رمز گشایی از گفتگوهای داخل تاکسی | محسن حسام مظاهری
«محسن حسام مظاهری» جامعه شناس و پژوهشگر مسایل اجتماعی دربارهی «رمزگشایی گفتگوهای داخل تاکسی» با هفته نامهی کرگدن به گفتگو پرداخته که متن آن در ادامه میآید:
سوار میشویم. چند دقیقهای به گفتوگو، بحث و جدل، گله و شکایت و شاید هم به سکوت میگذرد و مقصد میشود پایان رابطه ما با تاکسی. اما این همه ماجرا نیست. محسن حسام مظاهری، جامعه شناس و پژوهشگر مسائل اجتماعی روایت دقیقتر و پرسشگرانهتری از تاکسی به مثابه یک مکان و بحثهای رایج در آن دارد و بیش از یک دهه است که گفتوگویهای درون تاکسی را ثبت میکند. با او درباره تجربه اش از «تاکسی نگاری» گفتوگو کردیم.
گفتوگوهای درون تاکسی از چه ویژگیهایی برخوردار بودند که شما را به «تاکسی نگاری» و پژوهش در این زمینه ترغیب کردند؟
گفتوگوهای تاکسی به نظر من به دو دلیل اهمیت دارند: یک دلیل عمومی و یک دلیل اختصاصی که مختص جامعه ایرانی است. دلیل عمومی این است که تاکسی یکی از محلهای مهم بیان و تبادل و تکوین گونهای دانش و شناخت عامیانه از جامعه و زندگی روزمره است.
در حاشیه حوزههای رسمی دانش که ساختاریافته اند و صورت آکادمیک و علمی دارند، مجموعه گزارهها و باورهایی توسط غیر متخصصان آن حوزهها و توده مردم شکل میگیرد که اصطلاحا به آن «دانش عامیانه» یا به تعبیر دیگر«cornron sense»میگوییم، دانشی که نه به صورت روشمند و علمی و تخصصی، بلکه به صورت کاملا تحربی و کاربردی در خلال زندگی روزمره و تجربه زیسته افراد کسب میشود و در بین عامه گاه مقبولیت و رواجی بیش از گزارههای علمی و متخصصانه دارند.
به عنوان مثال میتوان از اقتصاد عامیانه، سیاست عامیانه، دینداری عامیانه، جامعه شناسی عامیانه و حتی شاخههای عامیانه در علوم تجربی و فنی (مثل پزشکی عامیانه) سخن گفت. این جنس گزارهها و شناختها در دوره مدرن و در فهم کلاسیک از علم گرایی به کلی مطرود شدند و با انگی غیرعلمی بودن به حاشیه رانده شدند. منتها امروزه و با ظهور رویکردهای پست مدرن کمابیش از آن قضاوت قاطع طرد آمیز فاصله گرفته ام و برخی پژوهشگران به این نتیجه رسیده اند که این دانشها نیز در جایگاه خود اهمیت بالایی دارند و خالی از وجوه واقع نمایی نیستند.
نکته مهم درک این موضوع است که دانشهای عامیانه منطق خودشان را دارند؛ یک منطق کاربردی، انضمامی و محسوس به عبارت دیگر این دانشهای عامیانه از آن جا که مبنای عمل تودهای هستند، غالبا وزن کاربردی بیشتری دارند تا دانشهای رسمی.
بهعنوان مثال برداشت من این است که ما در جامعه ایرانی با یک مجموعه گزارهها و شناخت سیاسی عامیانه مواجهیم که به دلایل مختلف تاریخی و فرهنگی و اقتصادی در بین تودههای مردم شکل گرفته اند و زمینه مقبولیت یافته اند. همین گزارهها مبنای رفتار سیاسی توده مردم هستند.
از همین منظر هم باید آنها را تحلیل کرد. به همین دلیل است که بسیاری اوقات تحلیلگران و نخبگان سیاسی از فهم علت یابی کنشهای سیاسی تودهای عاجز میمانند و نهایتا به این نتیجه میرسند که مثلا جامعه ایرانی پیش بینی ناپذیر است.
