«وقتی نمیگذارید افرادی از خود دفاع کنند، از قرآن فاصله دارید»
شفقنا نوشت: چند سالی مهمان حجت الاسلام حشمتی در معاونت قرآن و عترت وزارت ارشاد بودیم، او همیشه علاوه بر اینکه بر مهجوریت آموزه های قرآن تأکید می کرد، این دغدغه را داشت که راهکاری عملی در پیش بگیریم تا بلکه از میزان این مهجوریت بکاهیم. این روزها مشاور وزیر در امور روحانیت است و همچنان نمره خوبی به عملکردها و رفتارهای احزاب، صدا و سیما، حوزه های علمیه و مسئولان نمی دهد و معتقد است که بسیار از آموزه ها و سفارش های قرآن فاصله دارند.
* حوزه های علمیه باید اساس و مبنای کار خود را بر اساس مفاهیم قرآنی تنظیم کنند، اما در حوزه ها آنطور که امروز مشهود است فقه نسبت به سایر علوم از جایگاه و برجستگی و رشد بالایی برخوردار است. اعتقاد شخصی من بر این است که انسان مسلمان باید برخوردار از اندیشه سالم و خوب و درستی باشد و احکام را بشناسد و رعایت کند و سبک زندگی او نیز قرآنی باشد. حوزه ها در این دو بخش کار خاصی انجام نمی دهند و کار آنها بر احکام خلاصه شده و بیشتر عنایت حوزه های علمیه بر روی فقه است.
* در برخی موارد مسئولین از اشخاصی اسم می برند و به آن اشخاص هم اجازه حضور و دفاع از خود داده نمی شود. این مسئول از معارف قرآن فاصله دارد.
* ما از یک رجل سیاسی آزادگی و حمیت ملی و وطن دوستی را انتظار داریم. راهگشایی برای عبور از بحران ها مورد درخواست ماست خود آنها نباید بحران آفرینی کنند. ما از آنها به عنوان کسانی که خطرات و زبان بین الملل را می فهمند آرامش می خواهیم. وقتی با این دقت نگاه می کنیم متوجه می شویم که احزاب ما نمره خوبی نمی گیرند.
* ادب گفتاری در قرآن زیاد است که ما این مساله را در برنامه ها و برخی اجراهای صدا و سیما مشاهده نمی کنیم. علمیت در قرآن موج می زند، ولی در صدا و سیما و رسانه ها این توجه علمی دیده نمی شود. خواب کسی را نقل می کنند در حالیکه خواب هیچ علمیتی ندارد. سخنرانی ها هم کم محتوا هستند.
متن گفت وگوی شفقنا با حجت الاسلام و المسلمین محمدرضا حشمتی را می خوانید:
* عقیده بسیاری بر این است که یکی از بزرگترین شکل های مهجوریت قرآن، عدم معرفت به کارآمدی قرآن در تمام شئون زندگی بشریت است، اما از سوی دیگر گروهی معتقدند که با توجه به پیشرفت هایی که کشور و جهان داشته و دارد نیازی به قرآنی که ۱۴۰۰ سال پیش وحی شده، نیست. این شبهه چطور قابل رفع و توضیح است؟
نگاه اعتقادی ما به قرآن کریم نگاهی تاریخی نیست که کتابی تالیف شده در قرونی را ببینیم و بگوییم امروز دوران این کتاب به سر آمده است. در کتاب های دیگر چنین حالتی را داریم و کتاب های بسیاری در تاریخ ماندگار شده اند. حتی در دوران پیش از اسلام کلمات افلاطون و ارسطو را داریم و حتی کلمات زرتشت و مسیح و حضرت موسی را داریم که بخش های انسانی و وحیانی آنها ماندگار شده است. در قسمت وحیانی، کلمات خداوند مثل خلقت خداوند است. چیزی در عالم از بین نمی رود. زمان چیزی سر می آید ولی برخی