ایران در تلهی مشترک ترامپ و دلواپسان نیافتد
سجاد فرامرزی در یادداشتی با عنوان «پایان داعش،خروج آمریکا از برجام و تلاش برای انزوای ایران» که در اختیار انصاف نیوز قرار داده است، نوشت:
-پایان داعش و آغاز سناریوی ایران هراسی
آخرین روز از آبانماه ۱۳۹۶ سر لشکر قاسم سلیمانی در نامهای خطاب به مقام معظم رهبری به صورت رسمی پایان سیطرهی داعش را به ایشان و سایر جهانیان اعلام کرد، خبری که در رسانههای جهان به صورت گسترده بازتاب داشت حاوی یک پیام فوری برای جهان بود و آن پیام چیزی نبود جز پیروزی محور مقاومت اسلامی بر تروریستهای تکفیری داعش و البته شکست حامیان منطقهای آنان که میتوانست نقطه آغازی بر روند تحولات منطقه ای و جهانی با پیامدهای گوناگون باشد که همان هم به وقوع پیوست.
روشن است که سرمایهگذاریهای اقتصادی، نظامی و دیپلماتیک ایران مهمترین نقش را در شکست داعش و خروج آنها از قلمرو های تحت اشغال خود ایفا کرده است و طبعا چنین پیروزی باشکوهی برای دشمنان منطقهای و جهانی ایران ابدا خوشایند واقع نگشت و از آن پس به طرق مختلف سعی در خنثی سازی نقش ایران در منطقه و البته آغاز سناریویی تازه افتادند. به همین منظور و پس از بهم ریختگی معادلات اتحاد ضد ایرانی این بار ایران هراسی بدیلی برای داعش هراسی شد و کشوری که خود بازیگر اصلی مبارزه با تروریسم بود از سوی مقامات آمریکایی و در کمال بیشرمی به عنوان پیشتاز تروریسم نامیده شد و حالا زمان آن فرا رسیده بود که با تغییر الگوهای موازنهگر در منطقه، ایران به جای داعش به عنوان خطر اصلی مورد هجمهی بینالمللی قرار گیرد و در این راه لازم است تمامی ابزار های صلح آمیز پیوست ایران به جامعهی جهانی مورد تخریب قرار گیرد تا در راستای آن تقویت اتحاد مورد حمایت آمریکا و رژیم صهیونیستی امتداد یابد. بدیهی است که ایران با وجود توافق هستهای مصوب شورای امنیت و گزارشهای متعدد آژانس بینالمللی انرژی اتمی و سایر نهادهای مربوطه از تمامی اتهامات سرشار از تناقض و بزرگنمایی قبلی مبرا گشته بود و چه بسا آن مجموعه اتهامات در مقیاسی جهانی علیه ایران و پروندهی هستهایش سازماندهی شده بود، این بار تلاش برای نشاندن ایران در جایگاه کشوری ناقض امنیت بینالمللی در مقیاسی کوچکتر و به وسیلهی آمریکا و چند دنبالهرو خاصش پیگیری شده و پذیرش این پروژهی تازه برای سایر کشورها به سادگی اتفاق نخواهد افتاد.
-خروج آمریکا از برجام
دولت آمریکا تحت هدایت دونالد ترامپ با توجه به خاستگاه خویش و ارتباطات گسترده با رژیم صهیونیستی و لابیهای تصمیم سازش و نیز در ادامهی شعارها و اهدافش که آمریکا و تقویت ساختارهای اقتصادیاش را بیش از هر عاملی مورد توجه قرار می دهد همزمان با نزدیکی بیش از پیش به اسراییل در پی کسب منافعی گستردهتر از عربستان سعودی نیز میباشد و پر واضح است که مخرج مشترک صهیونیستها و سعودیها تخریب جایگاه ایران و دشمنی ورزیدن با آن است که با محوریت آمریکای مدل ترامپ همزمان اهداف مشترکی را به پیش خواهند برد و این به معنای تثبیت رویکرد ایران هراسی از سوی آن کشورها خواهد بود.