اما علاوه بر آن دلیل عمومی که به دانش عامیانه برمی گردد، یک دلیل دیگر به گفتوگوهای تاکسی اهمیت بالایی میدهد و آن به مختصات جامعه و فرهنگ ایرانی مربوط میشود. ویژگیهایی مثل فرهنگ خان روشی که به دلایل تاریخی و نیز غلبه فرهنگ سیاسی و ارزشهای رسمی سبب شده میان بود و نمود ایرانیان تفاوت باشد. تاکسی در چنین فضایی به جهت پنهان بودن هویتهای رسمی، زمینهای برای بروز خود واقعی افراد فراهم میسازد.
زندگی اجتماعی در جامعه ایرانی دارای دو وجه متفاوت است یک روی صحنه دارد و یک پشت صحنه. ما به دلیل برخی عوامل کنترلی و فشارهای سیاسی و فرهنگی ناچاریم در محیطهای رسمی تصویری از خودمان ارائه کنیم که متفاوت از تصویر درونی و واقعی مان است.
در تاکسی به عنوان یک محیط اتفاقی که افراد در آن همدیگر را نمیشناسند، این امکان فراهم است که خود واقعی شان را به نمایش بگذارند. برای مثال ممکن است افرادی که به دلیل معذورات شغلی امکان اظهارنظرهای صریح سیاسی ندارند، در تاکسی رفتار و گفتوگوی آزادانه تری داشته باشند. به همین دلیل میتوان گفت: هرچه امکان شناخت کمتر باشد، محیط آزادانهتر و اظهار موضع صریح بیشتر است. به همین دلیل در کلان شهرها گفتوگوهای درون تاکسی از منظری که اشاره کردم اهمیت و کیفیت قابل توجهتری دارند.
در کلان شهرها به دلیل تراکم جمعیت امکان این که افراد داخل تاکسی همدیگر را بشناسند یا دوباره با یکدیگر هم مسیر شوند کمتر است. به استناد همه دلایل مطرح شده به زعم بنده گفتوگوهای رخ داده درون تاکسی بی فایده و سرسری نیستند و برای پژوهشگر اجتماعی از اهمیت ویژهای برخوردارند.
من البته کلا به ضبط و ثبت صداهای خیابان علاقمندم.نه فقط در تاکسی، در تمام محیطهای عمومی که امکان گفتوگو وجود دارد؛مثل اتوبوس، مترو، صف خرید، مسجد، فروشگاه و دیگر فضاهای اجتماعات تصادفی.منتها در این میان تاکسی به دلیل موقعیت منحصر به فرد چندنفرهای که ایجاد میکند، امکان شکلگیری گفتوگو در آن بسیار بیشتر از دیگر اماکن است؛ چراکه افراد کمی در یک مدت کوتاه دریک محیط بسته باهم حضور دارند.
با توجه به نتایج پژوهش هایتان گفتوگوهای درون تاکسی از چه الگوها یا ویژگیهایی پیروی میکنند؟ این موضوع را از منظر قشربندی جنسیتی و سنی هم بررسی کنید.
من حدودا ده سالی میشود که کار ضبط و ثبت مخفی گفتوگوهای تاکسی را به عنوان یک روش گردآوری داده دنبال میکنم. هنوز برای نتیجه گیری فرصت لازم است، منتها به یکسری گزارههای استنباطی کلی و اولیه رسیده ام که در دو کتابم اشاره کرده ام؛ مثل این که هر چه شهر بزرگتر باشد شرایط و امکان گفتوگو فراهمتر است یا این که در شکل گیری گفتوگو، مدت آن و تعداد افرادی که در بحث مشارکت میکنند و مجموعه عوامل مختلفی سهم دارند: از جنسیت تا طبقه اجتماعی یا عوامل بیرونی در گفتوگوهای صورت گرفته گاهی تنها راننده تاکسی در نقش متکلم وحده ظاهر میشود، گاهی گفتوگو تنها میان راننده و مسافری است که در صندلی جلو نشسته و گاهی موضوع آن قدر انگیزه ایجاد میکند که تمام افراد حاضر در تاکسی درگیر بحث میشوند و این عالیترین نوع گفتوگویی است که میتواند در تاکسی رخ بدهد.
