نظرات شهید بهشتی دربارهی حجاب در گفتگو با علیرضا بهشتی
شفقنا نوشت: مساله حجاب مدتی است که در کشور ما چالشهایی را بوجود آورده واز زوایای مختلف مورد بحث قرار گرفته است ،در این بین رجوع به نظرات صاحب نظران و تعریف آنان از حجاب قطعا میتواند راهگشای بسیاری ازتنگناها باشد.
آیت الله شهید بهشتی از جمله اسلام شناسانی است که آراء او در خصوص حجاب سالها است مورد توجه بسیاری قرار گرفته است. به همین منظور خبرنگار شفقنا سراغ دکتر علیرضا بهشتی فرزند ایشان رفته و در خصوص آراء شهید بهشتی درباره حجاب گفت و گویی انجام داده است.
دکتر بهشتی عدم دقت کافی در صحبت یا نوشته فرد مقابل را در بسیاری اوقات، یکی از مهم ترین علل سوءتفاهمات و عدم مفاهمه بین افراد دانست و گفت: بنده هیچ گاه عرض نکردم که شهید بهشتی با حجاب مخالف است. ادعای بنده این است که ایشان با اجباری بودن حجاب، به دلیل مبانی انسان شناختی که داشتند، نمی توانست موافق باشد.
عضو هیات علمی داشگاه تربیت مدرس بیان کرد: متاسفانه ما تصور می کنیم، اگر فردی در حد نصاب بالا حجاب نداشته باشد، بی بندوبار است. در حالی که این طور نیست. واقعا برخی از نگاره هایی که درباره مساله حجاب نوشته می شود یا حرف هایی که زده می شود، توهین آمیز است. من حق ندارم بگویم خانمی که حجاب ندارد، عفت ندارد.
متن گفت و گوی شفقنا با دکتر بهشتی را در ادامه بخوانید:
*پیرو اظهار نظر اخیر شما درباره موضوع حجاب، برخی افراد نمونه هایی از سخنرانی مرحوم شهید بهشتی را به عنوان نمونه آوردند که ایشان هم ملتزم و معتقد به وضع حجاب به صورت قانون در جامعه بودند. می خواستم نظر شما را درباره این موارد بپرسم، در قبال این نمونه ها چه می توان گفت؟
اول از همه باید تفکیکی بین بحث ها قائل شویم و خواهش می کنم دوستان، در بحث ها دقت نظر را در کاربرد کلمات مدنظر قرار دهند. در بسیاری اوقات، یکی از مهم ترین علل سوءتفاهمات و عدم مفاهمه بین افراد، این است که دقت کافی در صحبت یا نوشته فرد مقابل خود نداریم. بنده هیچ گاه عرض نکردم که شهید بهشتی با حجاب مخالف است.
بنده هیچ گاه عرض نکردم که شهید بهشتی با حجاب مخالف است
ادعای بنده این است که ایشان با اجباری بودن حجاب، به دلیل مبانی انسان شناختی که داشتند، نمی توانست موافق باشد و ما شواهدی دال بر این نداریم که شهید بهشتی دنبال این مساله بوده است. بنابراین سخن من این نبود که شهید بهشتی حجاب را قبول نداشت. شهید بهشتی، همانگونه که در بحث های خود مطرح می کند، حجاب را به عنوان یک مزیت برای حفظ شأن انسانی هم خانمها و هم آقایان می داند، چون توجه دارید که موضوع مسئله حجاب، صرفا خانم ها نیستند و مراعات ضوابطی برای آقایان هم در آن مطرح است.
شهید بهشتی حجاب را به عنوان یک مزیت برای حفظ شأن زن و مردم میداند
در مقابل این ادعای من، عده ای هم با استناد به متن سخنرانی ایشان، ادعا می کنند که شهید بهشتی به حجاب اجباری معتقد بوده است. اجازه بدهید موردی که برخی از افراد به آن استناد می کنند را مرور کنیم. این سخنرانی در ۲۳ بهمن ۱۳۵۹ در مراسم گرامیداشت شهدای هویزه ایراد شده است. اجازه بدهید اول یک نگاه متنی و زمینه ای، چه به لحاظ ظرف تاریخی و چه به لحاظ بافتار گفتمانی شهید بهشتی داشته باشیم تا داوری درباره آن میسر بشود. یعنی می خواهیم بدانیم که چه تفسیر یا تفاسیری از این صحبت شهید بهشتی ممکن است. برای این کار باید خود متن را تجزیه و تحلیل کنیم، و بعد از آن به مجموعه اندیشه ای ایشان مراجعه کنیم، و بعد از آن عمل و رفتار ایشان را در این رابطه بررسی کنیم. تجزیه و تحلیل متنی، این سخنرانی، ناظر بر این موارد است:
– واقعیت زندگی اجتماعی نشان می دهد که رفتار افراد را نمی توان به صرف راهبری وجدانشان واگذاشت و صحبت از آزادی نامحدود، غیرعقلانی است.
