بازیباخته مدیریت بحران؛ از پلاسکو تا زلزله کرمانشاه و تهران
استاد دانشگاهفونیکس با مدرک دکترای مدیریت با تمرکز بر مدیریت جهانی، معتقد است: اولین قدم در اجرایی کردن قانون مدیریت بحران، آموزش و توجیه مدیران ارشد کشور در چهار زمینه بنیادی مدیریت بحران شامل پیشگیری، آماده سازی، مقابله، و بازسازی و باز توانی است. این قدم سخت ترین مرحله ایجاد یک سیستم بنیادی مدیرت بحران است.
خبرآنلاین نوشت: ایران یک کشور بحران خیز است، همین دو روز گذشته در سه نقطه ایران، زلزلههایی بالای ۴ ریشتر مردم را به خیابانها ریخته است؛ یاسوج، سرخس و مهاباد. در یاسوج زلزله ۴.۳ ریشتری که در واقع پسلرزه زلزله هفته پیش است، بازهم مصدوم برجا گذاشته که عمدتا مشغول فرار بودند، در زلزلههای پس از زمین لرزه کرمانشاه هم عمده مصدومان و حتی کشتهشدهها، در حین فرار و وحشت، یا زیر دستوپا ماندهاند و یا نمیدانستند کجا و چطور باید فرار کنند. در بحران پلاسکو، مدیریت بحران در دقایق اولیه آنقدر آشفته و بلاتکلیف بود که موجب مرگ ۲۴ نفر شد، درحالی که امکان ریزش پلاسکو دو ساعتی پیش از فاجعه پایانی، داده میشد.
با دکتر سعید پورعلی، دکترای مدیریت با تمرکز بر مدیریت جهانی و استاد دانشگاه فونیکس درباره مدیریت بحران و لزوم آموزشها، پیشبینیها و برنامهریزیهای گسترده پیش از هر حادثه در کافه خبر گفتگو کردیم.
او معتقد است در حوادث بزرگ، کمبودی بابت نیروی انسانی و کمکهای امدادی وجود ندارد، اما نکته اینجاست که مدیران بحران و مدیران ارشد گمان میکنند فقط داشتن نیروی انسانی و انبارهای پر و پیمان، کفایت میکند و از آموزشهای پیشازبحران عمدتا غافل ماندهاند.
مشروح گفتگوی خبرآنلاین با این استاد مدیریت بحران را در ادامه میخوانید؛
از زلزله کرمانشاه شروع می کنم،اختلاف نظرهای بسیار زیادی هست در ایران که ما در زمینه مدیریت بحران مشکلات زیادی داریم، با بچه های هلال احمر که حرف می زنیم می گویند یک سوم سرمایه های هلال احمر را در زلزله کرمانشاه از دست دادیم، از طرفی دیگر اشتباه مدیریت بحران این بود که کار را سپرد به نیروهای نظامی … واقعا در زلزله ای که وسعت دربرگیری آن مثل زلزله کرمانشاه است نیاز است که حجم بزرگی از سرمایه های امداد و نجات یک کشور صرف شود یا اینکه راه های بهتری برای مدیریت بحران هست؟
فاجعه ای با قدرت و وسعت زلزله کرمانشاه بطور حتم پر هزینه است، با اینحال چگونگی استفاده بهینه ازمحدود سرمایه های موجود برای مقابله با چنین فاجعه ای میبایست در برنامه های مدیریت بحران پیش بینی و در زمان اتفاق فاجعه مدیریت شود. یکی از دلایلی که باعث صرف هزینه بسیار بالا برای نتایج نچندان مطلوب مقابله با زلزله کرمانشاه شد، فقدان یکی از پایه های اساسی برنامه ریزی مدیریت بحران “آماده سازی” مرم و مسئولین بود. بخش “اماده سازی” در برنامه ریزی مدیریت بحران، که شامل آموزش همگانی و تمرینهای مستمر است، را میتوان به سیستم بیمه تشبیه کرد که در آن صرف وقت و سرمایه برای مقابله با یک حادثه نا معلوم