خرید تور نوروزی

«اصلاح‌طلبان نباید به روحانی چک سفید امضا می‌دادند»

سایت فرارو: «ما همیشه فکر می‌کنیم اصلاحات باید متولی داشته باشند. مردم از احزاب اصلاح‌طلب جلو افتادند، چون واقعیت زندگی خودشان است. دلیلی وجود ندارد که تصور کنیم حتما این احزاب اصلاح طلب حاکمان پرقدرتی در جامعه می‌شوند، چه‌بسا گرایش‌های دیگر مردم در جامعه بروز کند.» این‌ها جملاتی است که اخیرا محسن صفایی فراهانی، فعال سیاسی اصلاح طلب آن را بیان کرده است. بیان شدن این جملات از سوی صفایی فراهانی که حداقل به عنوان یک چهره مدیریتی مهم و فعال تشکیلاتی شناخته می‌شد به این معناست که اصلاح طلبان فاصله‌ای بین خود و بدنه اجتماعی شان را می‌پذیرند. سال گذشته اصلاح‌طلبان موفق شده بودند جامعه را به حمایت دوباره از حسن روحانی پای صندوق‌های رای بکشانند. اما مدت زیادی نکشید که برخی تحلیل‌ها از شکاف بین این جریان سیاسی و بدنه اجتماعی اش روایت می‌کرد. در اعتراضات خیابانی دی ماه ۹۶ نیز شعار‌هایی سر داده شد که نه تنها سازش با جریان اصولگرا را نشان نمی‌داد بلکه ادعای وداع با اصلاح‌طلبان داشت. اما آیا جلو افتادن مردم از اصلاح طلبان مترادف با رادیکال شدن آنهاست؟ این رادیکالیسم چگونه پدید آمده است و راه جلوگیری از آن چیست؟ علی تاجرنیا، فعال سیاسی اصلاح‌طلب در گفتگو با فرارو در این باره پاسخ می‌دهد. متن این گفتگو در ادامه می‌آید.

آقای صفایی فراهانی اخیرا در یک سخنرانی گفته اند که مردم از اصلاح طلبان جلو افتاده اند. شاید آنچیزی که می‌گویم دقیقا منظور ایشان نباشد، اما ما سال گذشته بعد از انتخابات شاهد یک فاصله بین جریان اصلاح طلب و بدنه اجتماعی آن‌ها بودیم. شعار‌های بعضی از معترضین دی ماه ۹۶ عبور از اصلاح طلبان بود. در هر صورت یک فاصله‌ای وجود دارد. این فاصله چطور شکل گرفته است؟
من این تعبیر را به این صورت قبول ندارم. معتقدم از نظر تئوریک و باور، هنوز هم شعار‌های اصلاح طلبانه در بین مردم جایگاه دارد. مردم رادیکال‌تر از اصلاح طلبان نشده‌اند. آنچه واقعیت دارد این است که بحث کارآمد بودن حاکمیت و اصلاح طلبان که بخشی از حاکمیت هستند، برای مردم نسبت به شعار‌ها و مسائلی که مطرح شده مهمتر شده است. مساله معیشتی و اقتصادی مردم امر بسیار مهمی است. احساس مردم این است که حاکمیت و اصلاح طلبان نتوانسته اند نیاز‌های آن‌ها را آنطور که باید برآورده کنند. به همین دلیل آن‌ها از جریانات سیاسی کشور رویگردان شده‌اند نه از اصلاح طلبی. به این ترتیب من فکر می‌کنم بخش عمده‌ای از این موضوع به این برمی گردد که ساختار سیاسی کشور این امکان را ایجاد نکرده است که اصلاح طلبان بتوانند از حداکثر ظرفیت خودشان استفاده کنند و به نوعی توانمندی‌های خود در را در عرصه مدیریتی به کار بگیرند.

