جلایی پور: غفلت دولت روحانی، نتایج سال 84 را پدید میآورد
دکتر حمید رضا جلایی پور را در مقابل پرسشهایی قرار دادیم که بیشتر و پیشتر جنبه واکاوی نقش اصلاح طلبان در جامعه پرداختیم. از او سؤال پرسیدیم که آیا همچنان اصلاح طلبان به دنبال قدرت هستند یا اصلاحات جامعه مدنی را کلید زدهاند؟ همین باعث شد تا بخش دوم مقاله ویژگیهای اصلاحات در دوره روحانی در اختیار جامعه قرار بگیرد. دکتر حمیدرضا جلایی پور استاد دانشگاه تربیت مدرس در قسمت دوم مقاله بازخوانی اصلاحات به ویژگیهای اصلاحات جامعه محور میپردازد. بخش دوم مقاله که در اختیار روزنامه آرمان قرار گرفته است در ذیل آمده است:
اصلاحطلبان در شرایط کنونی، که مجلس نهم زیر نفوذ برخی از نیروهای عدم هماهنگ با دولت است، از دولت روحانی انتظار ندارند که در زمینههای فرهنگی و سیاست داخلی اقدامات عاجل و چشمگیر و نهادینه شده را به نمایش بگذارد. این وضعیت به معنای مشکل بودن اصلاحات در جامعه است. اما در همین شرایط هم دولت میتواند (واصلاحطلبان هم انتظاردارند) با چندین برنامه دست به اصلاحاتی موضوعی بزند. اجرای این اصلاحات موضوعی میتواند توان جامعه را در برابر تندروها بیشتر کند. چند نمونه از این برنامههای اصلاحِ موضوعی که دولت در پی تدوین یا اجرای آن است به شرح ذیل است.
در کجا دولت روحانی موفق بود
برنامه دیپلماتیک دولت در توافق ژنو برای مهار تحریمها؛ طرح دولت در زمینه مهار تورم و رکود و بازگرداندن رونق به اقتصاد کشور؛ طرح مهار تخریب محیط زیست (مثل دریاچه ارومیه)؛ طرح توقف توزیع بنزین آلاینده و کشنده (که به بهبود هوای تهران انجامید)، طرح ارتقای نظام تأمین اجتماعی و رفاه شهروندان خصوصاً برای اقشار آسیبپذیرمثل طرح سلامت و طرح بیمه همگانی (که هرچه وزارت بهداشت و درمان در این زمینه خوب کار کرده وزارت رفاه روحانی کاری در سطح ملی نکرده) طرح رعایت حقوق شهروندی خصوصاً در میان اقوام و مذاهب؛ طرح تدوین علل فساد ساختاری و راههای مقابله با آن؛ طرح اصلاحی در سازمان مدیریت امور استخدامی کشور برای باز گرداندن شایستهسالاری به بوروکراسی کشور؛ طرح اصلاحی بازبینی و کار آمد کردن نظام مالیاتی کشور (تا دولتی که خرجش از محل مالیات تأمین نمیشود به جای بحرانزدایی بحرانزایی نکند)؛ طرح صادقانه، شفاف و به روز نگه داشتن آمارهای مربوط به آسیبهای اجتماعی و شکاف طبقاتی؛ طرح بازگرداندن استقلال دانشگاهها و احیای روح تحقیق علمی و رعایت ضوابط شایستهسالاری در جذب اساتید و دورههای عالی تحصیلی و طرحها و برنامههای دیگر. اصلاحطلبان با این که به صورت سازمانیافته در دولت روحانی حضورندارند ولی از اجرای برنامههای اصلاحی موضوع محوردولت حمایت میکنند و در تدوین و اجرای آن مشارکت جدی میکنند. اجرا ی این طرحهای اصلاحیِ موضوع محور بخشی از مشکلات مردم را میکاهد.