الزامی است؛ با اینحال این هزینه مداوم ممکن است برای برخی افراد دست اندر کار توجیه کافی نداشته باشد. با توجه به اینکه توجیه هزینه های اماده سازی عمومی برای مقابله با فجایع طبیعی و انسان ساخت، در شرایطی که اکثر سازمانهای دستاندرکار مواجه با کسر بودجه هستند، بسیار مشکل است؛ دانستن اینکه نتایج نهایی چنین سرمایه گذاری اولیه در برنامه ریزی مدیریت بحران هزاران برابر ارزشمند تر است حائز اهمیت است. زلزله کرمانشاه به ما آموخت که ما کمبود نیروی انسانی برای مقابله با ان گونه فجایع را نداریم، کمبود ما عدم وجود یک سیستم کامل مدیریت بحران است. این تجربه تلخ به ما آموخت که حتی با وجود ایثارگریهای امدادگران هلال احمر، نیروهای نظامی و سایر گروه های مردمی، اگر ساختارهای برنامه ریزی شده مدیریت بحران وجود نداشته باشد، کارایی این عزیزان بسیار محدود و پر هزینه خواهد بود. در اینجا لازم به ذکر می دانم که ما افراد متخصص و ذیصلاح در امر مدیریت بحران داریم، قانون تشکیل مدیریت و برخی از ایین نامه های اجرایی آن را هم داریم؛ ولی هنوز برنامهریزی اجرایی آن را تکمیل نکرده ایم.
درواقع یک برنامه اجرایی نداریم؟
برنامه اجرایی، به آن معنا که آموزش برای پیشگیری از وقوع حادثه و تمرین های گروهی ماهیانه برای ایجاد آمادگی مقابله با حادثه وجود داشته باشد، نداریم. اینگونه آموزشها و تمرین های متعدد به افراد جامعه این توانایی را میدهد که هر شخص بداند وظیفه اش در هر مرحله از وقوع و مقابله با یک حادثه چیست.
یعنی برای این که افراد عادت کنند باید ماهی یکبار تمرین زلزله شود؟
تناوب تکرار تمرینها بستگی به شرایط خاص هر مجموعه دارد. در اکثر کشورها، تمام دستگاههای دولتی و غیر دولتی موظفند ماهی یکبار تمرین های موقعیت اضطرای انجام دهند. نوع تمرینها به گونه ای انتخاب میشود که مناسب با موقعیت و شرایط هر منطقه باشد. بطور مثال در شهر تهران میتوان تمرین زلزله و اتش سوزی اجرا کرد و یا در شهر دیگری این تمرین ها ممکن است برای سیل، یخبندان، و یا حرارت زیاد هوا باشد. تمرینهای موقعیت اضطراری علاوه برموسسات دولتی و غیر دولتی، تجاری و مدارس، شامل ساختمانهای مسکونی هم میشود. اینگونه تمرینها، اگر به دفعات کافی انجام شود، در افراد اعتماد به نفس ایجاد میکند که این بهنوبه خود باعث پایین نگهداشتن تشنج شده و بیشترین اثر را در کنترل خسارت خواهد داشت. افرادی که تمرینهای موقعیت اضطراری را دیده باشند، در صورت بروز اتش سوزی بسیار سریعتر و منظم تر از مسیر های تعیین شده خروج از ساختمان استفاده میکنند و امدادگران با خطر بسیار کمتر اطمینان از تخلیه کامل ساختمان حاصل خواهند کرد. مثلا در فاجعه پلاسکو، مردم برای تماشا در خیابانهای اطراف واقعه ازدحام کرده بودند و بخاطر نداشتن آموزشهای لازم امادگی ذهنی برای عکس العمل مناسب با واقعه نداشتند و به این خاطر بیشتر باعث اختلال در کار امدادگران بودند تا تسهیل در کمک رسانی.
خب. نتیجه می گیریم که این آموزش ها باید از کتاب های آموزشی شروع شود.
