دیدار ترامپ و اون؛ هياهو براي هيچ
ولي واقعيت اين است كه اين فقط يك ملاقات جنجالي بود و دستاورد واقعي براي امريكا نداشت. جاي تعجب است كه دونالد ترامپ و تيمش توافقي به جامعيت برجام با داشتن مكانيسم بينظير نظارت و ارزيابي را نوعي شكست تفسير كرده و توافق خود كه پس از چند ماه رفت و آمد حاصل آن يك بيانيه چهار مادهاي است – كه در خوشبينانهترين حالت مشحون از ابهام است- را يك پيروزي معرفي ميكنند. صادقانه بايد گفت كه بسياري از تحليلگران به هيچوجه انتظار چنين نتيجه ضعيفي از تيم مذاكراتي امريكا نداشتند. روشن است كه امريكا نتوانسته است رهبر كره شمالي را قانع كند كه از مواضع خود كوتاه بيايد و ميتوان گفت چشمانداز روشني براي آينده و تداوم اين مذاكرات متصور نيست و حتي اين بيانيه امريكا را در وضعيت دشواري قرار خواهد داد. من سعي ميكنم بندهاي اين توافق را يكبهيك به اختصار تحليل كنم تا سخنم بيشتر براي مخاطب روشن شود. طرفين در بند اول توافق كردهاند كه روابط دوجانبهاي برقرار كنند. بلافاصله پس از اين جمله گفتهاند «مطابق خواست مردم دو كشور» براي ايجاد صلح و سعادت. از نظر تكنيكي اراده بدون قيد و شرط دو كشور براي برقراري روابط كامل بيان نشده است، زيرا بلافاصله بهنحوي بسيار ظريف و غيرمستقيم چنين روابطي مشروط شده است به خواست مردم دو كشور. اگر قصد بر انجام قطعي اين كار بود بيانيه بايد بهصورت ساده مينوشت روابط برقرار ميشود يا حداقل مينوشت «در راستاي خواست مردم دو كشور» اين روابط برقرار ميشود. بهلحاظ تكنيكي ميتوان گفت كه طرفين در اين مورد به نتيجه قطعي نرسيدهاند. گذشته از آن، اين بند امريكا را در موقعيت دشواري قرار خواهد داد. بعيد است امريكا به زودي اين بند را اجرا كند بدون اينكه به خواستههاي ديگر خود برسد، زيرا در واقع تحريمهاي امريكا و سلاح هستهاي كره شمالي مانع برقراري روابط نزديك دو كشور هستند. اگر ترامپ در برقراري روابط جديد جدي باشد چارهاي جز لغو تحريمها ندارد. اين دقيقا چيزي است كه كره شمالي به آن نياز دارد و قصد دارد از اين طريق به انزواي طولاني خود پايان دهد. اگر ترامپ تحريمها را رفع نكند، مجبور است به مواضع قبلي برگردد و دو كشور مجددا در نقطه صفر متقابل قرار خواهند گرفت. در مجموع اين بند از آنجا كه امريكا را در موقعيت دشواري قرار خواهد داد، به نفع كره شمالي است. در بند دوم بيان شده كه امريكا و كره شمالي تلاشهاي مشتركي انجام خواهند تا يك «رژيم» صلح در شبهجزيره كره برقرار كنند. جاي سوال دارد كه چرا به جاي انعقاد موافقتنامه يا توافق صلح از كلمه رژيم استفاده شده است. مشخص است كه توافق كامل و روشني در مورد انعقاد توافق صلح بين دو كره صورت نگرفته است. كلمه رژيم يك كلمه مبهم است و معمولا به معني مجموعهاي از توافقات يا اقدامات سياسي و حقوقي است. اهميت موضوع در اين نكته است كه توافق صلح ميتواند به زيان امريكا تمام شود. در صورتيكه توافق صلح بين دو كره صورت گيرد امريكا بهانه قابل قبولي براي حفظ نيروهاي نظامي خود در كره جنوبي و در آبهاي ساحلي آنكه به مقصود ديگري كه بخشي از آن مرتبط با چين است را نخواهد داشت. توافق صلح بالقوه ميتواند قطعنامههاي شوراي امنيت را عليه كره شمالي لغو كرده و بعضي از بهانهها را براي تحريم آن كشور از بين ببرد. روشن است كه مطلوب كره شمالي انعقاد توافقنامه صلح بوده است ولي كلمه «رژيم صلح» در آينده ميتواند شامل توافق صلح، حضور نيروهاي امريكايي و ساير موارد هم باشد. معمولا براي جلوگيري از شكست مذاكرات كلمات مبهم و چند پهلو بهكار گرفته ميشود. در اينجا ميتوان گفت كره شمالي تا حدودي از خواسته اصلي خود اندكي عقبنشيني كرده است ولي واقعيت اين است كه كره شمالي با واقعگرايي ميدانسته است كه در بهترين وضعيت هم نميتواند براي روابط امريكا و كره جنوبي تصميمگيري كند. در بند سوم تعهد شده است كه كره شمالي طبق «بيانيه پانمونجوم» در راستاي غيرهستهاي شدن شبهجزيره كره فعاليت كند. اين بند قصد اصلي انجام مذاكرات بود. ولي با كمي دقت ديده ميشود كه كره شمالي تعهد جديدي متقبل نشده است. كره شمالي اصولا مشكلي با تعهد مندرج در اين بند ندارد. اولا بيانيه تعهدي روشن براي كره شمالي براي غير هستهاي شدن بيان نكرده است. كره شمالي تنها تعهد داده است كه در اين راستا اقدام كند. ثانيا اقدام كره شمالي در راستاي غير هستهاي شدن «شبهجزيره كره» است نه فقط كره شمالي. يك تفاوت بسيار آشكار بين نظر امريكا و كره شمالي وجود دارد. امريكا به دنبال غيرهستهاي شدن كره شمالي است. در حالي كه كره شمالي در پي غيرهستهاي شدن شبهجزيره كره است. پيامد اين بند چيست؟ اگر غير هستهاي شدن شبهجزيره كره را بپذيريم آنگاه بايد بپذيريم كه اولا همزمان با انهدام سلاح هستهاي كره شمالي امريكا هم بايد تجهيزات خود اعم از هواپيما، ناو و زيردريايي مسلح به سلاح هستهاي را از زمين، هوا و آبهاي شبهجزيره كره خارج كند. دوم اينكه منظور از «غيرهستهاي شدن» در لغت انگليسي كه ملاك اعتبار بيانيه است صرفا از بين بردن سلاح هستهاي است نه تاسيسات هستهاي كه صلح آميز باشد. بيانيه در مورد دو موضوع در اين چارچوب مسكوت است. اول برنامه صلحآميز هستهاي كره شمالي و دوم موشكهاي قارهپيما. مشخص است كه كره شمالي حتي اگر سلاح هستهاي خود را امحا كند سعي ميكند يك برنامه صلحآميز هستهاي در سطح كره جنوبي را حفظ كند. كره جنوبي اكنون اورانيوم را در سطوح بسيار بالا حدود شصت درصد خلوص غنيسازي ميكند. اگر كره شمالي چنين درصدي از غنيسازي را حفظ كند و موشكهاي قاره پيماي خود را نيز داشته باشد در آينده و در صورت نياز به سلاح هستهاي با توجه به تجربه و تخصص خود رسيدن مجدد به سلاح هستهاي براي اين كشور كار بسيار آساني خواهد بود. امريكا در واقع در اين بند نتوانسته است خواسته خود را به كره شمالي تحميل كند. بلكه اين كره شمالي است كه با زيركي هيچ تعهد مشخصي را نپذيرفته و مواضع قبلي خود را تكرار كرده است. بند چهارم بيانيه در واقع ناظر بر يك كار روتين پس از ترك مخاصمه مسلحانه است. در اين بند طرفين تعهد كردهاند كه براي بازگرداندن باقيمانده جنازههاي ناشي از جنگ اقدام كنند و براي شناسايي اجساد باقيمانده هم تلاش كنند. اين كار در واقع بايد بيش از نيم قرن پيش صورت ميگرفت. بلافاصله پس از آتشبس بايد مطابق حقوق بينالملل بشردوستانه اين اقدام صورت ميگرفت. لذا گرفتن يك نتيجه خاص از يك امر معمول بين كشورها خيلي مد نظر نبوده و اينكار صرفا يك اقدام بشردوستانه است و بدون اين بيانيه هم طرفين ملتزم به انجام اين اقدام بودند. در مجموع و به عنوان نتيجهگيري ميتوان امريكا و شخص ترامپ را بازنده اين دور از مذاكرات دانست. روشن است كه ترامپ نياز به اين توافق داشته و در بيشتر موارد مجبور شده است از خواستههاي اوليه خود چشم پوشي كند يا آنها را در ابهام نگه دارد. اگر دونالد ترامپ به روش معمول خود مدعي پيروزي در اين مذاكرات شود موجب تعجب خواهد شد. برعكس ترامپ، بايد يك نمره مثبت به طرف كرهاي داد كه بدون جنجال يا ايجاد حاشيه با قاطعيت خوبي وارد مذاكرات شد و تحت تاثير تبليغات و صحنهسازيهاي امريكا و شخص ترامپ قرار نگرفت و با وجود برداشتهاي اشتباه خيلي از مفسران بهصورت كاملا حرفهاي توانست چنين مذاكرهاي را در قدم اول و تا اين مرحله به سود خود انجام داد. اما اگر من بخواهم توصيهاي به طرف كرهاي بكنم حتما به دو مورد اشاره خواهم كرد؛ اول اينكه امريكا ممكن است بازنده متن باشد ولي الزاما نميتوان گفت در نهايت و در فرامتن هم بازنده خواهد بود. اصولا روش امريكا اين است كه متني را به نتيجه رسانده و پس از پايان مذاكرات با انجام اقداماتي و تحميل تفسير و تاويلهاي يكجانبه و خودسرانه سعي ميكند نتيجه نهايي را به سود خود تغيير دهد. كره بايد مراقب اين روش امريكا باشد. دومين توصيه اين است كه در يك نگاه سطحي و با احتياط ميتوان گفت كه نفع كره شمالي بيشتر در اجراي تعهدات مندرج در اين بيانيه به ترتيبي است كه در بيانيه نوشته شده است. امريكا ممكن است ابتدا بهسدنبال اجراي بندهايي در آغاز كار باشد كه به نفع اوست و در نهايت ميتواند از اجراي تعهداتي كه به نفع كره است شانه خالي كند.
انتهای پیام
حالا شما چرا اینقدر اعصبانی و ناراحتید..تفسیرتان خنده دار بود؟!