3- در همین سطحِ اصلاحات سیاست محورهدف کوتاه مدت اصلاحطلبان عملکرد موفق در دو انتخابات مجلس شورای اسلامی و خبرگان در دو سال آینده است. هدف اصلاحطلبان در این آینده نزدیک ایجاد مجالسی با اکثریت اصلاحطلبی نیست بلکه اصلاحطلبان کوشش میکنند مجالسی تشکیل شود که تعداد تندروها آنها کمتر باشد تا دولت بتواند با همکاری مجلس در جهت حل معضلات جامعه گامهای مؤثرتری را بردارد. بنابراین در این سطح یکی از اقدامات مهم این است که اصلاحطلبان با استفاده از تجربه شورای هماهنگی اصلاحات و تجر به موفق شورای مشاوران اصلاحطلب (که با هدایت سیدمحمدخاتمی از ماهها قبل از انتخابات 92 فعال شده است) برعمق،وسعت و انسجام تشکلیابی خود بیفزایند تا مجلسی با اکثریتی از میانه روهای اصولگرا، اعتدالگرا و اصلاحطلب شکل بگیرد. در ضمن این حرکت در چارچوب حرکت بلندمدت اصلاحطلبان به سوی نظام چندحزبی و رقابتی نیزهست.
اصلاحات جامعه محور
با اینهمه اصلاحطلبان برای حرکتهای اصلاحی فقط به بالا و دولت نگاه نمیکنند و با تأسی به امکانات جامعه، افراد و تشکلهای اصلاح جو تمرکز خود را به جای سیاست و دولت برنیروها و امکانات جامعه مدنی قرار میدهند. آنها برای کاهش تبعیضها و معضلات جامعه به فکراجرای طرحها و جهتگیریهایی هستند که مشکلات جامعه را با کمک نیروهای جامعه مدنی کم میکند. اصلاحطلبان جامعه محور کوشش میکنند به شرحی که میآید با تقویت فعالیتهای داوطلبانه و بدون چشمداشت، نیرویی در جامعه تقویت شود که بتواند بخشی از مشکلات جامعه را نیز کاهش دهد:
1- به محض اینکه از اصلاحات جامعه محور سخن میرود به درستی اهمیت تقویت نهادهای نمایندگی گروههای متکثر اجتماعی، مدنی، صنفی و رسانههای مستقل مطرح میشود. اما در شرایط کنونی جامعه ایران ازاین اقدامات باید فراتر برود که به شش تجربه آن اشاره میشود.
تجربه اول: این که در اصلاحات سیاستمحور به فعالیت شهروندان سیاسی طبقه متوسط توجه میشود ولی در اصلاحات جامعه محور شهروندان غیر سیاسی طبقه متوسط نیز مورد توجه اند. در طبقه متوسط که افراد غیرسیاسی نیز حضور دارند افرادی هستند که علاقهمندند از طریق نهادهای مدنی و خصوصاً گروههای خودیاری به کمک شهروندان آسیب دیده بیایند. تشکلهای خیریه ای فقط یک نمونه از گروههای خودیاری است. اگرنهادهای مدنی بر ارزشهای مدنی مثل آزادی، برابری، حقوق فردی و حق انتخاب سبکهای زندگی متنوع تأکید میکنند گروههای خودیاری، اهداف ملموستری را برای اصلاح امور شهروندان و کاهش رنج و تبعیض در دستور کار قرار میدهند. اصلاحطلبان جامعه محورهمچنین میتوانند برای تخفیف آسیب های اجتماعی همکاری میان سازمانهای دولتی که وظایف رفاهی به عهده دارند را با گروههای خودیاری و اقشار نیازمند در شهرها افزایش دهند.
تجربه دوم:
مواجهه اصلاحطلبان با آسیبهایی است که خانواده ایرانی را در معرض خطر قرار داده است. به نظر میرسد«خانواده مدنی» الگوی غالب در حداقل یک چهارم خانوادههای ایران است و با رشد و تعمیق این الگو در جامعه میتوان بنیانهای خانواده را از بخشی از آسیب های کنونی در امان نگاه داشت و بسیاری از نابرابریها و آفات خانوادههای مردسالار را در قالب تقویت الگوی خانواده مدنی، کاهش داد (نگاه کنید به مقاله جلائیپور به همایش اعتدال، تحت عنوان خانواده مدنی یا سفید، 1393). بنا براین ، اصلاحطلبان،جوانان اصلاحجو را که اشتغال خود را حل کردهاند تشویق میکنند در حالی که اصلاحطلبی را در سطح سیاسی تعقیب میکنند از اصلاحجویی در سطح جامعه و خصوصاً در سطح خانواده غافل نشوند و با تشکیل خانواده مدنی و در قالب تقویت روابط برابر و بهنجار و اخلاقی زوجین و فرزندان در این خانوادهها مردمسالاری را در ایران از پایه تقویت کنند.
