تریدینگ فایندر

“تنگ‌نظری در اصلاح‌طلبی جایگاهی ندارد”

به گزارش انصاف نیوز، سردبیر بهار نیوز در یادداشتی نوشت: طی یکی- دو هفته اخیر و در پی انتشار خبری مبنی بر تشکیل یک حزب جدید سیاسی با رویکرد اصلاح‌طلبانه، نظرات و دیدگاه‌های متفاوت و عمدتا منفی در رسانه‌ها و یا از سوی برخی فعالان سیاسی اصلاح‌طلب منتشر شده است. این یادداشت در پی تایید یا نفی و حتی نقد این تشکل در حال تاسیس نیست و صرفا قصد یادآوری و تذکر چند نکته کلیدی در حاشیه این موضوع دارد. تجربه تاریخ معاصر ایران آنقدر عیان و قابل استناد است که فعالان سیاسی و رسانه‌ای از آنها به عنوان تجارب با ارزش برای آینده راه و کنش‌های سیاسی و رسانه‌ای خود بهره ببرند.
تجربه تاریخ معاصر ایران در حوزه سیاست چه نکات برجسته‌ای دارد و کدام آموزه های عبرت آمیز را فراروی ما قرار داده و می دهد؟ موضوع مورد بحث ما، جایگاه «حزب»، «تشکل‌های سیاسی» و «کنش‌گری سیاسی تشکیلاتی» در طول چند دهه اخیر است که به صراحت و استناد جستن به مثالهای متعدد می توان اقرار و اعتراف کرد که از تجارب و آموزه های تلخی به شمار می‌رود که یقینا در دهه چهارم انقلاب نیازی اساسی و جدی به پیرایش و دگرگونی دارد. 
در این بازه زمانی نیم قرن اخیر و در حالی که در همه جای دنیا «حزب» و فعالیت شناسنامه‌دار تشکیلاتی یکی از لازمه‌های یک جامعه پویا برای گردش قدرت اجرایی وفایق آمدن بر مشکلات و بحران‌های مدیریتی (در حوزه‌های مختلف سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و…) به شمار می‌رود، در ایران از «حزب» با تعابیر بسیار ناشایست و بد یاد شده و کار حزبی و تشکیلاتی را برای جامعه تا حد یک فعالیت مخرب، باندی، گروهی و فرقه‌ای نازل داده و از این طریق بدترین ضربات را بر هر کار تشکیلاتی وارد آورده‌اند. 
به عنوان یک مثال، می‌توان سئوال کرد چه پیش و چه پس از انقلاب، رادیو و تلویزیون کشور به عنوان رسانه رسمی و انحصاری، چقدر به محاسن و مزایای «حزب» و «تحزب» و «فعالیت‌های تشکیلاتی و شناسنامه‌دار» پرداخته است؟ و به صاحبان و فعالان سیاسی حزبی مجال عرض‌اندام و انعکاس نظرات و دیدگاه‌هایشان را داده است؟! پاسخ یقینا شرمسارانه است! زیرا نه تنها از تقویت این جایگاه در رسانه رسمی خبری نسبت بلکه بالعکس همواره و در مقاطع مختلف سعی وافر در تضعیف نگاه «حزبی» و «کار تشکیلاتی» و خفیف شماردن آن و «هیولا جلوه دادن» حزب و احزاب و هر کار تشکیلاتی شده است. تا جاییکه در اواخر دوران حکومت سلطنتی در ایران، محمدرضاشاه خیلی صریح و بی محابا گفت: ما فقط یک حزب خواهیم داشت (حزب رستاخیز) و همه ایرانیان هم باید در آن عضو شوند هرکس هم نخواست عضو شود بیاید گذرنامه بگیرد و از ایران برود!