موضوعات مطرح شده عموما همان مسائل روز هستند که در حوزههای سیاست، اقتصاد و مسائل معیشتی از فراوانی بیشتری برخوردارند. همچنین نقطه آغاز گفتوگو عموما یک اتفاق جزئی است و میتواند حرکتی باشد که همه در همان لحظه شاهد آن هستند یا از رادیوی ماشین موضوعی مطرح میشود و همان بهانه آغاز بحث را مهیا میکند یا یکی از مسافران بخشی از روزنامهای را که به دست دارد، برای سایرین میخواند. گاهی هم بدون مقدمه و با اظهارنظر یکی از افراد گفتوگو آغاز میشود.
به لحاظ قشربندی جنسیتی عموما مردان بیش از زنان وارد گفتوگو میشوند. در این میان زنان مشارکت کننده در بحث عموما زنان میانسال هستند و دختران جوان مشارکت کمتری دارند که این موضوع خود قابل علت یابی و بررسی است. در این جنس گفتوگوها عموما نسبت معکوسی میان سن فرد و مشارکت وی وجود دارد.
افراد میانسال عموما اعتماد به نفس یا انگیزه بیشتری برای شرکت در این قبیل گفتوگوها دارند و جوان ترها و به ویژه دختران جوان از این حیث در موقعیت عقب تری قرار دارند. به عبارت دیگر افراد معمولی تمایل بیشتری برای مشارکت در گفتوگو دارند. افراد در سطوح بالای مدیریتی و شغلی کمتر از تاکسی استفاده میکنند، اما بر فرض محال اگر مسافر تاکسی باشند، کمتر وارد گفتوگو میشوند. درواقع میتوان گفت: مردم لایه وسط جامعه بیش از دیگر سطوح وارد گفتوگو میشوند.
تاکسی یک محیط غیررسمی است که به مسافران فرصت میدهد به بیان صریح و صادقانه نظرات خود بپردازند. هر رخدادی که این مکان را از حال غیررسمی خارج کند و به آن وجهه رسمی بدهد، از شفافیت گفتوگوها میکاهد. برای مثال مسافرانی که به واسطه شغلشان نماینده بخشی از دولت، حاکمیت یا گروههای قدرت هستند، به گفتوگوهای درون تاکسی جهت میدهند و آن را از روال عادی خارج میکنند. فرضا حضور یک روحانی یا نظامی درجه دار یا یک خانم چادری میتواند بر جهت گفتوگوها و کیفیت آنها اثرگذار باشد.
نکته دیگر آن که کیفیت گفتوگو بسیار از شرایط جامعه تاثیر میگیرد. برای مثال در مقاطعی که شرایط خاصی بر کشور حاکم میشود، جنس گفتوگوها تغییر میکند. بسته بودن فضا بر میزان و کیفیت بحثهای درون تاکسی سایه میاندازد و حتی شاهد افت محسوس گفتوگوها هستیم. در چنین شرایطی گویا افراد انگیزه کمتری برای بحث با یکدیگر دارند.
در هر حال من فکر میکنم میزان گفتوگوهای تاکسی میتواند شاخصی برای سلامت اجتماعی شهروندان آن شهر محسوب شود. درباره شهرهایی که مردم دقایق و حتی ساعتهای متمادی در تاکسی هستند بدون آن که کلامی میانشان رد و بدل شود، باید احساس خطر کرد. این که افراد انگیزه ندارند یا بلد نیستند با هم حرف بزنند، محل تامل است. بالعکس، در شهرهایی که صحبت میان افراد غریبه درون تاکسی شکل میگیرد، رفتار شهروندان از یک الگوی درست تبعیت میکند و امکان مدارا و مفاهمه بیشتر است.
در این فضای گفتمانی نقش راننده تاکسی را چطور ارزیابی میکنید؟
در گفتوگوهای شکل گرفته راننده تاکسی به عنوان مالک فضا و عضو دائمی گروه که نسبت به سایر اعضا قدرت بیشتری دارد، نقش مهمی در شکل گیری مباحث ایفا میکند و عموما یکی از طرفهای گفتوگو است.
