کودکآزاری در ساختارهای جنسی ایران
دکتر «عباس نعیمی جورشری»، جامعه شناس و عضو بخش تحلیلی انصاف نیوز، در یادداشتی با عنوان «کنکاشی در ساختارهای جنسی با تاکید بر کودک آزاری در ایران.»، دربارهی ساختارهای جنسی در ایران، زمینههای تاریخی آن و رشد آماری این پدیده در این ساختار، نوشت:
سخن گفتن محققانه درباره سکسوالیته محدودیتهای خاصی دارد، چه محدودیت منبعث از ساختار سیاسی و چه محدودیتهای منبعث از عرف اجتماعی. از این بابت محققان و تحلیلگران ترجیح میدهند درباره آن صحبت نکنند و خود را در تیررس کژاندیشی قرار ندهند. بااینحال باید تایید کرد که این خلا واژگانی و احتراز از این امر، به رشد آسیبهای اجتماعی نظیر کودک آزاری یا دیگر شقوق آزار جنسی انجامیده است. کماآنکه نقش روشنفکر و محقق و جامعه شناس اساسا آگاهی بخشیدن به جامعه است. بنابراین سخن گفتن درباره وضعیت و مختصات سکسوالیته در ایران دهه نود امری ضروری خواهد بود. در این راستا نکات زیر قابل طرح است:
1. سالهای اخیر خبر تعرض جنسی به کودکان یا آزار جنسی در مدارس، چندباره ذهن عمومی جامعه را خدشه دار و متاثر نمود. موارد کودک آزاری ستایش، کیمیا، آتنا، بنیتا، پریا، مبینا، اهورا نمونههای عمومی شدهی این سالها بود که به لطف گسترش شبکههای اجتماعی به اطلاع عموم رسید. میتوان منطقا حدس زد که نمونههای فراوان دیگری هرگز آشکار نشده و چنان رازی سر به مهر پنهان ماندهاند. رییس اورژانس اجتماعی کشور پیشتر گفته بود که ٢٧۶۵ مورد گزارش کودک آزاری ثبت شده است. تهران و پنج استان خراسان جنوبی، همدان، فارس، اردبیل و خراسان شمالی در صدر گزارش کودک آزاری قرار دارند.
٢. آیا این مساله صرفا متوجه ایران است؟ تحقیقات اجتماعی بین المللی، از وجود کودک آزاری در نقاط مختلف جهان حکایت دارد. حتی بخشی از تجارت سکس متوجه کودکان است. پورن کودکان از جمله آن موارد است که علی رغم ممنوعیتهای جدی قانونی، وجود دارد. علاوه بر اینها نهاد کلیسا در سالهای اخیر با بحران رسوایی در این رابطه مواجه بوده است. گزارشات متعدد دربارهی اتهام کودک آزاری مقامات کلیسا در دهههای گذشته، واتیکان را در بحرانی بزرگ قرار داد. از سوی دیگر کشورهای توسعه نیافته دارای آمار بالاتری از کودک آزاری هستند. لذا میتوان اذعان داشت امر توسعه در جهان، به کاهش و کنترل کودک آزاری کمک میکند و متقابلا فقر عامل مهم وقوع کودک آزاری است.
٣. آیا نسبت کودک آزاری در ایران کنونی نسبت به گذشته افزایش یافته است؟
برای پاسخ به این سوال باید پرسید کدام گذشته؟ تاریخ پیشامدرن ایران یا تاریخ معاصر؟
تحقیقات تاریخی دلالت بر وجود پدیدهی «شاهدبازی» در دوره پیشامدرن ایران، عهد قبل از مشروطه و قرون پیشین دارد. شاهد مشخصا پسربچهای بود که مورد بهرهبرداری جنسی قرار میگرفت. در ادبیات کلاسیک فارسی به دفعات به این مورد اشاره شده است. بااینحال این رویه و سبک جنسی فراخانواده در عهد مشروطه و پس از آن تقلیل پیدا کرد، در ساختار فرهنگی مورد انتقاد قرار گرفت و کمرنگ شد. گویی پررنگ شدن روسپیگری و شکل سیستماتیک آن در هیات «شهرنو» نوعی کارکرد جایگزین برای این امر بوده است. بنابراین در دوره معاصر کودک آزاری کمرنگ شد اما حذف نشد.