– در آن زمان، خانم هایی بوده اند که پوشش مناسب برای حضور در اجتماع بر تن نمی کرده اند.
– تکیه شهید بهشتی بر بحث اقناعی است و ادبیات گفتار نشانی از استهزاء، توهین و تهدید ندارد.
– وقتی صحبت از نهی از منکر می شود، شهید بهشتی بحث بسیار عمیق، منتظم و مستندی که پیش از انقلاب در این باره داشته و منتشر هم شده است را مد نظر دارد. علاقمندان را به خواندن آن کتاب توصیه می کنم.
– آن وقت هم که صحبت از نوعی محدودیت می شود، صحبت از عدم تحمل پوشش زننده برخی از خانم ها توسط «جامعه» است نه «حکومت».
اما به لحاظ ظرف تاریخی، توجه داشته باشیم که در آن زمان، هنوز برخی از خانم ها با پوشش هایی که از قبل از انقلاب رایج بود و در همان زمان هم نامتعارف و جلف شمرده می شد در انظار عمومی ظاهر می شدند. وضعیت لباس این افراد به گونه ای بوده که شهید بهشتی از آن با تعبیر «نیمه برهنه» یاد میکند. نگاهی به تصاویر باقیمانده از آن زمان، معنی و مفهوم این توصیف را نشان می دهد. بنابراین، اینجا مسئله حجاب خانم ها در حدودی که امروزه مراد می شود نیست، بلکه استفاده از پوشش های نامناسبی است که فرد را نیمه عریان نشان می دهد.
و بالاخره برای مشخص شدن بافتار گفتمانی، می خواهم خطوط اصلی فهم ایشان از انسان اسلام را هم به اشاره مطرح کنم تا ببینیم روح حاکم بر منظومه فکری شهید بهشتی با چه تفسیری از این سخنرانی سازگارتر است. از نظر ایشان، وجه ممیزه انسان نسبت به موجودات دیگر، قوه اختیارش است و اینکه بتواند انتخابگری داشته باشد. این انتخابگری دارای دو مقدمه لازم است: یکی اینکه انتخاب «آگاهانه» باشد و دیگری «آزادانه».
وجه ممیزه انسان نسبت به موجودات دیگر، قوه اختیارش است و اینکه بتواند انتخابگری داشته باشد
من برای این بحث، از ادبیات خود آقای بهشتی استفاده می کنم. بحث آگاهی در انتخاب که امری مشخص است؛ یعنی فرد باید نسبت به ابعاد و اشکال مختلف مساله آگاهی داشته باشد. اما در بحث آزادی، نباید مانعی برای انتخاب گری فرد وجود داشته باشد. موانع می تواند بسیار متنوع و به اشکال مختلف باشد.
از دیدگاه شهید بهشتی نباید مانعی برای اتتخاب گری فرد وجود داشته باشد
این بحث قرن هاست توسط فلاسفه اخلاق و فلاسفه سیاسی انجام شده است. یکی از موانع این است که قول یا عمل فرد دیگری مانع انتخابگری من شود. برای همین است که ما هم نظر با غربی ها می گوییم آزادی نامحدود در هیچ جایی وجود ندارد و نمی تواند وجود داشته باشد. اولین امری که این آزادی را محدود می کند این است که گفته می شود«آزادی تا جایی جایز است که به آزادی دیگران لطمه ای وارد نکند». اصل لاضرر هم ناظر به همین موضوع است. بنابراین، جامعه باید اجازه ندهد که مانعی برای انتخاب آزادانه و آگاهانه من وجود داشته باشد و قانون هم باید پشتیبان همین مسئله باشد.