از خلقت های خداوند پایدار و ثابت است. مثل قوانین که قوانین تکمیلی خداوند پایدار و ثابت هستند. مثل قانون جاذبه که از زمان خلقت وجود دارد. برخی از قوانین ماندگار هستند مثل علت و معلول ها و شما نمی توانید بگویید که این قانون پیش از میلاد بود و امروز دیگر نیازی به آن نداریم به طور مثال قوانین ریاضی و برخی از قواعد که عقلای عالم بنا کرده اند، ماندگار است. برخی چیزهای ماندگار در عالم داریم از جمله کلمات؛ در مورد قرآن نیز ما قائل به وحیانیت این کتاب هستیم و عقیده داریم کلماتی از جانب خداوند بر پیغمبر اسلام نازل شده است که دائمی هستند و شامل مرور زمان نمی شود. در آیات قرآن بر این ویژگی تاکید شده است البته برخی از آیات خودشان خود را نسخ کرده اند. در تاریخ این موارد را که تعداد کمی دارند شاهد هستیم. ولی همانطور که به زندگی و منش امروز ما نیز بر می گردد متوجه می شویم که این آیات از قوانین ماندگار هستند. می توانم آیات زیادی را مثال بزنم که مفهوم آیه از بین نمی رود. خداوند در قران می فرماید کسانی که ظلم می کنند عاقبت از بین می روند و این دنیا از آن مستضعفین و متقین است، این قاعده ای پایدار است. یا در آیه ای دیگر می فرمایند: اگر قوم ها می خواهند تغییر کنند خودشان باید در خودشان تغییر ایجاد کنند یا در آیه ای دیگر می فرمایند: اگر شما خوبی کنید به خود شما باز می گردد. اینها قواعدی ماندگار هستند.
برخی از آیات قرآن احکام هستند که به دلیل خاتم بودن شریعت ما این قواعد نیز ماندگار هستند. بررسی در آیات قرآن نشان می دهد که محتوای آنها یا اعتقادی یا احکام یا اخلاق یا یک سری قواعد و یا بازگو کردن بخشی از تاریخ است. هیچکدام از اینها به این دلیل که کلمات خدا هستند و دین ما دین خاتم است از بین رفتنی نیستند و پایدار است و ما نیز باید بر این آیات تمسک کنیم، ولی برداشت های ما در هر زمانی متفاوت است.
* عده ای معتقدند که در میان مسلمانان به خصوص مردم کشور خودمان قرآن بیشتر جنبه تقدس گرایی و ظاهرگرایی پیدا کرده و نشانه آن اینکه به قرائت قرآن بسیار پرداخته می شود، اما عمل و رفتارها نشان می دهد که به محتوا و مفاهیم آیات قرآن توجهی نیست. آیا با این نظر موافق هستید؟ در این صورت این نوع از مهجوریت قرآن بیشتر در چه جنبه ای خود را نشان می دهد؟
چون محور گفتگوی ما درباره مهجوریت است باید ابتدا به کلمه مهجوریت نیز پرداخته شود. مهجوریت به معنای عدم رجوع به چیزی است. یعنی بی تفاوت از کنار آن رد می شوند و اعتنایی به آن نمی شود. در مورد قرآن باید گفت مسلمانان به سه روش به قرآن مراجعه داشته اند و از آن استفاده می کردند. یک موضوع این است که مسلمانان باید در اعتقادات خود به قرآن مراجعه کنند و اعتقادات خود را از قرآن بگیرند. آنچه که در قرآن هست تنظیم کننده تفکر و اعتقادات ماست. وقتی به آیات قرآن مراجعه می کنیم، متوجه می شویم که بخش عمده آن در رابطه با اعتقادات است به ویژه توحید، نبوت و معاد که در قرآن بسیار برجسته است.
