از منطق بشار اسد در سوریه تا منطق مالکی در عراق
حسن فاتحی در یادداشتی که در اختیار انصاف نیوز قرار داده، نوشت:
به قدرت بود دین و آیین ما / محال است که قدرت زدستان دهیم
از زمانی که خیزش های مردمی در سوریه عطف به رخدادهای اجتماعی شکل گرفته در کشورهای مسلمان نشین منطقه، منجر به اعتراض و انتقاد مردم سوریه شد، آقای بشار اسد همانند پدر خویش حافظ اسد، به زور متوسل شده و با برچسب تروریست به مردمان مخالف خود، فضا را برای ورود تروریستهای خارج نشین و حامیان منطقه ای و فرامنطقه ای آنها فراهم کرد.
اکنون بیش از سه سال است که عملا” قدرت مرکزی در سوریه به سستی گرائیده و مخالفین بشار اسد قریب به 50 درصد خاک سوریه را در اختیار گرفته و ملیون ها آواره و ده ها هزار کشته و مجروح به مردم سوریه تحمیل کرده اند.
اگر بخواهیم صریح قضاوت کنیم، آقای بشار اسد به خاطر خلع سلاح شیمیایی و تبدیل شدن به یک شیر بی دندان و آن هم با حمایت های روس و چین و جانفشانی های حزب الل ه لبنان به یک رییس جمهور خودخوانده ی محلی تبدیل شده است و این در حالی است که کشور سوریه عملا” تجزیه و اقتصاد و معیشت مردمان این کشور به کلی از هم پاشیده است.
حالا همان داعشی که با سوء استفاده از ضعف مدیریتی بشار اسد بیش از 30 درصد خاک سوریه را اشغال کرده، با بهره گیری از ضعف دولت مرکزی در عراق و روانشناسی کاستی های مدیریتی مالکی، توانسته قسمت وسیعی از خاک عراق را هم تسخیر کرده و به اصطلاح خودشان توانسته است حکومت اسلامی از سوریه تا عراق تشکیل داده باشد.
همچنان که آقای بشار اسد با ندید گرفتن راهنمایی و مشاوره ی بزرگان ملت خویش، در نهایت قدرت تضعیف شده را به سوریه ی مقتدر ترجیح داد، حالا نوری المالکی در عراق نیز اسیر جنگ قدرت گشته و حتی به دیدگاه آیت الله سیستانی به عنوان مرجع بزرگ شیعیان وقعی نمی نهد و …!
به راستی چرا سیاسیون جهان اسلام به ویژه جناب مرسی در مصر و آقای بشار اسد و نوری مالکی در عراق با منطق انحصارگرایی تمام، زمینه های تجزیه و هرج و مرج ملت و کشور خویش را فراهم کردند؟
برای پاسخ بدین سوال تحلیل های متفاوتی می تواند وجود داشته باشد، ولی تحلیل بنده این است که دیکتاتورهای مسلمان نمای جهان اسلام دانسته و ندانسته اسیر مهندسی مدیریتی جهان استکبار شده و به خاطر وابستگی به آمریکا و روسیه و چین، عملا” در همان پازلی بازی کرده اند که حامیان فرامنطقه ای آنها عطف منافعشان دنبال می کرده اند.
زمانی که تحلیلگرانی در جامعه ی ما، علل خیزش های اخیر مردمان کشورهای منطقه را مهندسی مدیریتی غرب و شرق عنوان کرده و به فکر راه چاره بودند، متاسفانه تحلیل گران رسانه ی ملی ما، فرضیاتی دیگر را تبلیغ می کردند!
وقتی که تنها در مدت یک سال اخوان المسلمین با آن همه پشتوانه ی مردمی و سازمانی کیش و مات مهندسی مدیریتی غربی ها شد تا باز هم مبارکی دیگر ضامن مصالح اسرائیل در منطقه بوده باشد، باز هم تحلیل گران رسمی ما از ضعف فکری و گفتمانی خود خجالت نکشیدند، تا اینکه به خاطر رویه ی تملق و ندیدن حقایق در نهایت جهان تشیع مورد تاخت و تاز سلفیون و تکفیری ها قرار گرفت و …
الان من وبلاگ نویس دهاتی!، با ملاحظه ی رخدادهای میدانی منطقه ی پیرامونی خود، خطر تکفیری ها و داعش را در مجاورت سرزمینی خودمان حس می کنم، ولی مطمئنم نه تنها این یادداشت دلسوزانه و مسوولانه ی من مورد انعکاس سایت ها و رسانه ها قرار نخواهد گرفت، بلکه ممکن است همان تتمه ی جریان انحصارگرا دوباره با برچسب دیگری چنین دیدگاه های را فاقد ارزش تلقی کند.
اگر دیروز در سوریه مسوولانه وارد شده و بشار اسد وادار به مشارکت دادن مردم خود در سرنوشت کشور خودشان شده بود، قطعا” امروز مشاهده نمی شد که نوری مالکی در عراق بدون توجه به خطر تکفیری ها جنگ قدرت به راه انداخته و حتی نمایندگان آیت الله سیستانی را مرعوب و محصور کرده باشد.
اگر از حوادث مصر و سوریه عبرت نگرفتیم و با رویکرد “همه ی قدرت از آن من باید باشد” خطر تکفیری ها و داعش را تا مجاورت سرزمینی خویش کشاندیم، امروز اگر قطره ای غیرت دینی داشته باشیم، حداقل باید همنوا با نظر آیت الله سیستانی حرکت کرده باشیم و دیگر شاهد این نباشیم که استبداد مالکی، بحران عراق را به داخل سرزمینی ما تجویز کند.
به شرط عقل و تدبر توان خطر راندن / “صلاح مملکت خویش خسروان دانند”
انتهای پیام