۱۸ اردیبهشتماه گذشته مطابق انتظارات، با توجه به آن که ترامپ خود را به عنوان فردی ساختار گریز و کاملا غیر متعهد به قواعد و توافق نامه های بینالمللی نشان داده است و بدون توجه به تبعات احتمالی تصمیماتش از پیمانهایی نظیر ترانس پاسیفیک، توافق نامه آب و هوایی پاریس و یونسکو خارج شده است و البته خروج از پیمان جهانی برای مهاجران و پناه جویان، بی اعتنایی به قرار داد نفتا و مواردی دیگر از این دست را هم در کارنامه خود بر جای نهاده بود، به نظر می آمد این بار هم اراده کافی برای خروج از یک سند بینالمللی را داشته باشد و با این اوصاف پس از شوی مضحک نتانیاهو و ادعای فعالیت های محرمانه هسته ای جمهوری اسلامی ایران که مدت ها نقشه تخریب برجام را در سر داشت، سر انجام دونالد ترامپ در یک کنفرانس زنده به صورت رسمی آمریکا را از توافق هسته ای برجام خارج کرد و با صدور فرمانی ویژه اعلام کرد تحریم های هسته ای آمریکا علیه ایران که به موجب برجام به حالت تعلیق در آمده بودند در چند ماه آتی باز خواهند گشت تا تخاصم و تقابل با نظام ایران و برنامههایش را که از شعارهای انتخاباتیاش بود وارد مرحلهی جدیتری نماید.
-واکنش اروپایی ها به تصمیم ترامپ و تقابل با آمریکایی ها
اتخاذ این تصمیم یک جانبهی جامعهی جهانی را دچار شوک و بهتی مقطعی نمود اما این شوک مانع از آن نشد تا اقدام ضربالعجلی رییس جمهور آمریکا را بی پاسخ بگذارند. به همین منظور در گام نخست سخنگوی اتحادیه اروپا با ابراز نگرانی از تصمیم آمریکا مصرانه خواستار حفظ توافق نامه هسته ای و پایبندی ایران و طرفین به مفاد آن شد که سایر کشورهای اتحادیه نیز خواسته رییس جمهور آمریکا مبنی بر بی اثر سازی برجام را نپذیرفتند تا چنین به نظر برسد که پس از دههها همکاری گسترده و چند جانبه میان آمریکا و اروپا و البته دنبالهروی بی چون و چرای اروپاییها از سیاستهای آمریکا، در حال حاضر شرایط تغییر کرده و خروج یک طرفه و پیاپی آمریکا از توافق نامههای بینالمللی که حالا به برجام ختم شده بود آنان را به نقطهای رسانده که در مقابل خواستهی خودخواهانهی اخیر آمریکاییها مخالفت و جبههگیری نمایند تا برای نخستین بار میان آنها و متحد همیشگی شکافی عمیق ایجاد شده باشد. در شرایط فعلی صرف نظر از موضوع برجام، اروپا با مسالهی حفظ اعتبار و جایگاه خود در جهان سر و کار دارد و بدون تردید رویکردی منفعلانه و غیر جدی از سوی آنها شاید برای همیشه موجب گردد که اذهان و افکار عمومی جهانی اروپا را کنش گری درجه چندم و بدون اقتدار در عرصههای بینالمللی تصور نماید که در هیچ بخشی توان کافی برای تصمیم سازیهای حساس ندارد و همچنین اتحادیهای فاقد استقلال به شمار خواهد رفت که این موضوع بزرگترین تهدید برای جایگاه و منافع این اتحادیه محسوب خواهد شد. کما اینکه برای رسیدن به آن تلاشهای فراوانی را صورت داده است.
واکنشهای زبانی و عملی طرفین اروپایی برجام اما در ظاهر موید این موضوع است که دوران صفآرایی دو متحد سابق، جدی به نظر میآید و مسالهی حفظ امنیت اروپا که بخشی از آن ارتباط معنادار و پیوستهای با برجام دارد. حتی در مرتبهی مهمتری از ابعاد تجاری و اقتصادیاش واقع گردیده است و چه چیز برای آنان مهمتر از حفظ وضعیت سفید منطقهای و فرا منطقهای و به باد نرفتن آرزوهای آنان در تامین امنیت پایدار که عمده تلاش آنان عطف به همین پارامتر بوده است و در این دوران اهمیت بسزایی پیدا کرده است، چه بسا چشمانداز دائمی آنان نیز بر همین محور استوار گردیده است.