قرآن پایه و اساس احکام ما را تشکیل می دهد. اصول احکام در قرآن پایه ریزی شده است و علمای ما این آیات را شرح و بسط داده و با اجتهاد خود احکام را منظم و منعقد کرده اند. از ائمه ما نقل است که اگر قصد اجرای حکم و روایتی را دارید به قرآن رجوع کنید و اگر آن حکم با قرآن تضادی داشت از آن استفاده نکنید و مشهور است که گفته شده به «اگر حدیثی از ما گرفتید و مخالف با قرآن بود به دیوار بکوبید» بنابراین ما باید از لحاظ احکام به قرآن به عنوان منبعی اساسی و اصلی نگاه کنیم و به آنها مراجعه کنیم. تایید کننده فقه و علوم دیگر قرآن است و اگر قرآن نبود مراجعه ما به آنها مبنای شرعی نداشت. نکته سوم سبک و روش زندگی است. ما در این موارد ناچاریم که کلیات را از قرآن بگیریم و خود قرآن ما را به زندگی ابراهیم و موسی و عیسی راهنمایی می کند. به طور مثال پاک بودن یوسف را قرآن به ما می گوید. از جمله در افراط و تفریط ها یا در سختگیری ها در احکام و … مبانی قرآنی نهی کننده داریم. حال اگر جامعه ای در هر سه رده دچار تردید و اشکال بود و معارف را از جاهای دیگر گرفت و سبک زندگی را از مدل دیگر اتخاذ کرد، می توان گفت قرآن مهجور است. امروز می بینیم دانشگاهها به قرآن مراجعه نمی کنند. مسئولین و متفکرین به قرآن مراجعه نمی کنند. وقتی مراجعه نمی شود می توان گفت قرآن مهجور است. پس فعالیت ها متنهی به یک اندیشه نمی شود و سبک زندگی را اصلاح نمی کند. این فعالیت ها صرفاً از جنس فعالیت هستند و از جنس تربیت نیستند. فعالیت های تبلیغی زیاد می شود، ولی کار ریشه ای و اساسی در جامعه ما کمتر صورت می گیرد به همین دلایل قرآن را مهجور می دانیم. وقتی وارد منزل نو می شویم حتماً با خود قرآن می بریم. وقتی مسافر را بدرقه می کنیم از زیر قرآن رد می شود، در مجالس عقد قرآن مقابل عروس و داماد می گذاریم و در بسیاری از موارد دیگر؛ یا اینکه به طور کلی از این موارد عبور می کنیم و قرآن را با صوت زیبا تلاوت می کنیم و با خط خوش می نویسیم و با هنر نقش می کنیم و جلد فاخر برای قرآن می سازیم. اما وقتی به معنای قرآن رجوع نکنیم تمام این مقدمات باعث مهجور کردن قرآن است. ما به اصل نورانی آیات قرآن توجه نمی کنیم و به ظواهری پرداخته ایم که باید ما را به درون قرآن هدایت کنند ولی این اتفاق نمی افتد. من به عنوان یک مسئول در امر تبلیغ می گویم که فعالیت های قرآنی ما در کشور با وجود تمام گستردگی و نشاطی که هست چون از حلقه اول عبور نمی کند و ما را به بطن قرآن که فهمیدن آن است و مقدمه ای برای رساندن ما به سبک زندگی قرآنی راهنما نمی شود دو پله نیز عقب مانده ایم و هرچند همه چیز را آراسته ایم اما هنوز وارد فهم آن نشده ایم و نمی خواهیم با این سبک زندگی کنیم.
قداست قرآن با اینکه آن را به کار ببندیم متفاوت است مثل این می ماند که قانون اساسی را در قابی طلایی به دیوار بزنیم، ولی به آن عمل نکنیم. مهجوریت قرآن در جهان اسلام کاملاً مشهود است در غیر این صورت دانشگاه ها، حوزه های علمیه، نهادها، مسئولین و مردم مسائلشان را با محتوای قرآن طی می کردند و مردم رفتارشان را با آیات قرآن تنظیم می کردند. در قرآن آمده است که باید با کفار شدید برخورد کنیم و با مسلمانان مهربان باشیم. وقتی به جامعه مراجعه می کنیم این رفتار را نمی بینیم. قرآن مرتب به قیامت تاکید می کند، ولی زمانی که به جامعه مراجعه می کنیم امر قیامت را در جامعه مغفول مانده می بینیم. کسی توجهی به آن ندارد و چند روز حیات دنیوی اهمیت بیشتری دارد. در قرآن به بخشنده بودن خداوند تاکید شده و سفارش شده است که یکدیگر را ببخشید، ولی در جامعه چندین میلیون پرونده قضایی می بینیم که نشان می دهد مردم در حق هم گذشت نمی کنند و به هر بهانه ای در حق هم پرخاش می کنند.