وضعیت کنونی اینگونه است که جریان سیاسی مخالف دولت با قوت کار خودش را انجام می‌دهد؛ دولت سایه‌ای وجود دارد که از هر حیث حمایت می‌شود. در مقابل مجموعه دیگری که بخشی از آن اصلاح طلب است بر سر راهش موانعی ایجاد می‌شود؛ لذا طبیعی است که تصور افکار عمومی ناکارآمدی این مجموعه باشد و آن‌ها به قولی بخواهند از اصلاح طلبان رویگردان شوند. اما اگر زمینه‌هایی فراهم شود و نتایجی به بار بیاید، مردم دنبال رادیکال شدن فضا نیستند. به عنوان مثال، در نظرسنجی‌ها تقریبا سه چهارم مردم از حاکمیت نارضایتی‌هایی دارند. اما فقط یک چهارم مردم هستند که دنبال دگرگونی‌اند. بخش عمده‌ای از آن‌ها فکر می‌کنند مسیر اصلاح طلبانه و آرام برای کشور مناسب‌تر است.

می‌فرمایید مردم از اصلاح طلبان رادیکال‌تر نشده اند. اما نشانه‌های رادیکالیسم تقریبا در جامعه ملموس شده است. همان حوادث دی ماه نمود این مساله است و همین می‌تواند جریانات سیاسی را با چالش رو به رو کند. ضمن آنکه گفتید اگر زمینه‌هایی فراهم شود، آن‌ها فضای رادیکال دیده نخواهد شد. چه چیزی دقیقا باید فراهم شود؟
مساله عمده مردم به میزان کارآمدی حاکمیت برمی گردد. اگر مجموعه حاکمیت و مجموعه اصلاح طلبان و دولت با وجود همین اهداف و شعارها، بتوانند یک فضای خوب معیشتی، اقتصادی و اجتماعی فراهم کنند، مردم به دنبال انقلاب و دگرگونی‌های عمیق نیستند. آن‌ها متوجه عواقب این موضوع هستند. من نمی‌گویم آن‌ها با اصلاح طلبی فاصله نگرفته اند. من می‌گویم آن‌ها تندتر نشده اند. شعار‌هایی هم داده می‌شود شعار‌های همه مردم نیست. درست است که در بین افکار عمومی این مسائل فراهم شده است، اما اگر مردم احساس کنند که اصلاح طلبان می‌توانند نیاز‌های اولیه مردم را فراهم کنند آن‌ها باز هم مشی اصلاح طلبی را ترجیح می‌دهند. آنچه امروز اهمیت دارد این است که شکاف به وجود آمده بین مردم و حاکمیت نوعی انفعال را در جامعه پدید آورده است که اگر بر آن فشار‌های اقتصادی بیش از پیش پدیدار شود، منجر به رفتار‌هایی می‌شود که دیگر نمی‌توان آن‌ها را در چارچوب رفتار‌های مدنی و اعتراضی جست و جو کرد. به عبارت دیگر بیشتر جنبه انقلابی و دگرگونی پیدا می‌کند. می‌خواهم بگویم آنچه اکنون در فضای جامعه تبلیغ می‌شود بزرگ‌تر از واقعیت درون بدنه جامعه است. عمده این موضوع هم به ناکارآمدی‌ها و مشکلاتی برمی گردد که ما در سطح جامعه می‌بینیم. به هرحال همه ما هم در آن نقش داریم و هرکسی باید سهم خود را در این قضیه بپذیرد. این احساس که درون حاکمیت دو نگاه متفاوت وجود دارد، بخش‌هایی از حاکمیت با بخش‌های دیگر درگیر می‌شوند و با هم از تریبون صحبت می‌کنند باعث می‌شود مردم یک نوع احساس بی‌اعتمادی و ناتوانی به حاکمیت داشته باشند. وگرنه من معتقدم قاطبه مردم نگاه به بیرون ندارند.

چطور انقدر با اطمینان می‌گویید رادیکالیسم به وجود نمی‌آید؟ 
نمی‌شود این را کتمان کرد که بخشی از مردم به دنبال تغییر هستند. هرچقدر که شکاف‌ها بین مردم و حاکمیت بیشتر شود، بر بدنه کسانی که دنبال تغییرات بنیادی هستند اضافه می‌شود. امروز اکثریت مردم با جمهوری اسلامی مشکلی ندارند. مشکل آن‌ها این است که جمهوری اسلامی بعد از چهار دهه هنوز نتوانسته نیاز‌های اولیه آن‌ها را تامین کند. ما هنوز بر سر برخی از مفاهیم اولیه‌ای مثل آزادی بیان، آزادی‌های اجتماعی و … مساله داریم. هنوز برای اینکه بتوانیم فضای مجازی را باز کنیم و امکان استفاده همه افراد را داشته باشیم به جمع بندی نرسیده ایم. مردم نقطه نظرات مختلف را می‌بینند. این مسائل باعث ایجاد شکاف می‌شود. اما نکته اینجاست که نمود این مسائل در فضای مجازی بیشتر از چیزی است که در درون مردم قرار دارد.