متاسفانه به نظر هم نمیرسد که قابل حذف باشد. زیرا ساختار اقتصادی نابرابر، همواره در طبقات پایین و حاشیهای شهرها مستعد پرورش این آسیب اجتماعی بوده است. روستاها نیز در فقر فرهنگی میل به سبک زیستی پیشامدرن دارند که خود پتانسیل سنتی کودک آزاری را فعال مینمود.
دو دهه اخیر همزمان بر مولفههای فشار اقتصادی، رشد بیکاری و فقر، لاغر شدن طبقه متوسط و فربه شدن طبقه فقیر دلالت داشته است. همزمان زیست مجازی وارد سبک زندگی مردم شد. ساختار هم به گونهای است که نیازهای جنسی را تلنبار میکند. مفر آزادسازی روانی سکس عملا در ساختار کنونی تعریف نشده است لذا در غالبهای متعدد برون ساختاری خودش را به جامعه تحمیل میکند. تلاقی اینها با یکدیگر و ظهور نسل جدید با ارزشهای نوین غیرایدئولوژیک به مجموعهای انجامیده که میتوان آن را انقلاب جنسی در ایران نامید.
در تحقیقی مورخ سال ١٣٨۵ در تهران، بیش از ٢٧درصد پسران با جنس مخالف رابطه داشتهاند. از این تعداد، ۵٧ درصد اولین تجربه جنسی خود را در ١۵ سالگی داشتهاند. همچنین ١٣درصد دختران دبیرستانی رابطه جنسی را تجربه کردهاند. در ١٢ سال اخیر این روند به شکل تصاعدی افزایش یافته است که خود ناشی از مولفههایی است که در بالا اشاره شد.
همچنین مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی پیرو تحقیق بروی ١۴١هزار و ۵۵۵ دانش آموز دختر و پسر دورهی متوسطه سال تحصیلی ٨۶-۸۷ بیان کرده است که ٧۴ درصد دانش آموزان دارای تجربهی روابط جنسی بوده و ١٧ درصد هم روابط همجنسگرایانه داشتهاند. براساس همین گزارش سن روسپیگری در دهه پنجاه بالای ٣٠ سال بوده اما اکنون به ١۵ سال رسیده است. تحقیقات دانشگاه شهید بهشتی نیز نشان میدهد که آمار روسپیگری زنان متاهل بیش از زنان مجرد است و ١١درصد آنها با اطلاع همسرانشان دست به روسپیگری میزنند که خود موید نکات ساختاری است که دربالا اشاره شد.
چیرگی گفتمان روانشناسانه بر رفتارشناسی جنسی و آسیبهایی نظیر کودک آزاری (علی رغم فواید خاص روانشناسی) سبب شده علت کاوی ساختاری و جامعه شناختی که در بالا اشاره شد مورد غفلت قرار گیرد که این خود یک معضل کلان در مرحله تحلیل و راهبرد ایجاد نموده است. از دید نگارنده علت کاوی و تحلیل ساختاری، قابلیت تبیین بالاتری دارد و بررسی مسایل ایران بدان نیازمند است.
۴. وقوع کودک آزاری گروهی همچون مدرسه غرب تهران و آزار جنسی ٣٠ دانش آموز توسط ناظم، بر بستر این نکات قابل فهم است. دو محور دراینباره وجود دارد.