* یکی از نهادهایی که می تواند مفاهیم قرآنی را برای عموم مردم قابل فهم کند حوزه های علمیه هستند. جایگاه قرآن در حوزه های علمیه به چه صورتی است و روحانیون و علمای حوزه چقدر قرآنی هستند؟
به همان دلایلی که در سوال قبل بیان کردم کلیت حوزه های علمیه باید اساس و مبنای کار خود را بر اساس مفاهیم قرآنی تنظیم کنند. در حوزه ها آنطور که امروز مشهود است فقه نسبت به سایر علوم از جایگاه و برجستگی و رشد بالایی برخوردار است. اعتقاد شخصی من بر این است که انسان مسلمان باید برخوردار از اندیشه سالم و خوب و درستی باشد و احکام را بشناسد و رعایت کند و سبک زندگی او نیز قرآنی باشد.
حوزه ها در این دو بخش کار خاصی انجام نمی دهند و کار آنها بر احکام خلاصه شده است. بیشتر عنایت حوزه های علمیه بر روی فقه است. در سال های اخیر کمی روی معارف قرآن کارهایی کرده اند ولی اگر نسبی حساب کنیم ما مشکلات زیادی خواهیم داشت. ما باید سبک زندگی خود را از قرآن بگیریم در غیر این صورت دچار مشکل خواهیم شد. صرف احکام نمی تواند کسی را اندیشمند کند و انگیزه کافی برای انسانی خوب بودن را در او ایجاد کند. آیا انجام واجبات می تواند کسی را به انسانی خوب تبدیل کند؟! به نظر من حوزه های علمیه ناچارند که نسبت به فقه و معارف قرآنی نیز احترام بگذارند. تا سال های پیش درس تفسیر درسی جنبی محسوب می شد. درحالیکه این کلمه (جنبی) خوبی نیست و ظاهرا آن رابرداشته اند. تمام مسائل جامعه احکام نیست. اقتصاد و روابط اجتماعی و… نیز در این جامعه مطرح است و کسی در این زمینه ها آموزش نمی بیند. از مجموع ساعاتی که یک طلبه در ماه می گذراند چه بخشی قرآن و احادیث است؟! در بخش تکالیف شرعی مردم گیری ندارند و کم و زیاد آن را انجام می دهند. ما در اخلاق و خلقیات و در حقوق هم و در تظاهر و منت و تربیت مشکل داریم. چون نه مطالعه خوبی کرده ایم و نه وقت می گذاریم و نه مربی خوبی داریم. مهجور بودن قرآن در این موارد هم دیده می شود.