پس از انقلاب اسلامی و فروپاشی نظام پادشاهی، انتظار افکار عمومی، رشد و توسعه کمی و کیفی احزاب و مجال یافتن دیدگاههای متنوع در جامعه به صورت قانونی و شناسنامه دار بود. حال پس از حدود 35سال باید از خود بپرسیم آن انتظار به چه میزان تحقق یافته است؟ چند حزب سیاسی شناسنامه‌دار با سابقه فعالیت (میانگین) 5 سال داشته و داریم؟! چرا و چگونه، نتیجه و خروجی عملکرد مسئولان سیاسی کشور این شده است که می‌بینیم؟! (البته بسیاری از احزاب در ایران که فقط برای خالی نبودن عریضه دارای نام و مشخصه‌ای هستند و صرفا سیاهی لشکر آماری به شمار می‌آیند منظور این بحث نیست! که اگر اینگونه باشد از نظر تعداد احزاب، ایران در رده‌های بالای جهانی قرار می‌گیرد.)
مراد از احزاب، تشکل‌های حزبی ریشه‌دار در جامعه هستند که حداقل بتوانند برای سخنرانی دبیر کل خود 5000 نفر را به مکان سخنرانی او جمع کنند والا کیست که نداند 99درصد احزاب رسمی موجود به جز همان چند نفر اعضای موسس آن حتی خانواده‌هایشان نیز انگیزه‌ای برای کار حزبی و تشکیلاتی با آنها را ندارند! حزب به معنای دقیق کلمه و عرف جهانی تشکلی است که در همه جای آن منطقه جغرافیایی صاحب هزاران عضو باشد، دارای رسانه مکتوب باشد، در تمام معادلات کشور نظر بدهد در کار انتخاباتی میتینگ داشته باشد، کاندیداهای اختصاصی معرفی کند و از همه مهمتر همواره برای برون رفت از مشکلات جامعه، برنامه‌های مدون ارائه بدهد و برای اثبات توانایی‌های حل معضلات و مشکلات جامعه خود این قول را به افکار عمومی بدهد که در صورت رسیدن به قدرت و مسوولیت، می‌تواند حلال مشکلات و معضلات مدیریتی کشور بوده و از آن با اهمیت‌تر اینکه در هر برهه‌ای از زمان، «پاسخگو» افکار عمومی باشد. با این تفاصیل ما چند حزب در تاریخ معاصر کشورمان داشته‌ایم؟!
به صراحت می‌توان پاسخ داد که تعدادشان به تعداد انگشتان دست هم نمی‌رسیده که اکثرا نیز سرنوشت و فرجام مثبتی نداشته‌اند. در این کشور هرگاه بحرانی سیاسی- اقتصادی یا اجتماعی به وجود می‌آید قبل از همه، احزاب و در راستای آن رسانه‌ها «ذبح» می‌شوند! وقتی در جامعه امروز ایران، همان چند مورد انگشت‌شمار احزابی که (به هر دلیل) توانایی بقا داشته و دارند (حداقل از منظر قانونی) اما حتی بدیهی ترین حقوق و ضروریات کار همچون اجازه چاپ روزنامه از آنها گرفته شده و روزنامه‌شان توقیف شده واقعا بحث حمایت از احزاب و کار حزبی که لازمه یک جامعه آزاد و پویا است، مزاح نیست؟! مضحک و مسخره نیست؟! 
واقعا وقتی همان چند مورد حزب هم تریبونی برای انعکاس دیدگاه و مواضع خود را نداشته باشند چنین احزابی نبودشان با بودنشان توفیری هم دارد؟! برای جا انداختن بحث همین بس که در حال حاضر و پس از 3 دهه و نیم گذر از انقلاب هنوز و در بین 10 روزنامه پرتیراژ ایران حتی نام یک روزنامه «حزبی» هم وجود ندارد چون اصولا وجود ندارند که فرصت عرض‌اندام داشته باشند! و این در حالی است که در تمام دنیا رسانه‌های احزاب مختلف جزو پرتیراژترین رسانه‌های آن کشورها می‌باشند. همه اینها را گفتیم تا به یک نتیجه برسیم:
ما ایرانیان یقننا روزی به تجارب مثبت آزموده شده جهانی برای پیشرفت، توسعه و تحقق آرمان های مشترک ملی، روی خواهیم آورد، دیر و زود دارد اما سوخت و سوز ندارد. فقط تاریخ و موعدش محل نزاع است. اینکه روزی ناچار خواهیم شد کار حزبی را برتابیم. رسانه‌ها را در حیطه نظارت و اطلاع رسانی آزاد بگذاریم. فعالیت و کنش‌گری سیاسی و تشکیلاتی را راه برون از بحران‌ها، مدیریتی موجود در ایران بدانیم. لذا خوبست در تمرین قبل از گذار که عزمی ملی (مردم و نهادهای قدرت) را طلب می کند، به هر حزب و تشکل تازه‌ای خیرمقدم بگوییم.
