سعید لیلاز: مشکل صندوقهای تامین اجتماعی غارت سازمان یافته است
سعید لیلاز معتقد است: بحران صندوقهای اجتماعی بحران غارت سازمان یافته است. بحرانی است که به طور نظام مند و سازمان یافته آنچه در صندوقها بود دزدیده شد یا به صورت سازمان یافته از بین رفت.
خبرآنلاین نوشت: نشست دوم “رسانه، افکار عمومی و بازنمایی رویداد” با محور قرار دادن مشکلات بازنشستگان و صندوق های بیمه گر در طبقه دهم وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی برگزار شد. در ابتدای این نشست، مکاییل عظیمی رئیس هیات مدیره و مدیرعامل موسسه راهبردی بازنشستگی صبا به بیان سخنان خود پرداخت.
اهم سخنان او به شرح زیر است:
-استدلالهای علمی بسیار زیادی است که نشان می دهد نظامهای تامین اجتماعی بسیار مهم هستند ولی متاسفانه جامعه و فرهیختگان اطلاع لازم را ندارند در نتیجه وقتی می خواهند صحبت کنند، بحثها به بیراهه می رود و جامعه هم فقط از تامین اجتماعی، حقوق بازنشستگی را می فهمد.
-امروزه بسیار می شنویم که بازنشستگان می گویند حقوق ما کم است، باید از آنها پرسید چقدر بازدهی داشتید که الان منتظر حقوق بالا هستید؟ در انگلستان، 45 درصد از درآمد را برای مالیات و حق بیمه می گیرند. باید از بازنشستگان پرسید شما حاضرید این میزان حق بیمه بدهید؟
-پنهان کاری هایی نیز در این زمینه صورت می گیرد که ممکن است به وارونه نمایی رویداد منجر شود. اهمیت دارد که درک درستی از این مقوله وجود داشته باشد که بهترین پیشنهاد برای درک درست، گفتگوی اجتماعی است.
– نظام تدبیر و تصمیم ما یک دردی دارد. کسانی که بیرون حرف می زنند وقتی داخل سیستم می شوند خلاف حرفهای قبل خود تصمیم می گیرند. این سیستم یک مرگی دارد. آدمها عالمانه و آگاهانه تصمیمات غلط را امضا می کنند.
-در آش شور بدبختی صندوق های بازنشستگی همه درگیر و شریکیم. ما از داخل سیستم رفاه، ناامید شده ایم. به کشورهای خارجی نگاه کنیم، لازم نیست چرخ را دوباره اختراع کنیم. نروژی ها چه می کنند نفتی هستند ولی فساد ندارند.
لیلاز: بحران صندوقهای اجتماعی بحران غارت سازمان یافته است
سعید لیلاز اقتصاد دان، سخنران دوم این نشست بود که در ابتدای سخنانش اظهار کرد بدون پروا و سانسور حرف خواهد زد. مهمترین مباحث طرح شده از سوی او به قرار زیر است:
– بحران موجود، مشروعیت است. بحران مشروعیت ناشی از خیانتی است که به صداقت و آرمانگرایی و از خودگذشتگی ملت ایران انجام شده. سال 59 و در زمان جنگ، متن صحبت محمدعلی رجایی را ببینید. در تلویزیون گفت ما دیگر نداریم بنزین ارزان بدهیم. جنگ است. بنزین از امشب لیتری 3 تومان است. تنها دوره ای در 60 سال گذشته که قیمت سوخت در بازار ایران از بازارهای جهانی بالاتر بود، دوره شهید رجایی بود. نه پلیس ضد شورش داشتیم و نه مردم را سرکوب می کردیم. مردم می دیدند او که در تلویزیون آمده، راست می گوید. سال 86 فقط یک کارت سوخت ایجاد کردیم، یک سوم پمپ بنزین ها در یک شب از بین رفت. باید از خود بپرسیم چه اتفاقی در 30 سال افتاد که یک شبه قیمت بنزین 3 برابر شد ولی اتفاقی نیفتاد. مردم متوجه این مسایل نبودند.
– مسئله ما مشروعیت است. یعنی دیگر کسی حرف کسی را باور نمی کند. این ریشه اصلی داستان است که به فسادی برمی گردد که تمام دستگاه را فرا گرفته. به لحاظ مادی در تمام 5 سال گذشته در تمام حوزه های عینی اقتصاد کلان و توزیع درآمد در حال پیشرفت بودیم. در پایان سال 96 نسبت به سال 90 تولید ناخالص حدود 15 درصد افزایش یافته است. در این 15 درصد، حداقل دستمزد طبقه کارگر 30 درصد افزایش یافته است. بنابراین یک قطار در حال بهبود است، در طول این قطار، دستمزد طبقه کارگر با سرعت بیشتری افزایش یافته است.
– در اسفندماه پارسال با دکتر ربیعی تماس گرفتم زیر 15 درصد و بالای 20 درصد با افزایش دستمزد موافقت نکنید. اقای وزیر گفتند با شما هم عقیده ام برای دکتر جهانگیری بنویسید. یادداشت به معاون اول نوشتم که سال 97 از سالهای شگفت انگیز انقلاب است و ما در این سال به پشتیبانی پرولتاریا نیاز داریم.