* کدام گروه در حوزه های علمیه برای اصلاح این کمبودها و اشکالات باید قدمی بردارند؟ آموزش و پرورش یا دانشگاه ها در این زمینه چه کمکی باید به حوزه داشته باشند؟
من فکر می کنم اقشاری در جامعه روحانیت و حوزه های ما به این واقعیت ها رسیده اند. این افراد به نسبت جوانتر هستند و رفت و آمد هایی میان حوزه و دانشگاه و جامعه دارند. فضای مجازی را می شناسند و به ضرورت های جدید رسیده اند. با راهنمایی مراجع و بزرگان در این موضوعات و مسائل کارهای جدید شروع شده است. تبلیغ و تبلیغات آدم ها را نمی سازد کسی با یک سخنرانی به بهشت و جهنم نمی رود. جامعه نیازمند مربیان است و تربیت می خواهد. مربیان حوزه های علمیه در اولویت هستند و بعد آموزش و پرورش و دانشگاهیان و همه باید دست به دست هم بدهند. من امید دارم اقشار جدیدی از روحانیت که با فضای مجازی آشنا هستند در این سمت حرکت کنند. آنچه تحت عنوان طب در برخی سخنرانی های خارجی مطرح می شود واقعیتی است که یک سخنران آن را با ابزار گوناگون سمعی و بصری در قالب یک موضوع ارائه می دهد. یکی از اشکالات ما این است که موضوعات را خیلی کلی و فراجهانی مطرح می کنیم. آنها فهمیده اند و می دانند در مورد یک موضوع کوچک نیز باید با انواع هنر صحبت کرد تا تاثیر گذار باشد. تجمیع این تاثیرات می تواند افراد را تربیت کند. در حوزه های علمیه کسانی هستند که بر این مطالعات توجه دارند. در جامعه زندگی می کنند و با نیازهای جامعه در تماس هستند. آنها واقع گراتر شده اند و می دانند که باید بخشی از اوقات خود را در این حوزه های جدید بگذرانند. ما در بخش کودک و نوجوان تربیت دینی نداریم و افرادی که در این حوزه های متخصص باشند، کم است. درحالیکه مسیحیت سال هاست برای قشر کودک و نوجوان خود برنامه و مربی تولید می کند؛ ما هم باید سال ها قبل به این ضرورت می رسیدیم.
* مسئولان و کارگزاران گروهی هستند که عملکرد و رفتار آنان متقابلاً بر عملکرد و رفتار مردم تأثیر بسزایی دارد، در حال حاضر قرآن در میان مسئولان به چه میزان مهجور است؟ اهتمام به قرآن در سطوح مختلف حاکمیت چگونه است؟
اینطور به سوال شما جواب می دهم. اگر نگاهی به عملکرد کارگزاران خود در تمامی حوزه ها داشته باشید و نوع مصاحبه ها و رفتارهای آنها را در جامعه و در مسئولیت ها ببینید متوجه فاصله ای خواهید شد که دیدن آن نیاز به دقت بالایی ندارد. قرآن همیشه ما را به راست گویی و امانت داری تشویق کرده است. رازنگهداری و غیبت نکردن و رعایت حقوق انسانها و تکریم آنها همیشه در قرآن توصیه شده است. فصول قرآن زیاد است و اگر بخواهم بگویم باید یک کتاب مثال بزنم. فهم این نکته به نظرسنجی نیاز ندارد. با یک نگاه می توان تشتت را فهمید. قاطبه کارگزاران یا علم این مفهوم را ندارند یا به آنها نپرداخته اند و بخشی آشنا هستند و رعایت نمی کنند. در برخی موارد مسئولین از اشخاصی اسم می برند و به آن اشخاص هم اجازه حضور و دفاع از خود داده نمی شود. این مسئول از معارف قرآن فاصله دارد. مردم هم این مسائل را رعایت نمی کنند ولی ما از مسئولین انتظار بیشتری داریم تا مردم هم به تبعیت از آنها این مسائل را رعایت کنند.