رانندگان به تعبیری شاخکهای حساس شهر هستند و در طول روز با افراد متفاوت و فراوانی ارتباط دارند. عموما خودشان را برخوردار از یک دانش عامیانه میدانند که به آن میبالند و به آن واقف هستند. این موضوع اعتماد به نفسی در رانندگان ایجاد میکند که سبب میشود در موضوعات مختلف به اظهارنظر بپردازند.
در گفتوگو با مسافران این نظرات چکش خورده و تغییر میکند؛ بنابراین شکل گرفتن، به انجام رساندن و درجه کیفیت گفتوگو عموما در گرو کنشگری رانندگان تاکسی است. از جایی به بعد رفتار و کلام رانندگان رنگ صنفی به خود میگیرد که در میان این قشر پربسامد خواهد بود. به عنوان نمونه اغلب از یک جنس الگوی پرداخت به مسائل جامعه برخوردارند. درصد بالایی از این افراد یک الگوی ثابت برای ورود به مسئله دارند.
خیابان به عنوان محل گذر برای شهروندان مطرح است، در حالی که محل کار و حضور ثابت رانندگان تاکسی است. همین حضور مستمر در خیابان به آنها یک دانش یا فهم اجتماعی خیابانی میدهد که دارای نقطه عزیمت مشترکی میشوند. رانندههای تاکسی عموما داده هایشان را از مسافران دریافت میکنند و این دادهها هر روز در حال به روز شدن و کامل شدن هستند که او در گفتوگوهای بعدی به آنها ارجاع میدهد. او بنا به فهمی که از این دادهها دارد، به آنها ضریب میدهد، برخی را حذف میکند و برخی را با بسامد بیشتری مطرح میکند.
میتوان گفت ضریب نفوذ کلامی رانندگان تاکسی در میان افراد جامعه بالاتر از ضریب نفوذ کلام نخبگان و گروههای مرجع در حوزههای مختلف است؟
مقایسه ضریب نفوذ این دو گروه قیاس آسانی نیست. اگر به دانش عامیانه در حوزه فهم اجتماعی قائل باشیم، به تعبیری میتوان از رانندگان تاکسی به عنوان دانشمندان این حوزه نام برد. این در حالی است که گاهی در مناقشات و بحثهای سیاسی – اجتماعی شاهد آن هستیم که طرفین به هم میگویند «در سطح راننده تاکسی بحث نکن» یا فلانی تحلیلهای راننده تاکسی وار ارائه میکند.
در این جا افراد قصد تنزل بحث و نسبت دادن ویژگی هایی، چون سطحی، عوامانه، غیرروشمند و غیرعلمی به باورهای عامیانه دارند، اما نباید از این نکته غافل باشیم که مبنای عمل توده مردم همان برداشتهای عامیانه خودشان است که لازم است در نظر همه نخبگان و سیاستمداران به عنوان یک مقوله مهم تلقی شود.
ثبت نام کاندیدای ریاست جمهوری سال گذشته مصداق خوبی برای توضیح این موضوع است: حضور افراد عادی برای کسب کرسی ریاست جمهوری که عموما برای رسانهها دستمایه سوژههای طنز و تمسخر میشود، نمودهایی از سیاست عامیانه است که همان فهم تودهها از سیاست است؛ فهمی که با عملکرد تودهها متفاوت است و مبنای عملشان قرار میگیرد. اتفاقا از همین منظر و زاویه دید توده هاست که میتوان بسیاری از کنشهای جمعی را فهم کرد، نه از دریچه تحلیلهای نخبگان که عموما در مواجهه با کنشهای جمعی مردم با پیچیدگی و ابهاماتی درباره جامعه روبه رو میشوند و ایران را جامعهای پیش بینی ناپذیر قلمداد میکنند. به دلایلی که ذکر شد به گمان بنده فعالان سیاسی در ایران باید گفتوگوهای درون تاکسی را جدی بگیرند.