بله، یکی از موثر ترین روشهای آموزش و ایجاد یک فرهنگ اینست که اینگونه آموزشها را از خردسالی به افراد بیاموزیم. در مقطع زمانی که ما به کودکان خود مسایلی مثل نظافت، احترام گذاشتن، و حفاظت در مقابل خطراتی چون اتش و یا سرما را میاموزیم؛ همزان میباید آموزش برخورد با موقعیت های اضطراری را هم در نظر داشته باشیم. خوشبختانه افراد مستعد در ایران که قابلیت برنامه ریزی و اجرای اینگونه تعلیمات فرهنگی را دارند زیاد هستند، ولی برای اطمینان از اجرایی شدن این امرمهم، یک هسته مرکزی باید فرماندهی و نظارت را بعهده بگیرد.
پس در واقع ما هنوز هیچ برنامه اجرایی نداریم و می توانیم این نتیجه را بگیریم که در سه بحران بزرگ پلاسکو، زلزله کرمانشاه و تهران بازی را باختیم!
از نظر برنامه ریزی بله؛ ما در برنامه ریزی شکست خوردیم. باید در نظر داشته باشیم که تمام افراد حداکثر سعی خودشان را برای مقابله با این فجایع کردند که جای تقدیر دارد ولی عدم وجود یک برنامه از قبل تهیه شده مدیریت بحران که در آن مراحل چهارگانه پیشگیری، اماده سازی، مقابله، و بازسازی و بازتوانی بطور کامل اجرا شده باشد؛ عامل اصلی پایین بودن کیفیت مقابله با این وقایع بود.
بنابراین اگر برنامه ریزی درستی داشتیم می توانستیم از فاجعه کشته شدن افراد در پلاسکو جلوگیری کنیم؟
هر چند که هیچکس نمی تواند در مورد تعداد دقیق تلفات اظهار نظر کند، ولی با اطمینان خاطر می توان گفت که در صورت وجود برنامه ریزی درست برای پیشگیری، اماده سازی و مقابلع با اتش سوزی؛ تلفات جانی و مالی حادثه پلاسکو بسیار کمتر میشد. رعایت استانداردهای ایمنی ساختمانی و کارگری و کارگاهی در سایر کشورهای پیشرفته جزو مقرراتی است که به شدت از طرف دولت نظارت میشود و اجرای تمرینهای موقعیت اضطراری جزو برنامههای هر سازمانی از بیمارستان و مدارس و کارخانه ها گرفته تا آپارتمان های بزرگ مسکونی است که بطور مداوم اجرا میشود. در ساختمانی مثل پلاسکو که کارهای تولیدی انجام می گرفته و مواد سوختنی بسیاری مثل پارچه زیاد بوده است، اگر استانداردهای ایمنی و کارگاهی رعایت میشد “پیشگیری” و آموزشهای موقعیت اضطراری بطور منظم انجام میشد “آماده سازی” به احتمال زیاد امروز از ان واقعه به عنوان یک فاجعه یاد نمیکردیم. من قویا معتقد به این جمله مدیریتی هستم که “عدم موفقیت در برنامهریزی ،برنامهریزی است برای عدم موفقیت.”
ما در مورد تشکیل مدیریت بحران قانون بسیار جامعی داریم. برداشت من از این قانون این است که حدود نود درصد جوانب مدیریت بحران در این قانون در نظر گرفته شده که به نوبه خود قدم بسیار بزرگی است، ولی مقررات تصویب شده از مرحله اداری و نوشتاری به مرحله کامل اجرایی نرسیده است و کسی اجرای آن را بطور جدی و پیگیر شروع نکرده است. اولین قدم در اجرایی کردن این قانون، آموزش و توجیه مدیران ارشد کشور در چهار زمینه بنیادی مدیریت بحران شامل پیشگیری، آماده سازی، مقابله، و بازسازی و باز توانی است. این قدم سخت ترین مرحله ایجاد یک سیستم بنیادی مدیرت بحران است، به این دلیل که اگر مدیران ارشد، به عنوان یک هسته مرکزی، معتقد به لزوم و کارایی مدیریت بحران نباشند، این قانون هیچگاه پشتوانه و نیروی لازم برای اجرایی شدن را نخواهد داشت.