جامعه باید اجازه ندهد که مانعی برای انتخاب آزادانه و آگاهانه من وجود داشته باشد و قانون هم باید پشتیبان همین مسئله باشد
مرزهای کلی این مقوله در فلسفه اخلاق مورد بحث قرار گرفته است. در آئین اسلام هم همین طور است. به قول شهید بهشتی، «کوشش اسلام این است انسان آزاد تربیت کند، آزاد از همه چیز، آزاد از بند هوی و هوس، آزاد از بند جاه طلبی و قدرت و ثروت، آزاد از تسلط دیگران، آزاد آزاد، تا راه خویشتن را همواره آزادانه انتخاب کند.» ممکن است برخی ایراد بگیرند که این سخن شهید بهشتی مربوط به قبل از انقلاب است و بعدا ایشان تغییر عقیده دادند. در سخنرانی مدرسه فیضیه در سال ۱۳۵۸ هم، این باور بنیادی را در ایشان ملاحظه میکنیم: «انسان بالفطره خواهان آزادى است. مىخواهد خودسازى داشته باشد، اما خودش خودش را بسازد. مبادا بر خلاف دستور قرآن، مسلمان بودن و مسلمان زیستن را بخواهید بر مردم تحمیل کنید که اگر تحمیل کردید، آنها علیه این تحمیلتان طغیان خواهند کرد.»
شهید بهشتی میگفت مبادا بر خلاف دستور قرآن، مسلمان بودن و مسلمان زیستن را بخواهید بر مردم تحمیل کنید که اگر تحمیل کردید، آنها علیه این تحمیلتان طغیان خواهند کرد
بارها اعلام می کند که نباید هیچ اجباری در آئین زیستن باشد و انسان باید با انتخاب خود به راه سعادت برود یا خود به راه شقاوت برود. برای این که سخن به درازا نکشد، دعوت می کنم دوستان خودشان به مجموعه مناظره های تلویزیونی ایشان با عنوان «آزادی، هرج و مرج، زورمداری» در خرداد ۱۳۶۰، یعنی چند هفته مانده به شهادتشان، مراجعه کنند که مجموعه کامل آن را بنیاد نشر آثار و اندیشه های شهید آیت الله دکتر بهشتی امسال منتشر کرده است.
یک سؤال باقی میماند: آیا ایشان در عمل هم به این دیدگاه ارشادی پایبند بوده، یا میان حرف و عملش فاصله بوده است؟ در پاسخ، کافی است به رفتار ایشان در قوه قضاییه مراجعه شود. خاطرات همکاران ایشان در دادگستری و تصاویر باقیمانده نشان می دهد که با وجود این که ریاست دیوانعالی کشور را بر عهده داشت، حتی درباره کارکنان دستگاه قضایی هم برای محدودیت پوشش خانم ها و آقایان کارمند اعمال اجبار نکرد، هرچند بارها تذکر و توصیه کرد.
با اینکه رییس دستگاه قضا بود حتی درباره کارکنان دستگاه قضایی هم برای محدودیت پوشش خانم ها و آقایان کارمند اعمال اجبار نکرد، هرچند بارها تذکر و توصیه کرد
*مرزبندی هایی که شما می گویید براساس چه ملاک و معیارهایی صورت می گیرد؟
عرض کردم که این مرزبندی ها بر اساس هنجارها و عرف رایج هر جامعه تعیین می شود. عرف هم می تواند با شرایط زمان و مکان عوض شود. باید دید عرف جامعه فعلی ما چه می گوید؟ این مساله به لحاظ مباحث بین المللی نیز در همه جای دنیا پذیرفته شده است، حتی قبل از آنکه بحث جهانی شدن مطرح شود. حتی در کشورهایی که آزادی ها بسیار زیاد هستند، خط قرمزهایی وجود دارد. آن خط قرمزها برای نمونه درباره مساله پورن و روسپیگری است. همین امروز در انگلیس، اروپا یا آمریکا زنان و مردان اجازه ندارند که به صورت کاملاً برهنه در خیابان ها یا اماکن عمومی ظاهر شوند. اگر چنین کاری انجام دهند، پلیس آنها را بازداشت می کند. مشابه این اتفاق سال گذشته در آمریکا افتاد و پلیس فرد خاطی را بازداشت کرد. زمانی هم که ما در آلمان بودیم، چنین اتفاقی در هامبورگ از سوی یک مرد به عنوان یک حرکت اعتراضی افتاد، که پلیس فوراً او را بازداشت کرد. بنابراین این جور نیست که کسی اجازه داشته باشد بصورت کاملاً برهنه در آن جوامع ظاهر شود. این نشان می دهد که تمامی جوامع، خط قرمزهایی را برای خود تعیین میکنند. بنابراین، اگر گفته شود که جامعه ایران، میزان معینی از پوشیدگی خانم ها و آقایان را به لحاظ رعایت اخلاق جمعی تحمل می کند و بیش از آن را برهنگی و تجاوز به آزادی انتخاب دیگران می داند، این حرف هم به لحاظ فلسفی و هم به لحاظ مباحث و استدلال های رایج در دنیای مدرن، قابل قبول است.