محور نخست فقدان برخورد جدی و مناسب با نمونههای گذشته است نظیر مربی متخلفی که به جزای لازم نرسید. آنچه باید مورد تاکید قرار گیرد این است که عدم برخورد قاطعانه با جرایم اینچنین، احتمال وقوع آن را افزایش میدهد. نکته این است که قربانیان کودک آزاری باید مورد حمایت تمام عیار اجتماعی، سیاسی، فرهنگی قرار بگیرند. نظام حقوقی و قضایی تمام قد از آنها حمایت کند. در غیراینصورت درصد وقوع مجدد و مشابه جرم بالا میرود و قربانیان به احساس تنهایی مفرط و رها شدگی مواجه خواهند بود.
وقوع کودک آزاری امری جهانی است اما مهم این است که واتیکان مجبور به عذرخواهی بشود. مهم این است که با مجرم به جدیترین شکل ممکن برخورد بشود. مهم این است که از قربانی حمایت عمیق بشود. یعنی قربانیان این عمل غیرانسانی، غیراخلاقی و ضدبشری، از سیستم حمایتی گسترده بهرهمند باشند. نگرانی از افشا نداشته باشند. در جنین فضایی، مجرم بالقوه با آگاهی از سیستم تنبیهی قوی، از عمل مجرمانه پرهیز بیشتری خواهد داشت خصوصا در سیستمهای اداری و آموزشی.
در محور دیگر نهاد آموزش قرار دارد که هنوز به تعالیم جنسی به شکل تابو مینگرد. آموزشهای جنسی در خانواده، مدارس و نهادهای تربیتی، خود بخشی از پروسه توسعه فرهنگی است که باید مدنظر قرار گیرد. بایستی تابوی آموزش جنسی برای کودکان شکسته شده و دربارهی حریم بدن به کودک تعلیم داده شود.
تذکر نهایی اینکه بیاعتنایی به هرکدام از این دو حوزه تربیتی و جزایی تکرار جرایم جنسی نظیر فاجعه مدرسه غرب تهران را در پی خواهد داشت.
انتهای پیام
در تحلیل پدیده ای چون کودک آزاری از هر نوعی خاصه کودک آزاری جنسی نمی توان ابعاد روان شناسی آن را نادیده انگاشت
متاسفانه در سالهای اخیر جامعه شناسان وطنی در تحلیل های خود از پدیده ای در حال وقوع در جامعه و در جبران کم کاری ها یا شاید هم مانع تراشی هایی که در فعالیت هایشان با آن روبرو بوده اند همواره لگدی هم به روان شناسان کشور و تحلیل های روان شناسی زده اند و این بعد را نادیده گرفته و عالما و عامدا منکر نقش آفرینی ابعاد روان شناختی در باره رویدادها شده اند
مثلا در همین تحلیل هم جناب دکتر چنین کرده اند
آیا از خود پرسیده اید اگر آن ناظم دچار بیماری پدو فیلی یعنی نوعی بیماری انحرافی جنسی باشد توجیهات مطرح شده جامعه شناختی به رغم آنکه در نگاه اول درست هم به نظر برسند در برابر بیماری روانی فرد رنگ می بازند.
حتی این نگاه روان شناختی در برخورد با متهم هم انسانی تر و حقوق بشری تر است
. اگر بپذیریم فرد خاطی بیمار است که ظاهرا آنچه تابحال از چنین متهمانی میدانیم چنین ظنی را قریب به یقین می سازد پس برخورد با آنان باید همچون برخورد با بیمار باید باشد
پذیرفتنی که این سخن در شرایطی که روح جامعه دردمند و دچار شوک است مخالفت هایی را در بر داشته باشد اما نباید بی توجه به آن بود
نه آنکه بیمار مسولیتی در قبال جرمش ندارد اما بیش از این اولیای نظام آموزشی و سیستم های دیگر هستند که باید پاسخگو باشند بیش از بیمار
نویسنده مقاله، آقای دکتر نعیمی بجز مدرک جامعه شناسی، مدرک روانشناسی هم دارند. با هردو حوزه آشنا هستند.
کلاهمان را بگذاریم بالاتر !
با چندین هزار میلیاردی که از بیت المال صرف تبلیغات اسلامی میکنیم !!