آمریکا با خارج شدن از برجام و ناتمام گذاشتن پازل این توافق چند جانبهی بینالمللی به زعم خود در این مقطع خاطر خود را آسوده کرده است اما اینکه چه باید کرد و چگونه، فعلا ابهامات پر رنگ ایران و اروپاست. ایرانی که منافع خویش را در خطر دیده و به دنبال پاسخی درخور به اقدامات آمریکاست و اروپایی که به حقیقت پیوستن تقابلش با آمریکا به آسانی نخواهد بود و تحتالشعاع قرار گرفتن ساز و کارهای تجاری و دیپلماتیک به ارادهای جمعی میان اعضای آن اتحادیه و استفاده از توان حداکثری خود در قبال تحکیم برجام نیازمند است.
اقدامات و پیشنهادات مطرح شده از سوی اروپا به ایران اما بسیار متعدد بوده که در صورت اجرایی شدن میتوان به آینده و حفظ توافق امید بست که از جمله مهمترین این اقدامات اجرای «مقررات مسدود کننده» یا همان (blocking regulations) در جهت استحکام بخشیدن به برجام و بیاثرسازی تحریمهای ثانویهی آمریکا است. این قانون در واقع ارجاعی است به اقدامات گذشتهی «جامعه اروپا» با نام فعلی اتحادیه اروپا به تحریمهای گستردهی لیبی، ایران و کوبا که در سال ۱۹۹۶ میلادی از سوی اروپاییها تدوین گردید.
در آن سال جامعهی اروپا، که بعدتر به اتحادیهی اروپا تبدیل شد، برای مقابله با آثار تحریمهای آمریکا علیه کشورهای ذکر شده مقرراتی تصویب کرد. این قانون به صورت کلی به توسعهی منسجم تجارت جهانی و حذف محدودیتها بر تجارت بینالملل و رسیدن به توان حداکثری در مبادلهی آزاد سرمایه بین اعضای اتحادیه و کشورهای ثالث اشاره دارد تا هم موانع سرمایهگذاری را از پیش رو برداشته و هم تقویت تجارت را پوشش دهد و البته در این میان هر شخص یا شرکتی که از این مجموعه قوانین سرپیچی کرده را مورد پیگرد قانونی و حتی مجازات قرار دهد. لازم به ذکر است که این قانون در آن مقطع تا حدود زیادی موثر واقع شد و شرکتهای اروپایی با استفاده از آن تحریمهای اعمال شده از سوی آمریکا را دور زدند و همچنین برای بیشتر شرکتهای اروپایی ذی نفع، این حق وجود داشت که در صورت جریمهی نقدی آمریکا و هر نوع تهدید، بتوانند در دادگاههای بینالمللی علیه سیاستهای آمریکا طرح شکایت نمایند و بانکهای فعال در اروپا نیز به سهولت مبادلات و تراکنشهای مالی را با کشورهای تحت تحریم انجام دهند که در آن سالها کوبا استفادهی ویژهای از آن مقررات برد.
در همین راستا «برنو لومر» وزیر اقتصاد فرانسه خواهان فعالسازی این مجموعه مقررات به سود ایران است و در اظهارنظری به این نکته اشاره کرد که ما نمیخواهیم آمریکا پلیس اقتصادی دنیا باشد و اینگونه به نظر میرسد که اتحادیهی اروپا به دنبال گزینههای جدی تری برای رویارویی با آمریکا در خصوص برجام باشد و قصد دارد مکانیسمی را طراحی نماید تا خسارت مالی شرکتهای منع شده از سوی آمریکا برای همکاری با ایران را بر عهده بگیرد.