خرده فرهنگ هایی در ایران داریم؛ مثل کارکردن با حداقلها بدون ایمنی در ساختمان و فضای کار، بنابراین فرهنگ ماست که مشکل دارد و به مننوعی آموزش داده نشده که در چنین فضاهایی کار نکنم و این موضوع فراتر از برنامه ریزیهای اجرایی و کاملا فرهنگی ست.
بله، این بخش مهم فرهنگ جامعه است که عوامل مالی و اقتصادی در طی زمان تاثر زیادی در شکل گرفتن ان داشته اند. اینکه هر فردی باید یک سری اطلاعات عمومی و دستورالعمل های کلی را برای پیشگیری و مقابله با بحران بداند امری ضروری است. همانطور که یک عامل اقتصادی میتواند باعث یک عادت نادرست شود که به مرور زمان در فرهنگ جامعه جا پیدا کرده و بصورت یک پدیده و رفتار عادی دراید، یک برنامه ریزی صحیح برای “پیشگیری” بحران میتواند این رفتار نادرست وارد شده در فرهنگ را تصحیح کند.
اگر بخواهیم پلاسکو را مقایسه کنیم مشابه آن گرینفیلد لندن بود که بعد از یکسال هنوز مشخص نیست چند نفر جانشان را از دست دادهاند. پس در کشورهای پیشرفته هم از منظر مدیریت بحران چنین اتفاقاتی می افتد.
بله هیچ تردیدی نیست که در کشورهای دیگر هم چنین اتفاقاتی می افتد و نا کارامدی طرح ها و افراد نتیجه مقابله با وقایع را تحت تاثیر قرارمیدهد. در همه موارد، بخصوص مدیریت بحران، طرح هایی که برای پیشگیری، اماده سازی، ومقابله با وقایع پیشبینی نشده تهیه میشود همگی بر مبنای اطلاعات و تجربه های قبلی برنامه ریزی شده است. با توجه به اینکه هیچ واقعه ای دقیقا مشابه واقعه قبلی نیست، هیچگاه از طرح های تهیه شده تضمین قطعی برای موفقیت صد در صد را نباید داشت. بطور کلی، داشتن طرح درست برای مدیریت بحران هفتاد تا هشتاد درصد پیش بینیها را برای مقابله با خطر در زمان بحران در بر می گیرد و این اتفاقات جدید است که با اضافه شدن به تجربیات ما باعث بهبود برنامه ریزی های بعدی ما میشود. به همین نسبت، می توان گفت که حداقل هشتاد درصد آموزشهای مربوط به پیشگیری و آماده سازی برای مقابله با اکثر بلایای طبیعی و انسان ساخت یکی هستند.
با توجه به زلزله اخیر تهران اگر برنامه ای برای مدیریت بحران وجود داشته باشد آیا دستورالعمل این است که همه مردم از خانه بیرون بیایند و نزدیک 15 میلیون نفر آواره شوند؟ دستورالعمل مدیریت بحران برای شهری که منتظر یک زلزله بزرگ است، چیست؟
همه ما میدانیم که تهران روی خط زلزله است، بنابراین ما باید برای بدترین شرایط خودمان را آماده کنیم و پیش هزینه های مالی بیشتری را متحمل شویم، حتی اگر زلزله اتفاق نیافتد. هزینه کردن مالی کنترل شده برای آمادگی مقابله با زلزله به مراتب بهتر ازتحمل هزینه های هنگفت جانی و مالی خارج از کنترل بعد از واقعه است. بنابراین برنامه ریزی یک مدیریت بحران کارامد از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است. مدیریت بحران یک شخص نیست، بلکه یک شبکه است که از سطوح بالای مدیریت شروع می شود؛ از کل کشور به استان ها و شهرها می رسد، و در شهرها به مناطق شهری، محله ها، ساختمانها و خانواده ها و در نهایت به تک تک افراد منتهی میشود. همه این عوامل باید بصورت یک سیستم متصل به هم و همگی تابع یک طرح کلی باشند. یعنی هر شخص نقش خود را دریک بحران نسبت به مقابله با آن واقعه، و نسبت به دیگر افراد درگیر در آن واقعه میداند. این امر که توسط اجرای صحیح برنامه های “پیشگیری” و “آماده سازی” مدیریت بحران شکل میگیرد، لازمه نظارت و اجرای موفقیت آمیز مقابله موثر با زلزله احتمالی در تهران است.