تجربه سوم
تجربه سوم این که به رغم محدودیتهایی که قدرت در راه رونق احیاگری و اصلاحگری وجود دارد اصلاحطلبان جامعه محور نیازهای دینی و فعالیتهای دینی خود را در فضاهای مذهبی احیاگرانه و اصلاحگرانه دینی جستجو میکنند.
تجربه چهارم:
تجربه چهارم«فراغت و تفریحات شهروندان» در جامعه امروز ایران است. در شرایط فعلی پر کردن ساعات فراغت فقط یک کار لوکس نیست بلکه یکی از نیازهای اساسی برای زندگی (و یکی از سپهرهای مهم اقتصاد ایران) است. اصلاحطلبان در این زمینه کوشش میکنند از قالبهای تفریحی ای استفاده کنند که هم سلامت شهروندان را تأمین کند و هم باعث پیوستگی اجتماعی و همافزایی آنها در حلقههای اجتماعی کوچک شود. در این زمینه اصلاحطلبان هنوز در آغاز راه هستند و وزارت ورزش و جوانان هم تاکنون طرحهای قابل توجهی ارائه نداده است. (در شرایط فعلی مهمترین قالبهای گذران فراغت در میان جوانان اصلاح طلب میهمانیهای دورهای، ورزش های جمعی، تشکیل جشن های تولد، روضههای دورهای، گفت و گوهای آن لاین، گعدههای محفلی، طبیعت گردیهای چند روزه است).
در اصلاحات جامعه محور این که اصلاحطلبان را به طورهمدلانه و تنگاتنگی با پویشهای اجتماعی در جامعه ایران دارند. هرچند مطالبات و انتظارات فعالان مؤثر در پویشهای اجتماعی از اصلاحطلبان بسیار بیشتر و
تجربه پنجم: ریشهای تر است.
تجربه ششم:
قلب تپنده مردمسالاری عرصه عمومی نقد و بررسی (دربارهٔ مسائل اساسی جامعه) است که باید امنیت و پویایی و حیات آن هم از سوی دولت و هم از سوی نیروهای جامعه مدنی پاس داشته شود. با اینهمه در شرایطی که تندروها برای عرصه عمومی آفلاین محدودیت ایجاد میکنند عرصه عمومی آنلاین میتواند یکی از بسترهای کمهزینهٔ آگاهیگستری و گفت وگوی آزاد بر سر خیر عمومی باشد. به رغم نفوذی که اصلاحطلبان در عرصه مجازی دارند اما هنوز سایتها، صفحات اجتماعی، وبلاگها و رسانههای مجازیشان از کمیت و کیفیت لازم برخوردار نیست.با این حال به رغم تمایل تندروها فضای مجازی این ظرفیت را دارد که عرصه گفت و گوی سازنده سه جریان تعیینکننده اصولگرایان، اصلاحطلبان و تحولطلبان شود. در مجموع این شش نمونه نشان میدهد که اصلاحات جامعه محورمیخواهد ضمن تقویت جامعه اولاً دولت را در اجرای برنامههای اصلاحی کمک کنند و ثانیاً به خاطرناتوانیهای دست نامرئی در اقتصاد، قلب نامرئی جامعه کالازده ایران را تقویت کنند.
