تغيير نگرش؛ مقدم بر تغيير كابينه | عباس عبدی
«عباس عبدی»، تحلیلگر سیاسی اصلاحطلب در روزنامهی سازندگی نوشت:
شایعات و يا حتي اخباري درباره ضرورت و نيز خواست رییس دولت براي ترميم كابينه منتشر شده است و احتمال ميرود در روزهاي آينده حتی بصورت ناخواسته و اجباری محقق شود. بويژه آنكه مجلس هم براي آنكه بگويد ساكت نيست، ميكوشد با استيضاح برخي از وزرا، خودي نشان دهد و رفع تكليف نمايد. اگرچه اعتراض و نقد جدي به مجموعه و گروه مديران اقتصادي دولت وارد است و از سال گذشته نيز بارها گفته شده است و اخیراً نیز شنيده شده كه برخي از دستاندركاران سياستهاي اقتصادي دولت كه اعتبار بيشتر داشتهاند، خود را كنار كشيدهاند و به طور عملي ديگر در مسايل و سياستهاي اقتصادي دخالت نميكنند، ولي با همه اينها تغييراتي كه در دست اجرا است و احتمال بيشتري دارد كه عملي شود نه تنها هيچ گره مهمي را از وضع و مشكلات موجود باز نميكند، بلكه ممكن است، مشكلات را بيشتر كند و زمان براي انجام تغييرات اساسي از دست برور و از همه بدتر اينكه پس از انجام تغييرات گفته شود؛ خوب! همه مسايل حل شد يا حل خواهد شد! در این یادداشت خلاصه دلايل خود را در اثبات اين ادعا تقديم ميكنم.
1ـ بدون ترديد صلاحيتهاي فردي در موفقيت يك مدير نقش مهمي دارند، از اين رو اگر كسي ناتوان باشد، بايد به سرعت تغيير كند. ولي در برخي از موارد مشكلات بيش از آنكه متأثر از ناتوانيهاي فردي باشد، به علت نگاه سيستم و فضاي كلي بازي است. مثل تيمي كه بهترين بازيكنها را دارد ولي تاكتيكهاي مربي نادرست و غلط طراحي ميشود. يا امكانات براي بازي فراهم نيست. يا داوري مشكل دارد و… مشكلات موجود در ايران بيش از اينكه متأثر از ناتوانايي افراد باشد، متأثر از فقدان نگرش منسجم براي حل مشكلات اجتماعي و اقتصادي است. افراد فقط در دل اين نگرش است كه بازي ميكنند. بنابراين تغيير افراد اگر هم لازم باشد، بايد پس از تغيير نگاه و نگرش و يا متناسب با آن انجام شود.
2ـ از سوي ديگر در چنين شرايطي لزوماً افراد ضعيفتر تغيير نميكنند، و چه بسا تركيب كلي بدتر هم بشود. زيرا با نبود برنامه و نگرش هماهنگ، کساني آماده همكاري ميشوند كه يا تابع محض خواهند شد، يا همچنان ساز خود را خواهند زد. به علاوه اگر قرار باشد كه تغيير در سطح وزارتخانهها انجام شود. بده بستان با نمايندگان مجلس نيز يكي از عوارض اين تغييرات و از دست دادن زمان خواهد بود. اگر قرار باشد كه تغييري در مديران اقتصادي انجام شود كه معنادار و موثر باشد، به طور قطع رييس سازمان برنامه در صف اول بايد باشد، ولي احتمالاً چنين اتفاقي رخ نخواهد داد.
3ـ تغييرات بايد پيام روشني را به جامعه منتقل كند. اين پيام از خلال اظهارات رييس جمهور يا ديگران منتقل نمی شود، بلكه مقايسه واقعي ميان كساني كه ميروند با كساني است كه ميآيند. متأسفانه اينكه فكر كنيم مردم معتقدند كه مدیران اقتصادي ضعيف يا خطاكار هستند و اگر عوض شوند مشكلات حل خواهد شد، به طور قطع اشتباه است. حتي بعيد ميدانم جز اندكي از مردم اين افراد را بشناسند. بنابر این اگر مردم با تغييرات همراهي و همدلي نكنند و آن را موجب اميد به بهبود وضع ندانند، در اين صورت تغييرات نه تنها فايدهاي نخواهد داشت كه كاملاً زيانبار است.
4ـ هر تغييري هنگامي معنادار خواهد بود كه علل آن روشن شود. اگر قرار است «الف» برود و «ب» بيايد، نميتوان هم از «الف» تعريف كرد و هم از «ب»! بايد گفت چرا پيش از اين «الف» انتخاب شد و چرا آن انتخاب اشتباه بود؟ آيا آقاي «الف» معترض است يا ناتوان؟ چه بسا وزرا و مسئولينی كه كنار گذاشته شوند، از موضع نقد سياستهاي عمومي موجود بروند و اين نیز بار سنگيني را بر دوش دولت خواهد افزود.
5ـ و بالاخره فرض تغييرات در مسئولين اقتصادي اين است كه وزراي ضعيف در بخش اقتصادي هستند، در حالي كه اتفاقاً مسئولين و وزراي حوزه سياست، ناكارآمدتر و ناتوانتر هستند. احتمال اينكه براي جامعه و دولت از اين بخش مشكل پيش آيد به نظرم بيشتر است. عيب دولت در حوزه سياست خطرات بيشتري براي بقاي آن دارد تا عملكرد موجود در اقتصاد. عملكردهاي ضعيف اقتصادي تا حد زيادي محصول ضعف در وضعیت سياست است.
بنابراين توصيه ميكنم به جاي تغييرات جزيي و فردي گروهي مسئول بررسي اين شوند كه اگر تغييراتي لازم است در چه بخشي بايد باشد؟ در سياستها و نگاه کلی و يا افراد؟ و در هر حال از كجا بايد تغييرات را آغاز كرد؟ اگر جز این شود هر تغییری در افراد به منزله ناتوانی در درک مشکل است.
انتهای پیام
الان در کوره دهات های ایران هم میدانند که خر پیر و لنگ و کور به درد بار بردن نمیخورد بایستی با اسب جوان عوض کرد. آقای عبدی اینقدر کبری صغرا چیدن نمیخواهد حالا ایراد اقتصاد در عملکرد وزارتخارجه است یا در وزارت اقتصاد مردم به دنبال گشایش در امور هستند هر جا ایراد هست تغییرات انجام شود.