ادعا دربارهی «جوجه بازی» نقاش مشهور
«افشین پرورش»، ایرانی مقیم خارج از کشور که در فضای مجازی به بررسی و تحقیقات در حوزهی هنرمندان و آثار هنری میپردازد و در رسانهها نیز بازتابهایی داشته است، در صفحهی توییتر خود ادعاهایی را دربارهی یک نقاش مشهور مطرح کرده و از او نام آورده اما تاکنون واکنشی به این ادعاها نشان داده نشده است.
به گزارش انصاف نیوز، بخشی از این ادعاها بدون آوردن نام نقاش مورد اشارهی او، در پی میآید:
«کادوی تولد ۱۲ سالگی دخترک، ثبت نام در کلاس نقاشی دوست صمیمی پدرش بود. یک استاد نقاشی که همیشه دختر را «جوجه ی من» خطاب میکرد.
وقتی پا به کلاس استاد گذاشت، متوجه شد استاد همیشه در اتاقش تدریس خصوصی میکند و این شاگردهای قدیمی او هستند که کار تدریس عمومی را بر عهده دارند.
بعد دو هفته نقاش به او میگوید: «جوجهی من! تو خیلی با استعدادی. از جلسهی بعد، بطور خصوصی به تو درس میدهم.»
و این آغاز پایان دخترک بود. هرچه تلاش کرد که والدین خود را قانع کند و دیگر به کلاس استاد نرود، بی فایده بود. خصوصا اینکه فهمیده بود او تنها جوجهی استاد نیست.
هر روز وقتی در سالن هنرجویان در حال طراحی و نقاشی بودند، نقاش مشهور در اتاق خود به یکی از جوجه هایش رسیدگی می کرد. سن و سال هم برایش اصلا مطرح نبود.فقط تلاش می کرد عطش اعتیاد به سکس خود را بخواباند. دخترک قصه ی ما بالاخره در ۱۷سالگی و به بهانه ی کنکور توانست از شر استاد رها شود
… اما جوجههای همکلاسی او نه… سالها از آن واقعه گذشته و دختر اینک متأهل است اما توان سکس ندارد. افسردگی ماژور و کابوسها و شب ادراریها…
جوجههای همکلاسی اما راهرهایی پیدا نکردند و ماندند. عادت کردند و عاشق شدند و به رقابتی بیمارگونه برسر فتح قلب استاد پرداختند.
..استاد نقاش اینک جوجه نه… که بردههایی داشت مطیع… پس جوجههای خود را به فانتزیهای غریب خود کشید و این بازی در تمام این سالها ادامه پیدا کرد تا امروز… حتی خودکشی منجر به مرگ یکی از جوجهها و فروپاشی عصبی جوجهای دیگر و در نهایت تعطیلی آموزشگاهش، خللی در رفتار او ایجاد نکرد.
چرا که او استاد بزرگ است و خادم فرهنگ و هنر ایران و دلیلی ندارد این پیرمرد را بخاطر شیطنتهای خاص دوران کهنسالی بازخواست کنیم.
روابط بیمارگون نقاش با این قربانیان (جوجهها) را حریم شخصی قلمداد میکنند و اگر یکی از آنها معترض شود، فاحشه خطاب شده و زندگی هنریاش تمام میشود.
…دخترک از دوازده سالگیاش میگوید و از اولین […] در اتاق نقاش… آن هم زمانیکه هنرجویان در سالن و به فاصلهی چندمتری از اتاق مشغول طراحی بودهاند. فریادی جگرخراش که هیچگاه از خنجرهاش خارج نشد… از گلوی کدام یک از آن قربانیان نوجوان (جوجهها) صدایی درآمد؟
کدام گوش شنوا؟ مگر کسی باور میکرد؟ حتی امروز که نامههای پورنوگرافیک نقاش، لو رفته و مردم با آن جک و لطیفه میسازند، هم کسی باور نمیکند. به یقین هم برسند میگویند: دخترها راضی بودهاند… فاحشه بودهاند… و زندگی و حریم شخصی استاد است و…
مردم این استاد نقاش را امین و مورد اعتماد خود میدانستند که دخترانشان را به او سپرده بودند. او دوست نزدیک والدین بسیاری از این قربانیان بوده است. همه با خنده از شیطنتهای پیرمرد میگویند و هیچ کسی به فکر دخترانی نیست که دیگر حتی توان یک تبسم ساده را ندارند.
قربانیان در سنین مختلف، در بدترین شرایط روحی و روانی قرار دارند و با هر نفس مرگ را آرزو میکنند.
اما مطبوعات، سلبریتیها و مسوولین هر روز برای نقاش مشهور فرصت خودنمایی ترتیب میدهند تا آبروی رفته به خاطر لو رفتن آن نامهها را به فراموشش بسپارند.
هیچ کس نپرسید عبارت «ضیافتهای ضربدری پنج ضلعی و شش گوش» که در آن مکاتبات آمده، یعنی چه؟ «جیرهی سکسی» دیگر چیست و «سق دهان گربه» کجاست؟»
انتهای پیام
من هم سالها قبل یکی از شاگردان کم سن استاد را دیدم که استاد بهش تعرض کرده بود و اتفاقا” چندی قبل همین خانم رادر امریکا دیدم که وقتی آشنائی دادم و صحبت به همین قسمت کشیده شد, این خانم چهل ساله که هنوز ازدواج نکرده علت کوچش به امریکا را به خاطر همین عنوان کرد که هر بار که استاد به ایران می آمده این خانم را احضار می کرده و مجددا ارتباط س… برقرار می کرده ولی می دانید که در ایران [سالهاست] دقیقا” رانت خواران و پولدارها هر گوهی که بخواهند می خورند و تنبیه نمی شوند که هیچ بلکه مورد حمایت هم هستند
یعنی برای اینکه استاد این خانم را احضار!!! نکند خانم به امریکا کوچ کرده؟؟منکر کثافت وجود این استاد!و دیگر اساتید نیستم ولی واقعن اگر به قول شما به احضار این کثافت پاسخ نمی داد چه می شد؟؟ جوری راجع به یک زن حرف می زنید انگار انسان نیست! عروسک بی دست و پای ضعیف بیچاره ای است که هر کس بخواهد او را احضار میکند و او باید تن بدهد!! اگر اینطور است که باید روی زنها کار شود نه روی مردان هوسران بیمار جنسی!
قدر یک دنیا سپاسگذارم. که به این موضوع پرداختید . هرچندکه جای این زخم ها هنوز هم درد دارد و خوب شدنی نیست
افشین جون این کار زشت است. خجالت بکش جناب پرورش
هر جای دیگه دنیا بود ایشون داشت تو زندان آب خنک میخورد جای اینکه همچنان دعوت بشه به این مراسم و اون مراسم و براش جشن تولد و نکوداشت بگیرن! اینجا به راحتی میشه پشت مقام و منصب و چهره معروف قایم شد و هزارجور کثافتکاری کرد بدون اینکه کسی بخواد بگه بالای چشمتون ابروست!
قطعا کسی به زور کاریو انجام نداده و با رضایت شخصی بوده وحریم خصوصی افراد به مامربوط نیست چون تو زندگی همه ماهست ضمنا اگر به یکی از سمینارهای استاد بروید متوجه میشوید که چه تعداد دختر برای دیدن و شماره گرفتن از ایشان به صف شده
من خواهر دوستم شاگرد ایشان بود و دوستم تعریف می کرد با اینکه این اقا می دانسته خواهر دوستم متاهل هست بارها و بارها به ایشان پیشنهاد داده بود.