این جامعه 75 میلیونی از نظر کار تشکیلاتی و حزبی در فقر مطلق به سر می‌برد. محرومیت در این حوزه چیزی است شبیه زاینده رود این روزها که آب ندارد و چیزی شبیه شنا کردن در استخر بی‌آب! دست هر فرد و گروهی را که می‌خواهد در این فضای یاس‌آور قدمی برای برون‌رفت از این فقر و محرومیت مطلق بردارد بگیریم، یاری‌اش دهیم و اگر دغدغه جامعه و مردم و سربلندی ایران را داریم حتی احزاب شناسنامه‌داری که با ما اختلاف فکری و نظری دارند را نیز حمایت کنیم چه برسد اینکه جریانی و حزبی و تشکلی یا فردی با ما در بسیاری جهات نقاط اشتراک داشته باشد که جای خود دارد.
برخی نقدهای تند روزهای اخیر پیرامون تاسیس یک حزب اصلاح‌طلب یقننا با «زاویه» نگاه فوق، یقینا مدنی‌تر می‌نمود. در منظر اصلاح‌طلبی اصولا تنگ‌نظری جایگاهی ندارد چه برسد به اینکه با نگاهی به عقبه نیم قرنی فقیر، توسری‌خورده و محروم احزاب به خود اجازه ترش‌رویی به هر تشکل و جریانی که با علم به همه هزینه‌هایی که پیشینیان خود داده‌اند، اما وارد عرصه می‌شوند، بدهیم. نقد خوب است (شاید همین قلم هم نسبت به همین جریان بسیاری نقدها داشته باشد) اما نقد به چه و که؟ به عمل صورت نگرفته و تشکلی در حال تاسیس؟ واقعا چگونه ملتی شده‌ایم که همواره ذهن خوانی و نیت خوانی، می‌کنیم؟ 
فرض هم کنیم (به اذعان برخی نقدهای مربوطه)، این جریان یا حزب در حال تاسیس، یک حزب «دست ساخته» و «بدلی» هم باشد باز هم چه جای نگرانی دارد؟ مگر تاکنون از احزاب موسمی کم داشته‌ایم؟ مگر دهها حزب و تشکل اسمی سیاسی در این سالها نداشته‌ایم که مثل کف روی آب در موعد انتخابات آمدند و خیلی سریع رفتند؟ و اصولا مگر توانسته‌اند اثری در جامعه داشته باشند؟ فرضا هم یکی دیگر به آنها افزوده شود چرا احساس نگرانی داشته باشیم؟!
و چرا نیمه پرلیوان را نبینیم؟ اینکه هر گامی را در جهت تقویت فعالیت سازمانی، تشکیلاتی و حزبی به فال نیک بگیریم؟! بدانیم دنیا آنقدر بزرگ است که جای ما با ورود هر طرز تفکر و جریان فکری جدید، تنگ نخواهد شد خصوصا اگر بر هدف و آرمان خود اعتقاد درونی داشته باشیم. به خود نهیب بزنیم اگر در عرصه رقابت، اصل تکثر و تنوع را باور نداشته باشیم هر چقدر سخنوران قهاری باشیم و شعارهای زیبا بدهیم، باز دنیای کوچک و تنگی برای خود ساخته و پرداخته کرده‌ایم که ما را در تداوم مسیر و خصوصا هنگامه‌های سخت آزمون، به بن بست و یا حداقل غلطیدن در ورطه  استبداد و خودگامگی خواهد کشاند. تنگ‌نظری در عرصه پهناور «فکری و نظری» با اصول مدنیت، آرمان‌خواهی، اصلاح‌طلبی اصلا سازگار نیست، دوستان!
انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا