خرید تور تابستان

مواظب ۱۴۰۰ باشیم

«باید مواظب سال ١٤٠٠ باشیم. سالی که می‌تواند درخت دیگری از بذر ناامیدی و یأسی که می‌کاریم بیرون بیاید. بهتر است اگر در عالم واقع هم نمی‌شود توی ذهن‌مان توی ماشین زمان بنشینیم و به گذشته و آینده سفر کنیم»

روزنامه اعتماد نوشت: «این که عده‌ای از هنرمندان دعوت رییس‌جمهور را رد کردند و به ضیافت افطاری‌اش نرفتند از نظر استقلال فکری و عدم وابستگی آنها به دولت خوب است. خصوصا دلایل معقولی که برای این نه آوردند. هر آدم آزاده و نیک‌فطرتی باید به شرایط سخت اقتصادی، معیشتی مردم، عدم تحقق وعده‌های رییس‌جمهور و… معترض باشد. اما دقیق‌تر که نگاه کنیم متوجه می‌شویم این فقط یک طرف ماجرا است؛ ماجرایی که اگر قدری به عقب برگردیم در سال‌های پایانی عمر دولت اصلاحات به شکل دیگری تکرار شد. نتیجه‌اش اگر چه برلبان بعضی‌ها لبخند رضایت نشاند درختی ثمر داد که سایه‌اش تا سال‌ها روی بهبود معیشت مردم و… باقی است.

شاید وحشت و هراس از گسترش شاخه‌های این درخت باعث شد تا محمود دولت‌آبادی با کروات، تیپی چشم‌نواز و دلبر در صف اول این ضیافت بایستد. انگار نویسنده پخته و صبور کشورمان می‌دانست وقتی بذر یأس بکاریم وقت درو شکست عمومی و معجزه هزاره سوم درو می‌کنیم.

اینها را نمی‌نویسم تا در ردیف کسانی قرار بگیرم که می‌خواهند حق انتقاد را از مردم، هنرمندان و… کشورمان بگیرند. در این که جامعه آزاد رو به آبادی، آسایش و رفاه عمومی بیشتری می‌رود شکی نیست. در این که دنیا با اهمیت دادن به دیدگاه‌های مختلف زیباتر می‌شود تردیدی نیست. اما این هم هست که گاهی اوقات با هدف بهشت راه جهنم هموار می‌شود. باید مواظب مسیرهایی که برای رسیدن به بهشت موعود استفاده می‌کنیم باشیم. کاش زندگی مثل سینما بود. ماشین زمان داشت. می‌توانستیم با آن به گذشته و آینده برویم. آن وقت فهم کاری که کرده و می‌کنیم برای‌مان ساده‌تر می‌شد. قدرت تغییر اشتباهات خودمان را هم پیدا می‌کردیم. مثلا می‌توانستیم به خرداد سال ١٣٩٦ برگردیم. به حسن روحانی رای ندهیم! آن وقت چه می‌شد. آیا به ضیافت افطاری که فلان خواننده (نام خواننده را نمی‌برم اگر چه توی ذهنم پررنگ است) و بهمان بازیگرخانم (نامش محفوظ است) دعوت بودند می‌رفتیم؟ آیا محمود دولت‌آبادی در ردیف اول ضیافت بود ؟ آیا… نمی‌دانم… نمی‌دانم. فقط کاش رییس‌جمهورهایی که از دیکتاتوری بیزارند، به جای منافع فرد و گروه به منافع ملت می‌اندیشند، به آزادی و رفاه عمومی معتقدند و… می‌توانستند مثل نقاشان، آسمان را هر رنگی که می‌خواهند بکشند. آن وقت وفای به عهد، برای‌شان ساده‌تر می‌شد. عجالتا که این طور نیست.

دنیای واقع بی‌رحم‌تر از آن چیزی است که در عالم هنر می‌توانیم تصویر کنیم. بگذریم! وقتی این نوشته را می‌خوانید، ظرف‌های ضیافت افطاریی که حسن روحانی و هنرمندان استفاده کردند، چند شب دیگر هم استفاده شده است. (البته اگر بعد از آن شب داخل گنجه نرفته باشند) شاید هنوز مخالفان و موافقان بودن یا نبودن در آن شب حرف‌هایی برای گفتن داشته باشند. حرف‌هایی که می‌تواند حسن روحانی را ملتزم‌تر و پاسخگویی‌اش را بیشتر کند. اگر این طور باشد خوب است. اصولا هر چه ما را به تضارب آراء و گفتمان برساند خوب است. فقط باید مواظب سال ١٤٠٠ باشیم. سالی که می‌تواند درخت دیگری از بذر نا‌امیدی و یأسی که می‌کاریم بیرون بیاید. بهتر است اگر در عالم واقع هم نمی‌شود توی ذهن‌مان توی ماشین زمان بنشینیم و به گذشته و آینده سفر کنیم.»

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا