جولان بی ادبان!
«غلامرضا بنی اسدی»، روزنامه نگار، در یادداشتی ارسالی به انصاف نیوز، دربارهی توهین کنندگان به علی اکبر صالحی، رییس سازمان انرژی اتمی در روز قدس، نوشت:
کلمات برای من حرمت دارند، آن قدر که دوست ندارم حتی حرفی جز به ادب، از زبان برخیزد و بر جای بنشیند؛ اما برخی افراد چنان گفتار و رفتاری دارند که «بی ادب» محترمانهترین واژه ای است که میشود خطاب به آنها گفت و نوشت. کسی که تهمت میزند، توهین میکند، زخم زبان میزند و…. بیادب خواندنش نهایت ادب است. از نگاه من، واکنش دکتر صالحی در برابر بدگویان بدپندار مودبانهترین رفتار بود. قلمهایی که بعد از این هم به نقد آن رفتار بر صفحهی کاغذ رفتند، حرمتها را حفظ و ادب را نمایندگی کردند. اما برای کسانی که حرمت روز قدس، روز اسلام و روز ایران را با پرخاش به این و آن، به جای روز وحدت به روز تفرقه تبدیل میکنند، جز «بی ادب» نمیتوان کلمه یافت که حق مطلب را ادا کند و در عین حال، نجابت نگاه فرهیختگی را زخم نزند.
باری، بیادبند اینان که کلامشان حرمتشکن است و زبانشان زخم زننده. بیادبند اینان که تقوای زبان ندارند و خود را از خود عمار هم عمارتر میپندارند. قصهی برخورد چند کوتهاندیش و بدزبان نه اولین بود و نه آخرین خواهد بود اما زشتتر از خیلی مواقع مینمود و این نمود هم به خاطر متانت و شخصیت آرام دکتر صالحی عیان شد. پیش از این هم فراوان دیدهایم و شنیدهایم و خواندهایم که افرادی تحت عناوین مقدس، از حرمت مردم و مردان پا به رکاب انقلاب، قداستزدایی میکنند. برای این کار هم نه تنها کسی از آنان چیزی نمیپرسد که با پررویی تمام باز ایناناند که خود را طلبکار میدانند و زبان و دستشان دراز است. اگر کسی با پرسش برمیخواست و یک بار هم که شده، از آنان یقه میگرفت، برای خود چنین آزادی عمل نمیدیدند که هرچه و هرجا بگویند و انجام دهند، کسی نازکتر از گل به آنها نخواهد گفت. این پندار نه تنها پر بیراه نیست که چون بارها آزمون کردهاند میدانند کسی نه تنها به صراحت از آنان نخواهد پرسید بلکه نشانی ابروی بالای چشمشان را هم نخواهد گرفت.
آنان میدانند این بدگوییها اگر دامن صالحی و ظریف و حتی خود روحانی را هم بگیرد اگر تشویق و پاداش نداشته باشد زندان و بند و حتی اخم هم نخواهد داشت والا اگر میدانستند این رفتار، هزینه دارد، هرگز گرد آن نمیچرخیدند. اما هزینه ندارد، پاداش دارد، پادرد و دل درد هم ندارد خب، زبان بی کنتور – که بی تقوا هم هست- را باز و به فرزندان انقلابی ما توهین میکنند. نمیدانند انگار که دیپلماتها، سربازان هماره آماده به جنگ برای دفاع از کشورند و هیچ عاقلی در زمانهای چنین، از پشت، زخم در پهلو و پشت مجاهدان خط نخست نمیزند؛ اما انگار اینجا، قاعده با همهی قواعد جهان فرق میکند که هرچه میخواهند میگویند.
مدعیان اخلاق و خود عمار پندارها، صدایشان هم در نمیآید، حال آنکه « وقت فریاد» است هنگامهای که دندانهای به خشم باز شدهی دشمن را میشود شمرد. این هم میطلبد که حواسمان به اطراف باشد. به همه افراد نیز هم. حواسمان باشد که روزهایی که میتواند بستری برای حضور حداکثری و وحدت باشد، به دلیل فقر ادب برخی به میدان افتراق تبدیل نشود. خوب است- لااقل پس از روزها- بزرگان جناحها و چهرههای اخلاقی به میدان بیایند و میانداری این معدود افراد بیادب و تریبون داران « دشنه سخن» را نقطه پایان بگذارند. چه تا دور به دست اینان باشد، وحدت و یک دلی، آرزویی محال خواهد ماند، حال آنکه ما به وحدت حداکثری نیاز داریم و نظریهی جذب حداکثری رهبر انقلاب هم پی همدلی همگانی است. همدلیای که در قامت وحدت ملی خود را نشان میدهد و سرحدات کشور و جغرافیای استراتژیک نظام را حفظ میکند. با حفظ راهبردی وحدت است که توفیق، دروازههای موفقیت را به روی مردم این دیار میگشاید….
انتهای پیام
خواهش میکنم لطفا ادرس عوضی ندهید ایا دراین 40 سال کسی.مقامی شخصیت مطرحی تاحال به این رفتارها ایراد اشکال ومنعی قائل شده است؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟…….یابایددنبال پرتقال فروش بگردیم؟؟؟
این نوع ادبیات از ۴۰ سال پیش در ایران رایج شده، دوستان به اصطلاح ، اصلاحطلب الان که خودشان مورد حمله واقع میشوند زبان اعتراض گشوده اند، چه بسیار هزاران ایرانی و جوانی که بارها این نوع برخوردها را در زندگی روزمره خود تجربه کرده اند
چه حرفها
اینان بدنبال همدلی و وحدت که نیسند هیچ بلکه تشنه قدرت هستند و مترصدند که وضعی پیش بیاید که مثل زمان آن مرد رفته جیب های خود را پر کنند و یقینا از بالا دستی هاهم حمایت می شوند و هیچگونه نگرانی ندارند .ولی بدانند دودش هم به چشم خودشان خواهد رفت .
“روز وحدت” ؟!
وحدت با ” اینان که کلامشان حرمتشکن است و زبانشان زخم زننده. بیادبند اینان که تقوای زبان ندارند و خود را از خود عمار هم عمارتر میپندارند. ”
شعارها باید همخوانی داشته باشند !
این گونه هتاکی ها و هنجارشکنی ها میراث فاشیستهای مارکسیست و بلکه مارکسیست نما بود که به پیکار و سپس فرقه رجوی رسید و بعد از آن در دستور کار بعضی از جناح راست اول انقلاب و اصولگرایان و همفکران پادگانی آنان قرار گرفت. وقتی حتی امام به خاطر طرح موصوف به بند جیم و تفسیر سوره حمد تهدید به عمامه برداشتن و کفن پوش شدن و به خیابان آمدن بعضی مراجع شد، و بعدها علیه خطبه های نماز جمعه هاشمی را در بهم زدن نمازجمعه در تهران و آذری قمی ها را در قم با کفن پوشی علم کردند گروه های فشار آرام آرام شکل گرفت تا به ترور حجاریان در اوجش رسید و نمونه های فراوان دیگر. جرات کنید و ریشه را بازگو کنید. رئیسی ها و طائب ها و غیب پرورها و نقدی ها و نظرها از کدام […] تغذیه شده و می شوند و تغذیه می کنند؟!