اگر پیشبینی موقعیتهای مختلف وجود داشته باشد، میتوان بهتر برنامهریزی کرد. چیزی که نداشتیم.
علاوه بر برنامه های پیشگیری وتمرینهای آماده سازی؛ برای مقابله با زلزله، مدیریت بحران نیاز به تجزیه و تحلیل علمی و گسترده اطلاعات شهری دارد تا بر مبنای آن طرح آمادگی برای جابجایی شهروندان زلزله زده و خدمات دهی به انان را تهیه کند. بطور مثال، اطلاعات مربوط به نقاط شهری ای که اسیب پذیرتر به زلزله هستند، تعداد ساختمانهایی که اسیب بیشتری در اثر زلزله خواهند دید (بخاطر قدمت بنا و یا عدم رعایت استانداردهای ساخت)، تعداد جمعیت که نیاز به کمک و تخلیه منطقه خواهند داشت، راه های دسترسی وامکانات امداد رسانی، فاصله نزدیکترین نقاط امن به این مناطق، و بسیاری از اطلاعات دیگرمیتواند در برنامه ریزی نحوه امداد رسانی و جابجایی شهروندان استفاده شود. تجزیه و تحلیل کارشناسی این اطلاعات مبنای تهیه طرح های مقابله با زلزله در مقاطع مختلف محله ای، ناحیه ای، درون شهری و برون شهری است. بسته به شدت زلزله، امکانات ناحیه ای، و بافت شهری منطقه زلزله زده؛ بهترین طرح جابجایی شهروندان زلزله زده ممکن است طرح درون شهری ویا برون شهری باشد. به فرض اینکه همه شهروندان از طریق برنامه های پیشگیری و آماده سازی مدیریت بحران قبلا با طریقه جابجایی درون شهری و یا برون شهری آشنایی پیدا کرده باشند ، مراحل تخلیه و یا جابجایی زلزله زدگان با نظم و کیفیت بهتری انجام خواهد شد.
چیزی که تمرین نشده بود و باعث هرج و مرج در پناهگرفتن مردم وحشتزده بود.
در زمان اجرای عملیات انتقال زلزله زدگان به مکان های امن، همانطور که قبلا ذکر شد، هر فرد، موسسه، و یا ارگان نقش خود را در طرح جامع مدیریت بحران باید بداند. بطور مثال در زمان وقوع زلزله، تمام موسسات و ارگانهای داخل و یا نزدیک به منطقه زلزله زده با فعال سازی سیستم های داخلی مقابله با بحران خود در واقع فعالیت های خود را بر طبق طرح جامع مدیریت بحران شهر اغاز خواهند کرد. این فعال سازی به این معناست که سیستم مدیریت بحران شهر به صورت یک شبکه متصل فعال شده است. بنابر این ساختمانهایی که توانایی اسکان دادن موقت به تعداد معلومی از شهروندان را دارند، به سرعت آماده برای پذیرش خواهند شد و آمادگی خود را به ستاد فعال شده مدیریت بحران اعلام خواهند کرد. به همین ترتیب سایر ارگانها از قبیل بیمارستان ها، مدارس، پادگان ها، ورزشگاه ها، مساجد، پارکها، رستورانها، هتلها و غیره پس از فعال سازی طرحهای مقابله با بحران داخلی خود (فراخوانی کارمندان، اماده سازی محل های پذیرش و خدمات دهی، نسب چادر، …) آمادگی خود را به ستاد مرکزی مدیریت بحران اعلام و برای خدمات دهی به زلزله زدگان از دستورالعمل های ستاد مرکزی طبعیت میکنند. لازم به ذکر است که این مثال فقط اشاره به قسمت بسیار کوچکی از مراحل جابجایی زلزله زدگان میکند. طرح کامل مقابله، بازسازی و باز توانی بعد از زلزله بسیار پیچیده تر و شامل مسایل مختلف مثل مراودات مالی بین ارگانهای فعال در بحران، بیمه، تهیه و تامین مواد خوراکی و بهداشتی، تامین امنیت فردی، بهداشت جسمی و روانی تمامی افراد درگیر با واقعه زلزله، تغییر بافت شهری و اجتماعی، تاثیر زلزله عواقب زمان بر آن در جامعه زلزله زده و سایر جوامع مرتبط، جمع اوری اطلاعات برای بهبود طرحهای آینده مدیریت بحران، و بسیاری مسایل دیگر است.