از آنجا که اقتصاد ایران بر مدار نفت و فروش نفت خام و فراوردههای آن تنظیم گردیده و بخش عظیمی از درآمدهای ملی کشور از آن طریق تامین میگردد. دولت آمریکا تحریمهایی را مطابق قانون «اختیارات دفاع ملی آمریکا» یا همان (NDAA) در سال ۲۰۱۲ میلادی و وفق بند ۱۲۴۵ وضع کرده بود که به وسیلهی آن دولت آمریکا موسسات مالی کشورهایی را که از کاهش خرید نفت از ایران سر باز بزنند مورد تحریم قرار خواهد داد. بنابراین یکی از موانع جدی سر راه ایران همین قانون مذکور است که سران کشورهای اروپایی در روزهای گذشته برای خنثیسازی آن نیز ایدههای خود را ارائه دادند که یکی از آن ایدهها و راهکارها این بود که بانکهای مرکزی دولتهای عضو اتحادیه اروپا در رابطهای مستقیم با بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران مبالغ حاصل از فروش نفت را بدون واسطه در اختیار بانک مرکزی ایران قرار دهند تا مبادلات مالی در مسیری مورد اطمینان انجام شوند. لازم به ذکر است که اگر این اقدام به درستی صورت پذیرد کلیهی مراودات مالی و تجاری مرتبط با بخش نفت ایران در مجرای بانکهای دولتی اجرا میگردد تا بدون وابستگی به بانکهای خصوصی طرف قرارداد با آمریکا نیازهای تجاری طرفین تامین گردد.
-تلاش ترامپ برای انزوای جهانی ایران
اوضاع توافق نامهی برجام پسا آمریکا وارد فضایی متفاوت شده است، واضح است که خروج آمریکا از توافقنامه به منظور انهدام برجام کنشی معطوف به هدف بود که اجماع جهانی علیه ایران را تقویت و در سطحی دیگر انزوای ایران در دستور کار قرار گیرد و بدون شک در این راه روی کمک اروپاییها حسابی ویژه باز کرده بود اما بر خلاف تصور دولت آمریکا، اروپا قصد همراهی متحد قدیمی را در مسیر تازه ندارد و چه بسا اجماعی جهانی، هر چند در شرایط فعلی موقت، بر علیه آمریکا و دولت ترامپ شکل بگیرد تا این پیام به سران آمریکایی ارسال شود که ظاهرا در بر همان پاشنه نخواهد چرخید و اتفاقاتی نو در روابط جهانی در حال رخ دادن است. سران کشورهای منطقه و تصمیمگیران آنها به خوبی روی نقش کلیدی ایران در منطقه به عنوان کشوری که در همهی ابعاد به حضورش نیاز است اشراف دارند و بالطبع منزوی کردن ایران را به مثابه عدم پیشرفت خود و سایرین در حل معادلات بینالمللی میپندارند.
تاکتیک و راهبرد ایران
اما روی دیگر این اتفاقات یا به عبارتی هم صورت مساله و هم پاسخ آن ایران است که بناست با شرایط مبهم فعلی چه رویکردی را دنبال کند و چه اهدافی را در پس آن در کانون توجه داشته باشد. نیازی به توضیح نیست که ایران در داخل با مشکلات کثیری دست و پنجه نرم میکند و اقتصاد نسبتا جان گرفته در دوران پس از تحریم، مجددا در معرض خطر قرار گرفته است و علائم آن در تغییرات ناگهانی نرخ ارز و تلاطمات بازار مشهود است که این موضوع در کنار انتظارات فراوان مردم از گشایشهای برجامی و مطالبات انباشته شدهی قبلی، کار را بیش از گذشته سخت نموده است. به ویژه آنکه مخالفان افراطی دولت در داخل بدون تامل در باب دامنهی جهانی بیثباتی داخلی از هرگونه اقدام برای تخریب دولت استفاده میکنند و حتی ابایی ندارند که از تخریب برجام شادمانی خود را پنهان نمایند. اما این تمام ماجرا نیست و