نباید مطالعه سیاسی را صرفا به بررسی رفتارشناسی نخبگان، گروهها و جریانهای مشخص سیاسی محدود کنیم و از گزارههای سیاست عامیانه که در متن جامعه هست، غافل باشیم؛ همین طور در مورد اقتصاد و فرهنگ و حتی دین. به نظر میرسد نخبه گرایی و علم گرایی به آن معنایی که استانداردهای فضای علمی ما را ساخته، پژوهشگران اجتماعی را دچار گسستی کرده که به امر عامه به چشم تحقیر و موضوع کم ارزش نگاه میکنند و در تحلیل هایشان وزنی ندارد.
در حالی که ما در کنار جامعه شناسی آکادمیک با یک جامعه شناسی عامیانه مواجهیم، در کنار سیاست رسمی با یک سیاست عامیانه و در کنار اقتصاد رسمی و آکادمیک با یک اقتصاد عامیانه و غیررسمی؛ و این فرایند برای تمام حوزهها وجود دارد.
ما نباید به این حوزهها بی تفاوت باشیم، اما این که چگونه مورد استفاده قرار بگیرند، موضوع بعدی است. درواقع باورهای عامیانه به واسطه این که برخاسته از تجربه شهروندان هستند، بسیار محسوسند و منطق منحصر به فردی دارند.
در تاکسی به علت این که افراد زمان کوتاهی هم مسیر هستند، اظهارنظرها بسیار کلان و کلی است و عموما تحلیلها به کل جامعه تعمیم داده میشود. افراد عادی جامعه با قرار گرفتن در تاکسی از اعتماد به نفس کاذبی برخوردار میشوند که جرئت اظهارنظر پیدا میکنند. گزارههای مطرح شده در محیط تاکسی برخاسته از تجربه افراد هستند و همین امر باعث شده گفتوگوهای درون تاکسی از اهمیت ویژهای برخوردار باشند.
همین گزارههای عامیانه که عموما به صورت موزاییکی کنار هم قرار میگیرند و انسجام نظری ندارند، بیان کننده سطح محسوسی از واقعیتند که محل بحث است. برای مثال سیاست عامیانه تصویر قابل درکی از توده وعامه مردم ارائه میکند و شاید هرگز تحلیلهای متخصصان علوم سیاسی نتوانند به این همزبانی برسند؛ هرچند از حیث پشتوانههای نظری محکمتر و منسجمتر باشند، اما قطعا از بعد تبیین واقعیت در موقعیت عقب تری نسبت به تحلیلهای تودهای و مردمی ایستاده اند.
به نظر شما تاکسی به مکانی برای بیان اعتراض اجتماعی تبدیل شده است؟
تاکسی در قیاس با دیگر فضاهای رسمی فرصت کنش آزادانه تری در اختیار مردم میگذارد، اما اعتراض اجتماعی عموما در فضایی شکل میگیرد که به گوش مخاطب اعتراض برسد و افراد حاضر در تاکسی عموما افراد عادی هستند؛ بنابراین اعتراض به این معنا شکل نمیگیرد، اما بیشتر محلی برای بیان شکواییهها و نارضایتیهای مشترک و انتقال آنها به یکدیگر است.
درواقع میتوان گفت: شیوع روایتهای سیاه در تاکسی بیشتر است؛ یعنی گزارههای انتقادی، اعتراضی و نقد وضعیت موجود بیشتر مورد توجه قرار میگیرند. در بیان چرایی این امر میتوان گفت: فضای غیرکنترلی و آزاد تاکسی یکی از دلایل بروز روایتهای سیاه است.
همچنین افراد عموما در میانه روز با تاکسی مواجه میشوند که فرصتی است برای تخلیه نارضایتیهایی که در آن روز برایشان رخ داده است. از سوی دیگر قطبی شدن مردم در فرهنگ رسمی کشور زمینهای را فراهم میکند تا هر اجتماع اتفاقی و غیررسمی از مردم به فرصتی برای بیان اعتراض، نارضایتی و تایید یکدیگر تبدیل شود. به همین دلیل در تاکسی کمتر با روایتهای سفید و تایید وضع موجود مواجه میشوم.
انتهای پیام