– در همین دو ماه اخیر 15 تا 20 میلیارد دلار پول دزدیده شده، گفت: بدیهی است دیگر کسی حرف ما و شما را باور نمی کند. بحران صندوقهای اجتماعی بحران غارت سازمان یافته است. بحرانی است که به طور نظام مندو سازمان یافته آنچه در صندوقها بود دزدیده شد یا به صورت سازمان یافته از بین رفت. من گناه وحشتناکی را متوجه مردم نمی دانم. مردم هنوز هم خیلی جلوتر از ما در حفظ کشور، نظام و انقلاب هستند. این انقلاب پیش از آنکه مال رهبران باشد، مال ملت ایران است و خدا را شکر هنوز همه ذخیره تاریخی شان را از دست نداده است.
-یک روز صبح رادیو و وتلویزیون تمام وقتش را به این اختصاص می دهد که کشاورزان بر اثر واردات بیچاره شدند و فردا صبح گزارش می دهد مردم از گرانی محصولات کشاورزی بدبخت شدند. این هارمونی و هماهنگی در یک حکومت نیست. ما برای دعواهای خود نشسته ایم سر شاخ و بن می بریم و القای یاس و ناامیدی می کنیم.
-ساختار اجتماعی و اقتصادی هیچ بحران لاینحلی ندارد. همه مسایل ایران، حتی بحرانهای زیست محیطی مانند آب، چاره دارد. یکی چاره اش پول است، یکی فناوری و…. ولی در مجموع مدیریت می خواهد و مدیریت باید بخواهد بحران را حل کند. آینده این بحرانها بزرگ است ولی هیچ یک غیرقابل حل نیست، بلکه بستگی به دست و فرمان ما دارد. همه بحرانها قابل حل است و چیزی تقصیرمردم نیست.
فضای موزاییکی شبکه های اجتماعی صاحب دارد
محمد صادق الحسینی، اقتصاددان سخنران دیگر این نشست بود که در موضوع “گذار از رسانه های خیمه ای به فضای موزاییکی” به بیان نظرات خود پرداخت. اهم سخنان او به شرح زیر است:
-رسانه دیگر آن شرایط قدیم را ندارد. دیگر رسانه های رسمی پیشتاز جهت دهی به افکار عمومی نیستند. قبل از ظهور شبکه های اجتماعی قدرتمند، رسانه جهت دهنده افکار عمومی بود. اگر قرار بود کاری دیده یا توضیح داده شود، عملا از رسانه ها دنبال می شد و رسانه رابط بین مردم و واقعیت بودند. فضای خیمه ای بود که هر رسانه خیمه خود را داشت و مسئولان و نهادها در آن خیمه، کارشان راحت بود.
-با ظهور شبکه های اجتماعی، این فضا تبدیل به فضایی موزاییکی شد. در فضای موزاییکی موجود، مسئول و نهادها، هر کاری کند پیش چشم میلیونها آدم است بدون اینکه نیاز به رسانه برای بازنمایی اتفاق داشته باشد. هر مسئولی هر کاری کند، همه می بینند. همه به این معنا، همسایه اند. اینطور نیست برای ورود و خروج از هر خیمه نیاز به کسب اجازه باشد. در این فضا، دولت هنوز فضا را درک نکرده است. یعنی پاسخهای قدیمی به فضای جدید می دهند.
– فضای صندوق های بازنشستگی پر از ابهام است و وقتی شما جواب نمی دهید، پاسخ از جای دیگری می آید. افکار عمومی راههای دیگری پیدا کرده برای اینکه حساب بکشد و جواب بخواهد. فضای جدید بی صاحب نیست. اتفاقا صاحب دارد و آدمهای خطرناکی هم هستند. درست است فضا بسیار متکثر شده است ولی به معنی بی صاحب بودن فضای غیرمتمرکز نیست. این فضا راس و سر دارد.
-تولید ناخالص ملی رشد داشته ولی مردم ناامیدند به خاطر این است که مردم فضای آینده را پیشخور کرده اند. مردم اثر چیزی را که در آینده پیش بینی می کنند در حال عمل می کنند. به این دلایل ذهن از عین پیشی گرفته است.
– مسئولان و دولتمردان باید متوجه باشد که حرکات شان در فضای افکار عمومی با ابزارهای جدید بازنمایی می شود. یا خودتان تولید محتوا و خبر می کنید یا برایتان شایعه درست می کنند و کاری می کنند کل فضای کار یک مسئول، متوجه به شایعات باشد و بعد غر می زنند حاشیه زیاد است. وقتی فضای افکار عمومی دستتان نباشد و مداوم اطلاع رسانی نکنید، افکار عمومی خودش این کار را می کند. شاید مدیریت خارج از کشور این کار را کند. جریان سازی در این بحث بسیار مهم است.
-شفافیت هم بسیار مهم است. صندوقهای بازنشستگی شفاف نیستند و در مقابل شفافیت هم مقاومت می کنند. راه شفافیت ساده است. چرا صندوقها اطلاعاتشان در بورس منتشر نمی شود؟ الان الزام قانونی است که کل اطلاعات نهادهای عمومی در بورس منتشر شود. این را باید جدی گرفت. اجبار و الزام قانونی داریم ولی انجام نمی دهیم و برای آن بهانه های واهی می آوریم. باید صندوقها شفاف باشد. در ماجرای نرخ ارز اگر شفافیت نبود، مشخص نبود چه اتفاقی می افتد. شرکتی که بیست و چند روز است تاسیس شده می آید دلار دولتی می گیرد. قبلا هم بوده، ولی فساد پنهان بود. الان رو آمده و همه می بینند. اگر شفافیت باشد و فشار افکار عمومی باشد، اصلاح صورت می گیرد.
انتهای پیام
مشکل اصلی اینه که دزدی آزاد نیست و جرم حساب میشه ( البته از دید مردم )
نبود نظارت و عدم پیگیری که مشکل نیست !