پس اینکه عدهای در ورزشگاهها اسکان گرفتند، اتفاق درستی بود؟
برای حفظ جان و امنیت مردم هرکاری انجام شود، درست است. ورزشگاه ها بعلت فضای آماده وقابل استفاده ای که دارند معمولا بهترین انتخاب برای تجمع موقت گروهی هستند. اینگونه مکانهای فضا دار بهترین ایستگاههایی هستند که برای مدیریت بحران این امکان را فراهم میکند تا پس از ارزیابی افراد و شرایط فردی و خانوادگی و نیازهای درمانی، اسکان دهی میان مدت و دراز مدت زلزله زدگان را بهتر سازماندهی کند.
هرج و مرجی که در زلزله تهران داشتیم به خاطر فقدان برنامه ریزی بود؟
هرج و مرج اولین نشانه عدم آمادگی برای مقابله با یک اتفاق است. تجربه زلزله تهران اهمیت مراحل پیش بینی و آماده سازی مدیریت بحران را گوشزد میکند. در این تجربه دیدیم که اکثر شهروندان نمی دانستند برای امنیتشان کجا بروند، و یا از چه مسیری برای خروج سریعتر استفاده کنند. کارهایی هم که انجام شد به خاطر وجود افرادی بود که از قبل تجربیاتی داشتند و در سطح خودشان کارهایی انجام داده بودند. شما تجسم کنید که اگر همان افراد استعدادهایشان را در برنامه هماهنگ شده وسیعتری به کارمیگرفتند، نتیجه خیلی بهتر از این می شد.
شهرداری تهران بعد از این زلزله نقشه یک سری از مناطق امن را منتشر کرد. آیا چنین چیزی کارآمد است؟ تا جایی که من به خاطر دارم در بیست سال گذشته این تنها کاری بوده است که برای آگاهی مردمی از مدیریت بحران انجام شده.
البته این یک قسمت بسیار مهم از برنامه ریزی و مدیریت بحران است و اینکه مردم بدانند به هنگام زلزله به کدام منطقه باید بروند، از چه خیابان هایی رفت و آمد کنند، و از چه محدوده هایی دور شوند بسیاراضطراری و مهم است. این اقدام مثبت من را بیاد مقاله ای انداخت که آقای امیرعلی مجاهد به عنوان پایان نامه دوره کارشناسی ارشد مهندسی راه وساختمان خود منتشر کرده بود. تحقیقی که ایشان کرده بودند نشان بر این داشت که بیشتر ایستگاههای آتش نشانی تهران در مناطق زلزله خیز هستند و در زمان زلزله اول خود این ایستگاههای کمک رسانی خراب خواهند شد. همانطور که قبلا هم ذکر شد، مطالعات کارشناسی توسط افراد متخصص در زمینه های مختلف مورد نیاز مدیریت بحران جزو اقدامات اولیه لازم و اساسی است در قانون تشکیل مدیریت بحران هم به صراحت از آن ذکر شده است.
انتهای پیام