مردم وقتی می‌خواهند اقدامی انجام دهند به نتیجه آن فکر می‌کنند. خصوصا در سال‌های اخیر که مسائل مختلفی را در سطح منطقه دیده اند. این مساله، اما یک نوع اطمینان بخشی برای حاکمیت ایجاد کرده است و آن‌ها فکر می‌کنند که این تغییرات اتفاق نخواهد افتاد. در صورتی که من فکر می‌کنم همه ما باید نگران وضع موجود کشور باشیم. این صدا‌ها باید شنیده شود و اقدامی جدی صورت بگیرد. اگر نمی‌توانیم روابط مان را به درستی با خارج از کشور ترمیم کنیم و اگر نمی‌توانیم بعضی از رفتار‌هایی که در خارج از کشور با جمهوری اسلامی می‌شود را بپذیریم لااقل باید در داخل کشور بین جناح‌های موجود سیاسی، در رابطه با مردم، رجوع به افکار عمومی، بحث دموکراسی موانعی که مشارکت مردم را حذف کنیم. اگر این اتفاقات بیفتد همین مردم که بخش عمده‌ای از آن‌ها معترض هستند، حتما همراهی خواهند کرد.

ریشه این ناکارآمدی‌ها به کجا برمی گردد؟
اول اینکه اداره کشور امروز در همه جای دنیا یک دانش است. ما در سال‌های گذشته به دلیل قطع ارتباط مان با دنیا نتوانسته ایم، این دانش را به خوبی فرا بگیریم. اگر امروز برای تیم ملی مان سرمربی خارجی می‌آوریم، شاید نیازمند این هم باشیم که برای مشورت گرفتن درباره بخش‌هایی از جامعه نیز باید بتوانیم مشاور داشته باشیم. از این مهمتر آنکه از ابتدای انقلاب به این سو، فضا برای چهره‌های مستقل تنگ‌تر شده است. متاسفانه افرادی که از نظر فنی و تخصصی قابلیت‌های زیادی داشته اند، به دلایل واهی و ایدئولوژی‌های خودساخته حذف شده اند. آن‌ها یا منفعل شده و کنار رفته اند و یا در بخش‌های کوچکی فعال بوده اند. بخش عمده‌ای از آن‌ها هم از کشور خارج شده اند. هیچ دورنمایی برای اینکه این ساختار و سیستم تغییر کند وجود ندارد. این ناکارآمدی نتیجه به کار نگرفتن از نیرو‌های کارآمد و بهره نگرفتن از تجربه بشری است. هممچنین کار به دست انسان‌های پست و کسانی سپرده شده است که حضورشان را در حاکمیت و مدیریت جامعه برای خود و اطرافیان‌شان فرصت می‌دیده‌اند. ما راهی نداریم جز اینکه فضا را فراهم کنیم که شایستگان مصادر امور را در دست بگیرند. اگر این اعتراضات و به دنبال آن سرکوب‌هایی هم وجود داشته باشد مقطعی خواهد بود. باید بدانیم که در آینده نیاز داریم که از ظرفیت همه ایرانیان استفاده کنیم.