تلقی از مردمسالاری در اصلاحات سه
اهمیت حرکت اصلاحی در دو زمینه اصلاحات سیاستمحور و اصلاحات جامعهمحور بر اساس تلقی خاصی از پیشبرد مردمسالاری در ایران کنونی شکل گرفته است. اصلاحطلبان از تلقی «ایستگاهی» از تحقق مردمسالاری فاصله گرفتهاند و به تلقی «تمرینی» از مردمسالاری نزدیکتر شدهاند. در تلقی متعارف دموکراسی (و توسعه سیاسی) بهصورت ایستگاهی در نظر گرفته میشود. بدین معنا که برای رسیدن به دموکراسی مراحل و ایستگاههایی را باید طی کرد. بةعنوان نمونه عدهای معتقدند ابتدا باید به ایستگاه تأمین امنیت و بعد به ایستگاه توسعه اقتصادی برسیم و در ایستگاه بعدی نوبت به مردمسالاری میرسد. یا عدهای میگویند تا جامعه از مرحله سیاسی تغییرات بنیادی ساختاری و حقوقی گذر نکند نه مردمسالاری شکل میگیرد و نه توسعه همهجانبه رخ میدهد. در نقد این دیدگاه ایستگاهی میتوان گفت اولاً دههها است که ایران از ایستگاه حداقلهای رشد اقتصادی برای تحقق مردمسالاری گذشته است. ثانیاً کسانی که از ایستگاه تغییرات ساختاری صحبت میکنند به پیامد سخنشان در جامعه رانتی توجه ندارند. اما در تلقی «تمرینی» از مردمسالاری پیشبرد سازوکارهای مردمسالاری فقط متکی به تمرین دموکراسی در سازوکارهای سیاسی در عرصه رسمی سیاسی (مثل تمرین در عرصه مبارزات انتخاباتی یا تمرین در عرصه تشکلیابی سیاسی) نیست، بلکه اصلاحطلبان کوشش میکنند تمرین مردمسالاری را در واحدهای کوچک اجتماعی مثل خانواده، نهادهای مدنی، صنفی و شبکههای اجتماعی و عرصه عمومی (خصوصاً عرصه عمومی در فضای آنلاین)، پویشهای اجتماعی و عرصه دینورزی احیاگرانه و اصلاحگرانه نیز دنبال کنند. غنی شدن چنین فعالیتهایی جامعه مدنی را قوی میکند و میتواند به از رمق انداختن تندروی در عرصه سیاسی کمک کند. با تمرین بیشتر مردمسالاری در جامعه زمانی میرسد که اصلاحات حقوقی با توافق و اجماع نخبگان در بالا و نیروهای جامعه مدنی در پایین با هزینه کمتر و تداوم بیشتر صورت میگیرد. ممکن است علاقهمندان به تغییرات ساختاری انتقاد کنند که دیدگاه «تمرینی» به دموکراسی برای اینکه به نتیجه برسد عمر نوح میخواهد. در پاسخ باید گفت دموکراسی و تحکیم آن اتفاقاً صبر و مداومت و هشیاری دایمی میخواهد. همچنین دیر به نتیجه رسیدن بهتر از آن است که جامعه را برای رسیدن به مردمسالاری حداکثری و اصولی با وضعیت بیثباتی و هزینههای اقتصادی روبهرو کنیم.
سه پایه اصلاح طلبی
اصلاحطلبان بهخوبی میدانند که سه پایه در کنار هم جامعه را از افتادن به ورطه بیثباتی حفظ میکند و اصلاحطلبی سه میخواهد بدون تضعیف این سه پایه اصلاحجویی را پیگیری کند. اگر با تضعیف این سه پایه بیثباتیهای حاد در جامعه رخ دهد در آن صورت اولین قربانی آن امنیت و نظم و همین مردمسالاری حداقلی موجود است. هرجا ناامنی رخنه کرده است تندروها اولین برنده آن بودهاند و تقویت مردمسالاری را به تعویق انداختهاند.
سه پایه وضع معیشتی
اولین پایه از سه پایه، وضع معیشتی عامه مردم است که اصلاحطلبان از آن غفلت نمیکنند و به همین دلیل از سیاستهای بحرانزدایِ اقتصادی دولت روحانی به طور قاطع دفاع میکنند. پایه دوم پیوندهای دینی و نهادهای دینی است که باعث حفاظت از جامعه میشود. اصلاحطلبان دولتی شدن دین را نقد میکنند، از احیاگری و اصلاحگری در سپهر دین حمایت میکنند. اگر نیروهای نظامی و امنیتی کشوری ضعیف شود، نه فقط در آن کشور دموکراسی تقویت نمیشود، بلکه نظم و امنیت عمومی مردمش در معرض خطر قرار میگیرد (کافی است نگاهی به وضعیت کشورهای عراق، یمن، لیبی و مصر و اخیراً اوکراین در سالهای اخیر داشته باشیم). بنابراین، اصلاحطلبان در نقد افراط گرایی عملکرد افراطگرایان را نقد میکنند ولی از نیروهای نظامی و امنیتی در چارچوب انجام وظیفه قانونی و متعارف شان دفاع قاطع میکنند.