یادمان هست که گفتیم اگر شرایط برای انتخاب گری من فراهم نباشد که بتوانم انتخابی عقلانی توام با اختیار داشته باشم، بدان معناست که شما جلوی انتخاب مرا گرفتید. بنابراین، اینکه افراد به لحاظ جنسی تحریک نشوند، می تواند یک کد تلقی شود و چیزی که باعث تحریک شود را نیز عرف مشخص می کند. اینجا هم عین احکام فقهی، ما حکم را تعیین می کنیم نه موضوع؛ تشخیص موضوع بر عهده خود افراد است، چون واقعیت این است که آستانه تحریکپذیری افراد می تواند متفاوت باشد. قرار نیست انسان ها ملاک قرار گیرند، بلکه احکام را روی معدل جامعه در نظر می گیرند نه روی افرادی خاص که دچار افراط و تفریط هستند.
احکام را روی معدل جامعه در نظر می گیرند نه روی افرادی خاص که دچار افراط و تفریط هستند
*اما موضوع مهم اینجاست که این خط قرمزها باید چطور تعیین شوند؟
گفتیم که ما هم می توانیم بگوییم در عین حال که حجاب را اجباری نمی کنیم؛ اما یکسری ضوابط مبتنی بر کدهای برآمده از عرف جامعه مان برای پوشش داریم. می توانیم این را اعلام کنیم و هیچ اشکالی هم ندارد و خلاف آزادی محسوب نمی شود. مهم این است که این کدها چگونه تعریف بشوند. اینجاست که به سازوکارهای خردورزی همگانی متوسل می شویم. با توجه به این که اکثریت مردم ایران مسلمان هستند، خردورزی همگانی در این مورد یعنی تصمیم گیری درباره چنین موضوعاتی، قبل از هر چیز مبتنی بر نظام دانایی کشور یعنی اسلام شناسانی که در حوزه، دانشگاه و یا خارج از آن هستند باشد. برآیند مباحث آنها، باید مسلماتی که اسلام نمی تواند از آنها کوتاه بیاید را تعیین کند و بگوید که تعریف حجاب چنین و چنان است و آنچه خط قرمز محسوب می شود و به آزادی دیگران در انتخاب گری هایشان آسیب می زند را معین کند. این یک کار کارشناسی است و اسلام شناسان باید وارد این بحث شوند. بگذارید یک مثال دیگر بزنم. در نظر بگیرید وزارت بهداشت اعلام کند که نباید فلان دارو را مصرف کرد یا فلان روش معالجه مجاز نیست. در این حالت، وزیر بهداشت این مسائل را بر اساس دانش خودش که اعلام نمی کند، بلکه می گوید جامعه پزشکی به این نتیجه رسیده است. بنابراین، مباحث دینی مان در کشور هم باید بر اساس برآیند جامعه کارشناسی در این زمینه باشد. مرحوم آیت الله هاشمی چند سال قبل از فوت شان، نکته ای را درباره شورای نگهبان مطرح کردند که عده ای به عمق آن توجه نکردند یا سیاسی برخورد کردند. آقای هاشمی فرمودند آیا اعضای شورای نگهبان که تصمیم می گیرند نظر شخصی خود را می دهند یا به نمایندگی از جامعه علمی-فقاهتی این حرف ها را می زنند؟ اگر شخصی است، هیچ دلیلی وجود ندارد که ما آن نظرات را به عنوان ملاک و معیار شرعی یا شرعی نبودن یک موضوع قرار دهیم؛ اما اگر برآیند حوزه، دانشگاه و نظام فکری فقهی جامعه هستند، نظرات آنها ملاک است. آقایان فقهای شورای نگهبان هم محترم و هم عالمند. کسی هم از لحاظ توان علمی با آنها مساله ای ندارد. ولی اینکه آن ها تا چه اندازه تفکرات فقهی کشور را نمایندگی می کنند، مهم است. نمی توان با تصمیمات دورهمی، برای یک کشور سیاستگذاری کرد. بنابراین راه حل این است که در مرحله اول، این مساله در جامعه تخصصی و میان کارشناسان به بحث و گفت و گوی آزاد گذاشته شود، زیرا دیدگاه های مختلفی درباره حجاب وجود دارد. بعد از آن به یک جمع بندی برسند و ملاک ها برای تعیین موضوع مشخص شده یا تعیین حکم شود.
