: یک عده دیده‌اند که خب وقتی می‌شود که با دوتا جمله و یا با یک تغییری در ظاهر ایجاد کردن و با کمترین تخصص می‌توان به بالاترین منصب‌ها رسید، خب راه آسان را ترجیح داده‌اند. وقتی فردی می‌بیند که می‌تواند با سرسپردگی و چاپلوسی و ریاکاری به منصبی برسد که قاعدتا کسب شایستگی برای آن منصب یعنی سی سال کار، مطالعه و رنج، بنابراین با خود می‌گوید که چرا من این راه سخت را بروم ، دروغ می‌گویم، چاپلوسی می‌کنم و خودم را جا می‌زنم و این مراتب را طی می‌کنم و بالا می‌آیم. اینکه الان به لحاظ مدیریتی مشکل داریم یکی از دلایلش همین است که شایستگان گوشه نشسته‌اند و ریاکاران مجال بیشتری یافته‌اند.

بابایی با اشاره به روایتی از نهج البلاغه گفت: حضرت امیر در نهج‌البلاغه می‌فرمایند که: «آنچه یک ملت را نابود می‌کند تقدیم اراذل و تاخیر افاضل است.» یعنی آدم‌های رذل، آدم‌های چاپلوس و آدم‌های ناتوان مقدم شوند، آدم‌های فاضل گوشه بنشینند و عزلت بگیرند. بر مسوولان و حاکمان کشور چیزی واجب‌تر از این نیست که شایستگان را کشف کنند، به میدان بیاورند و به ظاهر آنها ننگرند. بگویند تو می‌توانی تورم را بیاوری پایین، می‌توانی اقتصاد را از رکود درآوری، این میز و این مدیریت، من کار ندارم که زندگی خصوصی تو چگونه است، من کاری ندارم که تو به من اعتقاد داری یا نه، فقط از تو می‌خواهم که علاوه بر تخصصی که داری به کارت هم تعهد داشته باشی.

بابایی در پاسخ به اینکه اصلاح طلبان برای تغییر این برداشت که به پاشنه آشیلشان تبدیل شده است چه باید بکنند، گفت: اینکه چه باید کرد را نمی‌دانم؛ من فکر می‌کنم که این گفت‌وگوها و سخنان ناصحانه گفتن و مصاحبه‌ها دیگر چندان تاثیری در تغییر برداشتی که نسبت به اصلاح طلبان وجود دارد، نداشته باشد. مثلا به کسی که با کمترین شایستگی به بالاترین مناصب رسیده نمی‌توان نصیحت کرد که دین این است، حریم خصوصی این است و … ؛ بعد توقع داشته باشیم که او هم بگوید چشم، من دیگر این کار را نمی‌کنم. این ساده انگاری است و امکان ندارد. یا اگر گروهی ارزش‌ها را به نفع خود مصادره کرد شما هرچقدر هم به او بگویید این کار را نکن او دست برنمی‌دارد. چون اولا کار بسیار آسانی است و ثانیا فواید هنگفتی دارد.

ساده‌زیستی ملاک برتری بر متخصص نیست

کسی که نداند قدرت بیش از ثروت و شهوت انسان‌ها را استحاله می‌کند هیچ از سیاست نمی‌داند

وی افزود: اینکه شما فکر کنید با نصیحت الملوک و از طریق گفت‌وگو می‌توان عده‌ای را از مصادره‌ی ارزش‌ها و تظاهر به دینداری منصرف کرد، این تقریبا خیال خامی است و امکان ندارد. کاری که ما می‌توانیم بکنیم و رسانه‌ها می‌توانند بکنند این است که با مردم گفت‌وگو کنند؛ که مردم! اگر کسی به واقع هم ساده زیست بود، این ساده زیستی ملاک امتیاز نیست. این ملاک برتری بر متخصص نیست. ممکن است متخصصی باشد که ساده زیست نیست و اصلا اهل تفریح است و زندگی خوشی دارد اما در کارش موفق است. فرض کنید یک مسوولیتی را به من سپرده‎اند، من هم آدم نماز شب خوان و ساده زیستی هستم، اما در کارم ممکن است تصمیمی بگیرم که یک کشور را نابود کنم، یا یک لطمه‌ای به اقتصاد کشور بزنم، این عین بی دینی است؛ یک آدم  دیگری هم هست که تظاهر به دین نمی‌کند، دینی هم اگر داشته باشد برای خودش دارد؛ امور کلی را در سیاست دینی مراعات می‌کند، مثلا تقوا دارد، دزدی نمی‌کند و از خیلی مسایل پرهیز می‌کند اما تظاهر به دینداری هم نمی‌کند. این آدم اگر به منصبی برسد با یک تصمیمش ممکن است میلیاردها میلیارد به نفع کشور کار کند. این مقدم است بر آن آدم ساده زیست دنیاگریزی که با هر تصمیمش ممکن است بخشی از کشور را نابود کند.