* انتقادهایی بر عملکرد و برخی از سخنرانی های پخش شده در صدا و سیما وارد است و حتی در برخی از موارد اگرچه محتوای سخنرانی ظاهراً قرآنی و دینی است، اما به دلیل نوع بیان یا نقص در علم نسبت به موضوع، در میان مردم به سخنی لطیفه گونه تبدیل می شود، سیره فعلی صدا و سیما به ترویج واقعی مفاهیم قرآن و تدبر و تعمق در آن می انجامد؟ چه کنیم که بین نهضت قرائت و حفظ قرآن کریم و تعمق و تدبر و عمل به قرآن توازن بر قرار شود و صرفا در قرائت قرآن که البته ضروریست متوقف نشویم؟
این مساله را باید با توجه به دو بخش توضیح دهم. یک بخش سیاسی صدا و سیما را داریم که رفتاری مشخص دارد و دیگری بخش رسانه ای که متاسفانه شبکه ها به اموری که اشاره داشتیم بی توجه هستند. گاهی اوقات هزینه می شود و برنامه ها ساخته می شود ولی نتیجه نشان می دهد که کار براساس مطالعات قرآنی انجام نشده است یا کارشناس مناسبی نداشته اند. در بخشی می توان گفت برنامه های سالم و صحیحی هستند ولی در برنامه هایی که قصد تبلیغ ارزشی را دارند گرفتاری زیاد است و گاهی ضد ارزش ها را منتقل می کنند. پرخاشگری در عموم سریال ها مشاهده می شود و این خلاف قرآن است. ادب گفتاری در قرآن زیاد است که ما این مساله را در برنامه ها و برخی اجراها مشاهده نمی کنیم. علمیت در قرآن موج می زند، ولی در صدا و سیما و رسانه ها این توجه علمی دیده نمی شود. خواب کسی را نقل می کنند در حالیکه خواب هیچ علمیتی ندارد. سخنرانی ها هم کم محتوا هستند. ما باید بتوانیم از وضعیت علمی دفاع کنیم. هرآنچه بر وفق مراد مجموعه باشد پخش می شود و به سطح کیفی کار توجه نمی شود و اگر کسی انتقاد کند مشکل پیدا می کند.
* یکی از گروه هایی که برخی از جوانان تا حدودی از آنها حرف شنوی دارند، روشنفکران و نخبگان دینی هستند، این گروه ها تا چه اندازه به قرآن اهتمام لازم را دارند؟ و آنچه از مفاهیم دینی و قرآنی منتقل می کنند تا چه میزان با حقیقت قرآن و دین مطابقت دارد و تأثیرگذار است؟
همه ما و حتی خود من در اصلاح جامعه و رفتار جامعه و بد و خوب بودن آنها نقش داریم و مورد سوال واقع خواهیم شد. هر کسی مرجعیتی پیدا می کند و روحانیت یک مرجعیت است و هنرمندان و سیاسیون و احزاب نیز از مراجع هستند. احزاب به میزان نقشی که دارند به همان میزان باید خوب عمل کنند و از مرجعیت خود پاسداری کنند تا مردم را به خوبی هدایت کنند. بد عمل کردن آنها به همان میزان می تواند ضربه بزند. اگر مرجع نبودند فقط خودشان خراب می شدند. ما از یک رجل سیاسی آزادگی و حمیت ملی و وطن دوستی را انتظار داریم. راهگشایی برای عبور از بحران ها مورد درخواست ماست خود آنها نباید بحران آفرینی کنند. ما از آنها به عنوان کسانی که خطرات و زبان بین الملل را می فهمند آرامش می خواهیم. وقتی با این دقت نگاه می کنیم متوجه می شویم که احزاب ما نمره خوبی نمی گیرند. هر نوع مصاحبه ای می کنند در حالی که کسی که سیاسی است باید مراقبت کند؛ واقعاً تضعیف رییس جمهور و دولت و رهبری، امروز خدمت به کشور محسوب می شود یا خیانت؟ باید جای سکوت و دفاع و انتقاد را بشناسند. رفتار امروز آنها اندیشه های سیاسی خوبی نیست نه امام خمینی(ره) این ها را به ما یاد داده است و نه قرآن و نه سیره و منش بزرگان سیاسی جهان که اینگونه نبودند. منش قرآنی کاسب بازار در معامله درست است، ما از او تدریس و تفسیر انتظار نداریم. از قرشخص اداری انتظار می رود که با مردم درست صحبت و رفتار کند و از احزاب هم شناخت درست از موقعیت ایران و جهان را می خواهیم تا مجموعه خود را به پیشرفت کشور راهنمایی و از آسیب ها مراقبت کنند.
انتهای پیام