نمی توان با تصمیمات دورهمی، برای یک کشور سیاستگذاری کرد
* چه دستگاهی باید متولی اجرای این مساله قرار گیرد؟
بخشی از اجرای این مساله بر عهده اجتماع و مردم است. اما آنجایی که به حکومت بازمی گردد، خط قرمزها باید با دقت و وسواس خیلی زیادی تعیین بشود. برای نمونه، شما می توانید بگویید ضرر زدن به بدن اشکال دارد، بنابراین، سیگار کشیدن هم دارای اشکال است؛ نوشابه خوردن هم اشکال دارد. برای جلوگیری از هرکدام از این موارد نمی توانید پلیس تعیین کنید، وگرنه شما شهروندان جامعه را صغیر فرض کرده اید. اگر شهروندانتان صغیر هستند، پس در انتخابات ها هم نمی توانند شرکت کنند. اما حالا در نظر بگیرید عده ای اقدام به تولید و توزیع مواد مخدر که موجب اعتیادی بی بازگشت می شود، کنند. در اینجا افرادی که معتاد می شوند، از آنجا که راه بازگشت و تجدیدنظر برایشان وجود ندارد، حق انتخاب گری از آنها سلب می شود. جامعه در چنین حالتی به پلیس حق می دهد که وارد میدان شود و جلوی کسانی که اقدام به توزیع موادمخدر می کنند را بگیرد.
در مورد مساله حجاب همین طور است. حیف که ما ارزش واقعی همه مفاهیم را با سوء استفاده از آنها، از بین می بریم.
حیف که ما ارزش واقعی همه مفاهیم را با سوء استفاده از آنها، از بین می بریم
اگر سابقه بد گشت ارشاد نبود، می توانستیم راحت بگوییم اصل مسأله حجاب «ارشادی» است
اگر سابقه بد گشت ارشاد نبود، می توانستیم راحت بگوییم اصل مسأله حجاب «ارشادی» است.
مسلما در هر جامعه ای، برخی افراد تلاش میکنند هنجارهای مورد قبول جامعه را زیر پا بگذارند. اما برخورد با آنها باید با پشتوانه قانونی باشد. قانونی که شفاف و روشن در این زمینه و مبتنی بر فرآیندهای تصمیم گیری حاصل از خردورزی همگانی شکل گرفته باشد. باید قانونی داشته باشیم که مجلس چارچوب هایی برای حجاب در آن به روشنی تعیین کرده باشد.
باید قانونی داشته باشیم که مجلس چارچوب هایی برای حجاب در آن به روشنی تعیین کرده باشد
البته مجلس امروز یکباره و شتابزده نمی تواند چنین کاری انجام دهد و این اقدام باید بعد از بحثهای کارشناسی صورت گیرد. بدین صورت که مثلا یکی دو سال از بحث آزاد بشود و همگان، چه آنها که معتقد به حجاب اجباری هستند و چه آنها که قائل به حجاب اختیاری هستند، چه آنهایی که نسبت به خود مسأله حجاب اشکال دارند و معتقدند این مساله مستندات فقهی ندارد و چه آنها که می گویند دارد، بتوانند مستندات خود را از کتاب و سنت ارائه کنند. بیاییم به جای خط کشی ها و ایجاد خصومت میان اعضای جامعه، راه را بر همزیستی مسالمت آمیز بر مبنای خردورزی همگانی باز کنیم. منتقدان به حجاب اجباری را خودفروخته و فریب خورده و جاهل و منادیان ترویج بی عفتی و مانند این ها نخوانیم.
منتقدان به حجاب اجباری را خودفروخته و فریب خورده و جاهل و منادیان ترویج بی عفتی و مانند این ها نخوانیم
حتی منتقدانی که در خارج از کشور هستند، بسیاری شان به همان اندازه ما دلسوز مملکت و دلنگران آینده این کشور هستند. راه را برای یک گفتگوی همگانی به دور از هیجان های سیاسی باز کنیم. باید نظرات به بحث عمومی گذاشته شود. پس از آنکه بحث عمومی شکل گرفت، مانند کارهای تحقیقاتی و علمی، وارد فرآیند سیاست گذاری می شود و می تواند به شکل یک طرح در مجلس مطرح شود.