رابطه اعتدالگرایی و اصلاحطلبی در اصلاح سه
اعتدالگرایی و اصلاحطلبی در شرایط فعلی جامعه به سه دلیل همدیگر را تکمیل میکنند و حتی به یکدیگر نیازمند و وابستهاند. اول اینکه هم اعتدالگرایان و هم اصلاحطلبان هر دو در برابر تندروها قرار دارند. این درست است که تندروها پس از تحمیل هشت سال هزینه بر جامعه ایران در انتخابات ٩٢ شکست خوردند. اما رفتار بعدی آنها نشان میدهد که آنان شکست خود را قبول نکردهاند و معتقدند چیزی عوض نشده است. آنها در انتخابات ٩٢ از انسجام، انعطاف، چابکی، و فرصتسازی اصلاحطلبان، در حمایت یکپارچهشان از روحانی و رأی مردم به او غافلگیر شدند و کوشش دارند همچنان برای جامعه مدنی تنگنا درست کنند و اعتدالگرایان در دولت روحانی را در حالت ارعاب نگه دارند تا این دوره تمام شود. تندروها بیشتر انتظار دارند دولت روحانی بحران تحریمهای اقتصادی را تا حدی تعدیل کند تا دوباره دلارها به ایران بیاید و به اقتصاد تخریب شده سر و سامان دهد. اما اگر دولت روحانی بخواهد پا را فراتر گذارد و به فکر گشایش فرهنگی بیفتد، قصد دارند مجریان او را از طرق مختلف در نگرانی نگه دارند.
دلیل دوم این است که اگر اعتدالگرایان مضمون اعتدالگرایی را بیش از التزام به مشی سیاسی میانهروانه (در برابر افراطگرایی) بدانند و اعتدالگرایی را در محتوا و گفتمانی مؤثر جستجو کنند لاجرم باید به مردم نشان دهند که حل معضلاتی که جامعه با آن روبرو است (که در ابتدای مقاله به دوازده معضل اشاره کردیم) برای آنها نیز هدفی جدی است. اینکه سخن سیدمحمد خاتمی و هاشمی رفسنجانی و اصلاحطلبان در جامعه به رغم خواست تندروها نفوذ و طنینی دارد به خاطر این نیست که هاشمی سردار سازندگی بود و خاتمی رئیسجمهور اصلاحطلبان بود. بلکه به این خاطر است که این شخصیتها در هشت سال گذشته خصوصاً پس از سال ٨٨ به رغم اینکه زیر بمباران کلامی و اظهارهای تندروها بودند، در کنار مردم ایستادند. مردم هم در انتخابات ٩٢ به نظر آنها، که رأی به روحانی بود، احترام گذاشتند.
روحانی و همکارانش چه کنند؟
خوشبختانه در شرایط فعلی به نظر میرسد برای روحانی و همکارانش توجه واقعی به معضلات جامعه هدفی جدی است. بنابراین در وضعیت کنونی تفاوت محتوایی زیادی بین گفتمان اعتدالگرایی و اصلاحطلبی نمیبینیم و هر دو نیرو یک مضمون گفتمانی را در جامعه دنبال میکنند (البته در بیان، اصلاحطلبان هدف مردمسالاری را با صراحت بیشتری بیان میکنند). هر گفتمانی، از جمله اعتدالگرایی، اگر بخواهد از کنار معضلات جامعه بگذرد و با آن شوخی کند شعارها و نفوذش به وضعیتی مشابه «مکتب ایرانی» و «مهرورزی» و «مدیریت جهانی» دولت قبل دچار میشود.
دلیل سوم رابطه اعتدال گرایی و اصلاح طلبی
دلیل سوم اینکه دولت اعتدالگرای روحانی در یک سال گذشته با جدیت نشان داده است که بازگرداندن روند رشد و توسعه کشور، خصوصاً رشد اقتصادی، را هدف گرفته است. این دولت نمیخواهد با تبلیغات، چاپ اسکناس، عددسازی و آمار بیپایه به اقتصاد ایران رونق دهد. برای رونق اقتصادی روحانی راهی ندارد جز اینکه محیط کسب و کار جامعه را برای تولیدکننده ایرانی در یک رقابت سالم، خلاق و قانونی مساعد کند. از این رو برای بازگرداندن امنیت، آرامش و اعتماد به محیط کسب و کار نمیتوان التزام به ساز و کارهای مردمسالاری را جدی نگرفت. بر خلاف چند دهه پیش، اکنون روشن شده است که توسعه اقتصادیای که با توسعه سیاسی همراه نباشد به رشد اقتصادی غیرمولد، رانتی و بدقواره میانجامد و میتواند به مرتعی برای جولان مافیاهای اقتصادی در پیوند با منافع اقتصادی تندروها تبدیل شود.
آیا در افق اصلاحات سه تندروها از میان میرود و نباید نگران بود؟
بر اساس آنچه تاکنون ذکر شد ممکن است خواننده تصور کند که در افق آینده این اصلاحجویی است که به پیش میرود و افراطگرایی لاجرم ضعیف میشود و به حاشیه میرود. نگارنده امید دارد که چنین اتفاقی بیفتد ولی این اتفاق به هوشیاری و آمادگی دائم دولت اعتدالی و اصلاحطلبان، آگاهی مردم در جامعه مدنی و خصوصاً به خردگرایی و واقعبینی بلند مدت هسته قدرت بستگی دارد.
غفلت دولت روحانی، نتایج سال 84 را پدید میآورد
با این همه دو دلیل ذیل نشان میدهد که نباید نسبت به آینده خوشخیال بود و در صورت غفلت دولت روحانی (از برنامه اعلامیاش) و کوتاهی اصلاحطلبان در اصلاحجویی امکان تسلط مجدد دوبارهٔ تندروها هست. دلیل اول اینکه، همانطور که اشاره شد، تندروها در هشت سال گذشته با کمک دولت تقویت شد و همچنان برقرار است، پس از انتخابات ٩٢ هم ضربات اساسی خورده است و افشای تخلفات هشت سال گذشته بیمناکش کرده است. هرچه جامعه ایران از لحاظ بینالمللی، اقتصادی و سیاست داخلی در مسیر عادی و ثبات بیشتر قرار بگیرد منافع تندروها محدودتر خواهد شد و همین تحدید و تهدید منافعشان انگیزه آنها را برای کارشکنی و بازگشت افزایش میدهد. لذا دولت و جامعه مدنی نباید از ایستادگی مدنی در برابر شگردهای تخریبی و جنگ روانی تندروها غافل شوند – یکی از پادزهرهای درمان این طیف شفاف سازی است.
قلب، خاورمیانه
دلیل دوم اینکه ایران در قلب خاورمیانه بیثبات که جای خود دارد، حتی اگر به وضعیت کشورهای اروپایی (که بحرانهای کمتری از کشورهای خاورمیانه دارند) توجه کنیم دوباره شاهد بازگشت جریانهای تندرو در این کشورها هستیم. در یک تبیین مبنایی میتوان گفت از سه سده پیش، یعنی از زمانی که احترام به ویژگیهای مشترک انسانها (نه ویژگیهای متمایز کننده انسانها) و حقوق برابر آنها یا حقوق شهروندی و حقوق بشر مورد توجه فرهیختگان و سپس اقشار مختلف مردم قرار گرفته، دشمنان این عامگرایی هم به حیات خود ادامه دادهاند. مظاهر برجسته این رویارویی در قرن بیستم در اروپا ظهور فاشیسم، نازیسم و استالینیسم بود، اما مظاهر کمتر شاخص این افراطگرایی همچنان در این جوامع دیده میشود. بنابراین، باید این فرض احتیاطی را همیشه داشت که تندروها حتی پشت در همه کشورهای توسعهیافته و با جامعه مدنی قوی نیز خوابیده است. چه رسد به ایران که با مدرنیته بدقواره بستر مناسبتری برای رشد تندروها فراهم ساخته است. بنابراین اصل هوشیاری (و دوری از خوشخیالی) یک اصل اساسی برای همه اصلاحجویان و اعتدالگرایان و شهروندان ایرانی در سالهای آتی است تا از بازگشت خالی بندهای خود حق بین ثانی و ثالث پیشگیری کنند.
جمعبندی
١) مهمترین تحول در اصلاحات سه (نسبت به اصلاحات یک و دو) این است که اصلاحطلبان به بلوغ رسیدهاند و اصلاحطلبی را در دو زمینه مکمل اصلاحطلبی سیاستمحور و اصلاحطلبی جامعهمحور دنبال میکنند. اصلاحطلبان آموختهاند که تک زمینه ای و فقط سیاست محورنباشند و پرداختن به هر یک از زمینهها نباید آنها را از دیگری غافل کند. همچنین اصلاحطلبان در اصلاحات سه برای تقویت اصلاحات سیاستمحور و جامعهمحور از ائتلاف با سایر نیروهای سیاسی و اجتماعی استقبال میکنند، مشتاق گفت و گو با اصولگرایان بر سر چگونگی مواجهه با معضلات پیش گفته هستند و بالاخره اصلاحطلبان برخلاف تندروها هسته قدرت را با افراط گرایی یکی نمیدانند.
٢) تلقی اصلاحطلبان از مردمسالاری دیگر مبتنی بر تلقی ایستگاهی نیست و از مردمسالاری «تمرینی» در همه سطوح و سپهرهای زندگی- از رقابتهای انتخاباتی، نهادهای مدنی و گروههای خودیاری گرفته تا نهاد خانواده- دفاع میکنند.
٣) اتحاد دولت اعتدال و اصلاحطلبان در جامعه مدنی یک اتحاد اصولی، راهبردی و گفتمانی است. یکی از شروط موفقیت دولت اعتدالی در اجرای برنامههای انتخاباتیاش حفظ و افزایش حمایت جامعه مدنی و عقبه رأی به روحانی از طریق حل معضلات دوازده گانه است.
٤) تقویت سازوکارهای مردمسالاری دیگر تنها یک هدف اخلاقی و سیاسی نیست بلکه شرط اساسی حرکت جامعه ایران به سمت رشد اقتصادی و توسعه همه جانبه نیز هست.
٥) اگر بخواهیم خوش بینانه به آینده نگاه کنیم و هوشیاری اعتدالگرایان و اصلاحطلبان را مفروض بگیریم میتوان گفت با روی کار آمدن دولت اعتدالی و تعمیق اصلاحات سه روند مثبتی در ایران در حال تقویت شدن است. برای روشن کردن وضعیت این روند مثبت به یک توضیح کوتاه نیاز داریم.
با اینکه انقلاب اسلامی در سال ٥٧ به پیروزی رسید و از آن پس باید سازماندهی و نظم عادلانه و روابط مبتنی بر احترام متقابل با دیگر کشورها مورد توجه همه نیروهای برآمده از انقلاب قرار میگرفت. اما در میان نیروهای طرفدار انقلاب و نظام جمهوری اسلامی تاکنون دو نوع راهبرد متضاد در اداره جامعه تعقیب شده است. یکی راهبرد انقلابیگری حتی پس از انقلاب است. پس از انقلاب هدف این راهبرد تعمیق آزادی، عدالت، دموکراسی و ارزشهای اخلاقی نبود، بلکه عملاً تقابل با آمریکا و غرب هدف اصلی قرار گرفت. راهبرد دوم توجه به رفاه، آزادی، عدالت، دموکراسی و ارزشهای اخلاقی، تأکید بر ساماندهی و توسعه جامعه و تاکید بر عادیسازی و بهبود مناسبات کشور با همه جوامع و دولتها (به غیر از اسرائیل که این روزها بیشتر از گذشته هم جنایت میکند) بوده است. روند مبارکی که میتواند با پیگیری هوشیارانه و صادقانه اصلاحات سه رخ دهد این است که مانند دوره اصلاحات خاتمی حامیان راهبرد دوم از دو سو (هم از سوی دولت و هم از سوی جامعه مدنی) تقویت شوند و جامعه در وضعیت تعادل بهتری قرار بگیرد. دیدیم در دوره عکس اصلاحات (١٣٨٤-١٣٩٢) جامعه کمی از تعادل خارج شده بود. انتظار این است که دکترحسن روحانی همانطور که توانسته با ایجاد هماهنگی در هسته قدرت برنامه توافق ژنو را تا به اینجا با موفقیت به پیش ببرد، پس از آن بتواند با ایجاد هماهنگی هسته اصلی قدرت را نیز حامی راهبرد دوم کند یا حداقل از میزان انتقاد بر سر این راهبرد بکاهد.
متأسفانه در گذشته زورآزمایی حاملان این دو راهبرد متضاد مذکور در میان نیروهای حامی انقلاب و جمهوری اسلامی سرعت اصلاح و توسعه جامعه ایران را کند کرده و در توسعه ناقص ایران نقش داشته است. در حالی که در همین دوره زمانی چندین کشور از کشورهای جهان سوم مثل کره، هند، اندونزی، برزیل، مالزی و ترکیه به جمع کشورهای توانمند تولیدی و توسعهیافته جهان پیوستهاند و قدرت بیشتری در حل معضلات شهروندانشان دارند واتفاقا تأثیر گذاری بین المللی آنها نیز افزایش یافته است.
انتهای پیام