طبعا چه موافقین دولت فعلی و چه بسیار منتقدانی که اهداف و موفقیت کشور و نظام را مطمح نظر قرار میدهند، در این شرایط بدون هیچ پیش شرطی و با رهایی از قیودات حزبی به اجماع ملی و همگرایی درونی توجهی ویژه مبذول میدارند، آن هم در شرایطی که برخی معضلات و نارساییهای داخلی میتواند منجر به شکافی اجتماعی شود که اثر این اوضاع از هر تحریم و عامل خارجی فلج کنندهتر خواهد بود، زیرا با وجود مشکلات پیچیدهای که تحریمهای هستهای شورای امنیت، آن هم در کلیهی سطوح برای کشور پدید آوردند، تحریمهای یک جانبهی اخیر که طراحی متفاوتی دارند یقینا آن میزان از اثرگذاری را نخواهند داشت، پس لازم است تا در داخل گونهای هم صدایی به گوش رسد و دولت و ملت همگام و همراه یک مطالبهی خاص را دنبال کنند تا جهانیان این واقعیت را درک نمایند که خواست مشترک کلیت نظام ایران و مردمش غیرقابل خدشه میباشد تا در ادامهی گرفتن تضمینهای بینالمللی برای ماندن ایران در برجام نزد کشورهای طرف توافق مهمترین اصل تلقی گردد، آن هم در شرایطی که کابینهی دونالد ترامپ با تمام قوا به ضدیت با نظام جمهوری اسلامی ایران برخاسته و در این مسیر گوی سبقت را از اسلاف خویش ربوده است.
با این وجود گمان میرود بهترین تاکتیک برای ایران این باشد که به رغم خروج آمریکا از توافقنامه و احتمال از هم پاشیدن آن با گرفتن امتیازهای خاص از سایر کشورها و بهرهگیری از بستر اتحادیه اروپا و طبعا گرفتن ضمانتهای گوناگون اجرایی از آنها، به صورت مشروط در توافق بماند تا هم حقوق اقتصادی و امنیتی خود را به عنوان کشوری موثر در فعل و انفعالات منطقهای و بینالمللی طلب کند و هم با داشتن ارتباطی جهتدار و معطوف به راهبردهای بلند مدت نه تنها در جهت معکوس اهداف آمریکا برای ائتلافسازی ضد ایران حرکت کند که حتی با اهرمهای دیپلماتیک و نظامیاش در منطقه بتواند راه را برای ایجاد اتحادی ضد آمریکایی هموار سازد تا پروژهی ایران هراسی و انزوای بینالمللی ایران با شکست مواجه شود. یکی از سپرهایی که ایران میتواند برای جلوگیری از رویکرد تهاجمی ایالات متحده و رژیم صهیونیستی ایجاد کند هم مسیر بودن توان دیپلماتیک، نظامی و امنیتی ایران است و استفاده از اهرمهایی که مستقیما حسگرهای برخی کشورهای فرصت طلب منطقه را هدف بگیرد و همچنین شکل دادن موجی که نوعی حس روانی در سطح منطقه و فراتر از آن ایجاد نماید تا چنین به نظر بیاید که حفظ امنیت و ثبات منطقهای و جهانی در گروی همکاری همه جانبه و رعایت کلیهی حقوق اساسی ایران است و به همین موازات ضروری است در مقطع فعلی تیم مذاکره کنندهی ایران در کمیسون مشترک برجام با اقتدار کامل به مذاکرات خود ادامه دهد و منتظر بماند تا صحبتها و قولهای اروپاییها پیش از اجرای رسمی تحریمهای آمریکا جنبهی عملی پیدا کند و اگر چنین رخدادهایی به واقعیت بپیوندد میتوان به طرح این پرسش رسید که آیا ایالات متحده قادر خواهد بود با ابزارهای در دسترس خویش همانند گذشته نقش پلیس جهانی و قدرتی فراتر از سایر کشورها را حفظ و تثبیت نماید یا بر عکس باید در انتظار نظمی نوین در ساختار جهانی و روابط کشورها بر اساس تامین منافع با ابزارهایی متفاوت از گذشته باشیم.
انتهای پیام