راه را برای یک گفتگوی همگانی به دور از هیجان های سیاسی باز کنیم
*استدلالی که طرفداران قانون فعلی حجاب، نظیر آقای مطهری مطرح می کنند، این است از آنجا که بدحجابی یا بی حجابی روی تمام جامعه اثر می گذارد؛ این گونه نیست کسی که حجاب ندارد، مربوط به خودش باشد و دارای بعد اجتماعی است. یعنی به دیگری ضرر می زند و در اینجا باید قانون وارد عمل شود.
ابعاد این مسئله باید دقیقا مورد بحث قرار گیرد که تا چه حد بی حجابی می تواند به دیگری ضرر زند؟ من یک سال لبنان زندگی کردم. در لبنان خانم ها یا حجاب دارند یا ندارند و موضوعی به نام بدحجابی مشاهده نمی شود. هیچ گونه مشکلی هم میان بی حجاب ها و باحجاب ها وجود ندارد که هیچ، حتی ممکن است در یک خانواده یک خانم حجاب داشته باشد و خواهرش بی حجاب باشد.
در دانشگاه های لبنان نیز دختران بی حجاب با محجبه ها دوست هستند و این موضوع را مساله شخصی خود میدانند. بنابراین، این موضوع در حد هنجارهای مورد پذیرش جامعه، مشکلی ایجاد نخواهد کرد. جایی مشکل ایجاد می شود که یک فرد کدهای اخلاقی مورد پذیرش جامعه را زیر پا گذاشته باشد. من بسیاری از خانم هایی که بدحجاب خوانده می شوند را دیده ام که به نحوه لباس پوشیدن برخی خانم های دیگر اعتراض می کنند که چرا لباس زننده پوشیده اند و نسبت به عدم رعایت هنجارها و آنچه عرف نمی پسندد انتقاد می کنند. این بدان معناست که جامعه نسبت به حدود معمول توجه دارد.
جایی مشکل ایجاد می شود که یک فرد کدهای اخلاقی مورد پذیرش جامعه را زیر پا گذاشته باشد
متاسفانه ما تصور می کنیم، اگر فردی در حد نصاب بالا حجاب نداشته باشد، بی بندوبار است. در حالی که این طور نیست. واقعا برخی از نگاره هایی که درباره مساله حجاب نوشته می شود یا حرف هایی که زده می شود، توهین آمیز است. من حق ندارم بگویم خانمی که حجاب ندارد، عفت ندارد.
من حق ندارم بگویم خانمی که حجاب ندارد، عفت ندارد
بسیاری از خانم هایی که در خارج کشور زندگی می کنند و حجاب ندارند، عفیف و بسیار پایبند و اهل نماز و روزه هستند. این مساله هم مانند خودی و ناخودی کردن های ما از ابتدای انقلاب است. ما که نباید همه چیز را سفید و سیاه ببینیم. این طور نیست که هرکسی که حجاب دارد مسلمان و عفیف و مومن باشد و هرکسی که حجاب ندارد نه مسلمان و نه عفیف باشد. نه سیره پیامبر و نه سیره ائمه(ع) این را تایید نمی کند.
این طور نیست که هرکسی که حجاب دارد مسلمان و عفیف و مومن باشد و هرکسی که حجاب ندارد نه مسلمان و نه عفیف باشد
اجازه بدهید روایتی را از امام جعفر صادق (ع) به نقل از شهید بهشتی در کتاب «اتحادیه انجمن های اسلامی دانشجویان در اروپا» عینا برای تان بخوانم:
«ابوعبدالله، یعنی امام صادق(ع)، در حیره بود. من و گروهی از دوستان را به دنبال کاری فرستاد. شامگاه برگشتیم. بستر من در سرایی بود که منزل کرده بودیم. خسته بودیم و من یکسو خود را در بستر انداختم. در همین وقت امام صادق ـ علیه السلام ـ به سراغ ما آمد. من برخاستم و نشستم. امام هم بر بالای بستر نشست و درباره کاری که مرا به دنبال آن فرستاده بود سؤال کرد. جریان را گزارش دادم. امام خدا را سپاس گفت. بعد صحبت یک عده به میان آمد. من گفتم: فدایت شوم! ما از این عده بیزار هستیم چون عقیده آنها در مورد مسئله «امامت» با ما یکی نیست و معتقد به امامت شما ـ که امام صادق هستید ـ نیستند. امام گفت: آنها دوستدار ما، خاندان پیغمبر، هستند ولی عقیده آنها با شما در مورد امامت یکی نیست، آن وقت شما از آنها بیزارید؟! گفتم: بله! گفت: پیش ما هم چیزهایی (معارف عالیهای) هست که پیش شما نیست؛ آیا سزاوار است ما به این دلیل از شما بیزار باشیم؟ گفتم: فدایت شوم! نه. گفت: پیش خدا چیزهایی (علمهای الهی) هست که پیش ما نیست؛ آیا فکر میکنی که خدا به این جهت ما را مطرود کرده است؟ گفتم: فدایت شوم! به خدا قسم، نه. حال میگویی ما چه کنیم؟ گفت: آنها را دوست بدارید و از آنها بیزار نباشید و جدایی نگیرید. در میان مسلمانها کسانی هستند که از ایمان و معرفت یک سهم دارند، کسانی دو سهم،کسانی سه سهم، کسانی چهار سهم، کسانی پنج سهم، کسانی شش سهم و کسانی هفت سهم. شایسته نیست آنچه ”از کمال در ایمان و عمل و معرفت“ در صاحب دو سهم است بر صاحب یک سهم تحمیل شود؛ نه آنچه در صاحب سه سهم است بر صاحب دو سهم، نه آنچه در صاحب چهار سهم است بر صاحب سه سهم، نه آنچه در صاحب پنج سهم است بر صاحب چهار سهم، نه آنچه در صاحب شش سهم است بر صاحب پنج سهم و نه آنچه در صاحب هفت سهم است بر صاحب شش سهم.»