بابایی تاکید کرد: ما باید با مردم گفت‌وگو کنیم و بگوییم مردم ملاک در سیاست چیست، اخلاق مدیریت یعنی چه. یک مساله‌ای که مردم ما هنوز متاسفانه متوجه نشده‌اند یا کمتر به آن توجه کرده‌اند، این است که فکر می‌کنند آدم بد یعنی کسی که به هر طریقی دنبال شهوت و ثروت است. توجه ندارند که بدتر از این دو آدم، آدم قدرت طلب است. چه بسا قدرت طلبانی که ثروت نمی‌خواهند و نمی‌اندوزند. دنبال شهوت نیستند و اصلا غریزه‌ی جنسی ندارند. همه‌ی اینها را سرکوب کرده‌اند فقط به طمع اینکه به قدرت برسند. در علوم سیاسی یک شعاری وجود دارد؛ می‌گویند اگر کسی نداند که شهوت قدرت هزار برابر سخت‌تر و بدتر و زیان‌بارتر از شهوت ثروت و شهوت جنسی است، او هیچ چیز از سیاست نمی‌داند. کسی که نداند قدرت بیش از ثروت و شهوت انسان‌ها را استحاله می‌کند و مسخ می‌کند هیچ از سیاست نمی‌داند.

این پژوهشگر فرهنگی در آخر گفت: یک عده‌ای از مردم ما فکر می‌کنند که اگر کسی دنبال ثروت بود، خانه‌‌ی آنچنانی داشت و ماشین آنچنانی می‌خواست، حتما آدم بدی است. اگر کسی همسر گرفت و همسر طلاق داد و باز ازدواج کرد و یا حتی اصلا آلوده بود به مسایل غریزی، می‌گویند که پس حتما این آدم به درد فلان منصب نمی‌خورد. در حالی که قرار است که این شخص تنها لوله کش خانه‌ی شما باشد، نمی‌خواهید که پشتش نماز بخوانید. نمی‌خواهید که به او اقتدا کنید یا نیابت دهید که به جای شما برود حج کند. می‌خواهید که فقط یک پیچ و مهره را خوب ببندد. تفکیک بین شهوت قدرت و شهوت ثروت و شهوت غریزی چیزی است که رسانه‌ها باید به مردم بیاموزند.

آیا اصلاح طلبان تقیدات دینی کمتری دارند؟

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

پیام

  1. یکی از بدیهیترین مشخصات انسان های متدین راستگویی است. بسیاری از اصولگراها (دست کم بخش موسوم به ارزشی) به راحتی آب خوردن در مورد رقبای خود دروغ می گویند.

    11
    1. ماشاءالله اصلاح طلبان کم دروغ نمیگویند.
      کسی که اخلاق را نسبی بداند دروغ هم میگوید مگر بعد از برجام مشکلات بانکی حل نشد پس چه شد که حال میگویند این چند سال با گونی ارز می آوردیم. ماشاءالله هر سال هم که از روکود عبور میکنند…

      1
      8
  2. خدا وکیلی اصلا مسلمان هستند که ترش باشند یا طورش مگه میشه روزی پنج بار بگوئیم اشهدوان علی ولی اله علی ع دوست خداست وصریح داشته باشیم دروغگو دشمن خداست اونوقت ادعای پیروی از علی ع داشته باشیم یعنی ایشان هم دوست خداست وهم دوست دشمن خدا استغفرواله

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا