خودزنی به سبک آموزش عالی؛ به کجا میرویم؟!
«احسان (فرج اله) زارعیان جهرمی»، در یادداشتی ارسالی به انصاف نیوز در نقد وضعیت پذیرش دانشجو در آموزش عالی، نوشت:
بر حسب اتفاق، در کنکور کارشناسی ارشد ۹۷، از عوامل اجرایی کنکور یکی از رشتههای مهندسی بودم. دفترچه سؤالات ۲۵۰ دقیقه وقت برای داوطلبان تدارک دیده بود و آزمون ساعت ۸ صبح آغاز شد. شاید نیم ساعت از آزمون نگذشته بود که یکی دو نفر از داوطلبان متقاضی تحویل پاسخنامه و خروج از جلسه شدند. برای یک جمع ۴۰ نفری، یکی دو نفر عجیب نبود. ماجرا آنجا جالب میشد که رفته رفته بر تعداد متقاضیان خروج اضافه میشد و در کمال حیرت، پس از گذشت ۱۰۰ دقیقه از آزمون، حوزه ۴۰ نفری خالی شد! بله؛ تمام متقاضیان برگههای خود را تحویل داده و از حوزه خارج شدند. این قضیه با شدت و ضعفی کمتر در کل حوزهها جریان داشت.
همینطور که بر تعداد متقاضیان خروج افزوده میشد، ماجرا برایم تأمل برانگیز شد و از یکی از دانشجویان پرسیدم شما که به این سرعت قصد رفتن داشتی چرا اصلاً ثبتنام کردی و هزینه را بر خودت تحمیل کردی؟ پاسخ شگفت انگیز بود. دانشجو در کمال آرامش و در حالی که تنها به ۵ سؤال پاسخ داده بود گفت: «پارسال با پاسخنامه سفید دانشگاه….. قبول شدم». فرض را بر شوخی گرفتم و کناری ایستادم اما هیچ شوخی در کار نبود. این تلخترین واقعیتی بود که شنیده بودم. دیگری گفت با درصدهای منفی هم سال گذشته قبول شده اما خودش از ورود به دانشگاه پشیمان شده است. مدام بر حیرتم افزوده میشد.
از هر سو نگاه کنیم رویهی در حال اجرا، چیزی جز بروز یک فاجعهی عمیق نیست. فاجعهای که گستردگیاش دامان تمام جنبههای اجتماعی را در بر خواهد گرفت. روزگاری در خصوص پذیرش دانشجو در ایران و در قیاس با جوامع توسعه یافته از تعبیر قیف برعکس استفاده میشد. مجرای ورود مشکل و مسیر خروج آسان! حال با وضعیتی مواجه شدهایم که هر دو سر قیف، خصوصاً مجرای ورود به مقاطعی که به مراتب مهمتر، حساستر و کاربردیترند، گشاد شده است. در واقع دیگر حتی دغدغهی تلاش برای ورود به مقطع بعدی برای نسلی که ساخت بنیانهای مملکت در دست اوست، وجود ندارد.
حقیقتاً چه بر سر آموزش عالی آمده است؟ هرچه به وضعیت نگاه میکنم حکایت وضعیت فردی است که روی شاخهای نشسته و ابتدای آن را اره میکند. چه شده که آموزش عالی در برخی سطوح تنها به یکی از منابع درآمد باری به هر جهت تبدیل شده است؟ به چه قیمتی راه را این گونه باز کردهایم و بر رونق کارخانه تولید کارشناس ارشد افزودهایم؟ به راستی قرار به کسب رتبه و فضیلتی جهانی بر اساس افزایش کارشناسان ارشد است که ما از آن بی خبریم؟ چرا چوب حراج به ارزش آموزش دهی و آموزش پذیری زدهایم؟ خروجی این چنین پذیرشی در چه سطحی و در چه نیازی به کار ما خواهد آمد؟ مطلعیم که در دروازههای دانشگاهی را که مبدأ همه تحولات است را اینگونه باز کردهایم؟ کاش تا دیرتر نشده است از خوابی که خود را به آن زدهایم بیدار شویم…
انتهای پیام