امثال این روایات نشان می دهد که وقتی اسلام می خواهد به عنوان یک آیین اجتماعی درجامعه مطرح شود، با واقعیت های جامعه سروکار دارد، نه با آرمان ها و ایده آل های انتزاعی. همیشه همین طور بوده است. کسانی که فکر می کنند نباید به این گونه ملاحظات درباره پیاده کردن اسلام فکر کرد، همیشه در ترویج اسلام شکست خورده اند. شهید بهشتی یک تمایز مهم را مورد تأکید قرار می دهد و می گوید ما واقع گرا نیستیم اما واقع بین هستیم. اسلام دین واقع بینی است. حالا که این ادعا وجود دارد که بی حجابی به جامعه آسیب می زند، باید دید تا چه حد و چگونه آسیب می زند. با کلی گویی که نمی توان به نتیجه رسید.
وقتی اسلام می خواهد به عنوان یک آیین اجتماعی درجامعه مطرح شود، با واقعیت های جامعه سروکار دارد، نه با آرمان ها و ایده آل های انتزاعی
این که نقل می کنم از آخرین سخنان شهید بهشتی در حزب جمهوری اسلامی در خرداد ۱۳۶۰ است. ایشان در جلسه تشریح مواضع حزب می گویند، اینجا یک برادری یادداشت داده است که به این خواهرانی که در دفتر حزب جمهوری اسلامی هستند تذکر دهید که حجاب کامل داشته باشند، چون بسیاری از خواهران ما با روسری و مانتو به اینجا می آیند. در پاسخ می گوید اینجا بارها گفتم و این آخرین باری باشد که چنین مساله ای را بازگو می کنم؛ به نظر ما روسری و مانتو با شرایطی که گفتیم حجاب کامل است و چادر نیز حجاب کامل به حساب می آید و ای بسا که روسری و مانتو بهتر باشد، برای اینکه جلوی تحرک خانم ها را کمتر می گیرد. ببینید بعد رفتن اشخاصی چون آیت الله بهشتی، به تدریج گفتند روسری و مانتو نمی شود باید چادر باشد.
بعد رفتن اشخاصی چون آیت الله بهشتی، به تدریج گفتند روسری و مانتو نمی شود باید چادر باشد
بعد گفتند روسری و مانتو هم اگر باشد، فلان رنگ ها نمی شود. مرحوم مادر و خواهر من در آلمان، لباس روشن می پوشیدند. روسری و مانتویی زیبا و روشن می پوشیدند.
مرحوم مادر و خواهر من در آلمان روسری و مانتویی زیبا و روشن می پوشیدند
این مدعیاتی دینی را از کجا می آوریم؟ به نظر می رسد که این مسائل از سلیقه و برداشتهای شخصی ما نشأت بگیرد نه مطالعات عمیق و کارشناسانه. و اگر ما برداشت های شخصی خود را وارد مسائل دینی کرده و به خورد مردم می دهیم که مثال بارز بدعت است. این موضوع باید در یک فرآیند کارشناسی و در ابعاد جامعه شناختی، روانشناختی و اسلام شناختی بررسی شود. دوستان را قویاً به مطالعه دو منبع توصیه می کنم. آنهایی که کمتر حوصله دارند، کتاب جیبی کوچک «کوششی نو در راه شناخت تحقیقی اسلام» شهید بهشتی را بخوانند. آقای بهشتی در این طرح که در سال ۱۳۴۹ نوشت، نشان می دهد که فقاهت در زمان ما چه مشکلی دارد. ایشان راه حل نشان می دهد که توصیه به خواندن این کتاب می کنم. بنده نیز در کتابی که اخیراً با عنوان «هفت مقاله در شناخت اندیشه سیاسی شهید بهشتی» منتشر کرده ام، بایسته های نواندیشی دینی در اندیشه شهید بهشتی را تشریح کرده ام که دوستان میتوانند مطالعه کنند. اگر قرار باشد ما در این زمینه ها حرفی بزنیم، با اظهارنظرهای شخصی و سلیقه ای به جایی نمیرسیم. این کار مانند هر کار علمی و تخصصی دیگر باید با اصول و متدولوژی خودش انجام بشود و به نتیجه برسد.
بنابراین، دوستان مشوش نشوند. بنده طرفدار حجاب هستم. مرحوم شهید بهشتی نیز طرفدار حجاب بودند. برخی از دوستان گلایه کردند که مراقب باشم چرا که ممکن است طرح این مسأله توطئه ای خارجی باشد. بنده عرضم این است که دیدگاه شهید بهشتی درباره حجاب را لااقل دوبار پیش از این هم مطرح کرده ام. چه شده که حالا مورد توجه گسترده تری قرار گرفته؟ معلوم می شود که الان جامعه در این باره سؤال دارد. ما باید مشفقانه گذشته خود را نقد کرده و عیوب و متدولوژی صحیح رفع آنها را پیدا کنیم و براساس آن متدولوژی پیش رویم. اگر در گذشته کار اشتباهی کرده ایم و راهی را اشتباه آمده ایم، هیچ اشکالی هم ندارد، می توانیم برگردیم. خوشبختانه امروز نیروی انتظامی تلویحاً اعلام می کند با مسئله پوشش خانم ها برخورد سخت نخواهد کرد. این، یک قدم به جلوست.
خوشبختانه امروز نیروی انتظامی تلویحاً اعلام می کند با مسئله پوشش خانم ها برخورد سخت نخواهد کرد. این، یک قدم به جلوست
* نگران هایی درباره بازنگری در این موارد وجود دارد، دلایلش را جه می دانید؟
به غلط تصور می کنیم نظام با این کار دچار تزلزل می شود. در صورتی که برعکس، دارای استحکام هم خواهد شد. به این مسأله، راهکارهای استحکام بخشی در سیستم می گویند، نه براندازی آن. یک سیستم باید هم ظرفیت عیب یابی و هم توانمندی برای رفع عیوب را داشته باشد. هر سیستمی اعم از خانواده، مدرسه، کشور، جامعه جهانی اگر این دو امکان را از خود سلب کند، سقوط کرده و اضمحلالش حتمی است. دوستانی که در این رابطه شک دارند، میتوانند برای نمونه، تاریخ سقوط امپراطوری روم را مطالعه کنند. آن را که دیگر من ننوشته ام که عده ای بگویند چرا فلانی این حرف ها را زده است. بخوانند و مشاهده کنند امپراطوری روم صعود و سقوطش چگونه اتفاق افتاد. ما باید خودمان عیوب خود را بیابیم. همانطور که ما به عنوان شخص، نیاز به مراقبه و محاسبه داریم، جامعه هم نیاز به مراقبه و محاسبه دارد و مکانیزم آن در آیین اسلام با عنوان اصل مهم و تقلیلناپذیر امربه معروف و نهی از منکر مطرح شده است. عیب های گذشته خود را بیابیم تا راه اصلاح آشکار شود. شما یک ساختمان ۴۰ ساله را مقاوم سازی می کنید، چطور یک نظام ۴۰ ساله نیاز به مقاوم سازی ندارد؟ اگر این طور نبود؛ امام دستور بازنگری قانون اساسی، آن هم فقط پس از گذشت ۱۰ سال را نمی داد. کاری ندارم که این بازنگری به کجا انجامید، ولی اصل قضیه ضرورت داشت. هیچ اشکالی ندارد که ما به گذشته خود نگاه کرده و عیوب را پیدا کنیم.
شما یک ساختمان ۴۰ ساله را مقاوم سازی می کنید، چطور یک نظام ۴۰ ساله نیاز به مقاوم سازی ندارد
انتهای پیام