مشخصا اگر به موضوع فاصله بدنه اجتماعی از جریان اصلاح طلب بپردازیم به نظر می‌رسد که اصلاح طلبان هم برای کم کردن فاصله خودشان باید کار‌هایی انجام دهند. آن‌ها هم باید خودشان را اصلاح و ترمیم کنند. این را قبول دارید؟ اگر می‌پذیرید جریان اصلاح طلب باید چه کند؟
بله من کاملا این موضوع را می‌پذیرم. فکر می‌کنم اصلاح طلبان می‌توانستند به جای آنکه زود بروند و درون حاکمیت قرار بگیرند می‌توانستند بعد از اتفاقات ۸۸ سرمایه اجتماعی خود را برای ارتباط با مردم و بدنه اجتماعی خود هزینه کنند. باید سعی می‌کردند آنجا با مردم ارتباط بیشتری بگیرند. اصلاح طلبان وقتی به دولت آمدند، نوع حمایتشان از دولت به گونه‌ای شد که به آقای روحانی چک سفید امضا دادند. در حالی که فکر می‌کنم ما باید با توجه به سوابق گذشته مان از آقای روحانی حمایت مشروط می‌کردیم تا او و مجموعه دولت بتوانند به نیاز‌های جامعه عمل بپوشانند یا حداقل در جهت آن‌ها حرکت کنند. اما نوع حمایت ما حمایت بی قید و شرطی بود که خودش زمینه ساز بعضی اعتراضات نسبت به اصلاح طلبان شد. مردم امروز می‌گویند ما آقای روحانی را به عنوان یک فرد نمی‌شناختیم و زمانی که آقای خاتمی و اصلاح طلبان او را تایید کردند به او رای دادیم. طبیعی است که آن‌ها این سوال را مطرح می‌کنند. به این ترتیب وقتی آن‌ها چنین اعتراضی می‌کنند من از این زاویه اعتراض آن‌ها را وارد می‌دانم.

حالا راهش چیست؟
راهش این است که اولا اصلاح طلبان سیاست خودشان را درباره دولت اصلاح کنند. سیاست اصلاح طلبان باید نسبت به دولت یک سیاست نقادانه باشد. سیاستی باشد که به نوعی بتواند تضمین کننده جهت گیری‌های دولت در جهت خواست افکار عمومی باشد. ما نمی‌توانیم یکبار از دولت بشنویم که به هیچ وجه فیلترینگ وجود نخواهد داشت، اما ببنیم بخش دیگری آن را دنبال می‌کند. ما نمی‌توانیم مطالبات سیاسی را در شعار‌های انتخاباتی دولت بشنویم، اما بعد پشت کردن به آن شعار‌ها را شاهد باشیم. اصلاح طلبان نمی‌توانند سیاست‌های اقتصادی را شاهد باشند که نتیجه آن شکاف بین طبقات اجتماعی و کاهش ارزش پول ملی است. به نظرم ما باید کاملا در جهت خواست و رای مردم حرفمان را بزنیم. این هاست که اعتماد سازی می‌کند و ما را به مردم و بدنه اجتماعی مان نزدیک‌تر می‌کند. فکر می‌کنم همین مساله باعث می‌شود از شکاف بیشتر بین حاکمیت و مردم جلوگیری شود.

می‌توانیم بگوییم بهتر است اصلاح طلبان از دولت خارج شوند؟
میزان حضور اصلاح طلبان در دولت با آن چیزی که در جامعه ارزیابی می‌شود در تناسب نیست. چهره‌های اصلاح طلب داخل دولت انگشت شمارند. اما آنچه در فضای عمومی جامعه منتشر می‌شود این است که دولت روحانی، یک دولت اصلاح طلب است. در حالی که این گونه نیست.

در دولت این گونه نیست، اما بخش چشم گیری از مجلس اصلاح‌طلب است …
واقعیت این است که با وجود آنکه لیست امید در مجلس اکثریت دارد، اما لیست امید الزاما لیست اصلاح طلبان نبود. در روند انتخابات مجلس بسیاری از چهره‌های مطرح در تهران یا شهر‌های دیگر ردصلاحیت شده بودند. آنچه امروز در مجلس و دولت وجود دارد همه ظرفیت اصلاح طلبان نیست و فقط بخش کوچکی از ظرفیت اصلاح طلبان است که اجازه پیدا کرده که در حاکمیت حضور داشته باشد.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

یک پیام

  1. واقعیت این است که چک های نقدی از تاجران همراهش را روحانی گرفت و بنابراین روحانی اصلا تصور نمی کند اصلاح طلبان چک داشته باشند تازه اگه هم باشه نقد شدنش معلوم نیست.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا