احمدینژاد؛ مسیح بیمعجزه
آرین افخمی در گزارشی با عنوان «مسیح بی معجزه» در ایسنا نوشت:
«شاید بهترین راه این باشد که دیگر ادامه ندهید. بهترین کار عذرخواهی از مردم و واگذاری صحنه به خود مردم است…ملت کلا ناراضی است، بهخصوص از دولت. مردم دیگر قبول ندارند دولت را. قوای دیگر را هم قبول ندارند.» این اظهارات اخیر رئیسجمهور سابق خطاب به رئیسجمهور فعلی و دیگر مسئولان است. محمود احمدینژاد این روزها میخواهد در قامت یک اپوزیسیون ظاهر شود؛ مخالف تمام وضع موجود و خواهان تغییرات اساسی. اما آیا می توان نقش جدید او را باور کرد؟
به گزارش ایسنا، چند ماهی است که بیانیههای آتشین میدهد. با ویدیوهای چند دقیقهای خود شدیدترین انتقادات را نثار قوای سهگانه کشور میکند. قوه قضاییه را ظالم میخواند و خواستار استعفای روسای قوا است. محمود احمدینژاد در آخرین صحبت خود از قول مردم خواسته که حسن روحانی از سمت خود کنار رود. او تلاش میکند خود را ناجی ایران و نماینده اصلی مردم معرفی کند.
در اوضاع فعلی کشور شاید کمتر کسی باشد که از وضع موجود اظهار رضایت کند. این روزها همه نسبت به اتفاقاتی که در جریان است اعتراض و انتقاد دارند. عدهای در رسانه ها، بعضیها در فضای مجازی و تعدادی در کف خیابان به اعتراض به وضع موجود مشغولند. وضعیت بازار، قیمت ارز و طلا، بیکاری، گرانی، رکود تورمی و بسیاری مشکلات دیگر قطعا ناشی از سوءمدیریت است. دولت دوم روحانی قطعا عملکرد ضعیفتری نسبت به دولت اول او داشته و بسیاری از وزراء و مدیران دولت عملکرد مطلوبی نداشتهاند.
با این وجود چرا انتقادات و خواستههای محمود احمدینژاد با واکنش منفی و اعتراض بسیاری از همان معترضان به وضع موجود مواجه شده است؟ چرا صدای احمدینژاد صدای ملت تلقی نشده و خیلیها اتفاقا انگشت اتهام خود را به سوی او نشانه گرفتهاند؟
احمدینژاد هشت سال تاز سالهای ۸۴ تا ۹۲ ریاست قوه مجریه را بر عهده داشت. همان دولتی که امروز از رئیسش میخواهد که خود را کنار بکشد. بسیاری از کارشناسان و مردم وضعیت آشفته امروز را نتیجه افتضاح مدیریتی هشتساله دوران محمود میدانند اما خود او گویا آلزایمر گرفته و گمان میکند مردم هم به این بیماری دچار شدهاند. شاید مرور برخی اتفاقات دوران هشتساله احمدینژاد به او و اندک اطرافیان طرفدارش یادآوری کند که اگر بر فرض، روحانی و دولتش هم کنار بروند کسی به آنها به چشم ناجی کشور نگاه نخواهد کرد.
۱- واردات گسترده برای مهار تورم
۲ -عقبماندگی از اهداف چشمانداز
۳ – تبدیل صندوق توسعه ملی به صندوق نذری
۵- واردات خودروهای لوکس با ارز دولتی
۶- رشد بیسود شاخص بورس
۷- افت سرمایهگذاری در بخشهای مولد
۸- تنزل رتبه ایران در رتبه فساد
۹- تبدیل شدن به نفتیترین دولت تاریخ ایران
۱۰- نابود کردن منابع آب کشور برای کسب محبوبیت
۱۱- رشد قارچگونه موسسات مالی و بانک ها
۱۲- چرخش تجاری از اروپا به آسیا
۱۳- رکورد برگشت ٧٠ هزار چک در روز
۱۴- عمیقترین رکود تورمی تاریخ
۱۵- ناپدید شدن مقادیر زیادی از پول نفت از جمله یک دکل نفتی
۱۶ – ولخرجی های داخلی و خارجی بی حساب و کتاب
۱۷- تورم ۹۰۰ درصدی قیمت زمین
۱۸- رشد ۲۹۸ درصدی قیمت دلار
۱۹ – رشد ٢٤٠درصدی قیمت پراید و رشد افسارگسیخته قیمت اتومبیل
۲۰- ۹ برابر شدن قیمت بنزین
۲۱ – ۶.۵ برابر شدن خط فقر
۲۲- شاخص فلاکت ٥٧ درصدی
۲۳ – ۴۸۰ هزار میلیارد تومان طرح عمرانی نیمهتمام
۲۴- انحلال ٢٨ شورا در یک روز
۲۵- انحلال سازمان مدیریت و برنامهریزی کشور
۲۶- رشد ٥٤٠ درصدی نقدینگی
۲۷- جهش تورم از تکرقمی به ٤٥ درصد، رشد ١٧/٣ درصدی مطالبات معوق
۲۸ – سر برآوردن مفسدینی مثل بابک زنجانی، مهآفرید امیرخسروی و … و به وجود آمدن مافیاهایی مانند جمشید بسمالله
۲۹- وجود ردپای نزدیکان احمدینژاد در پروندههای سنگین مالی مثل سعید مرتضوی (مدیرعامل سابق سازمان تأمین اجتماعی)، حمیدرضا بقایی (معاون اجرائی رئیسجمهور در دولت دهم)، محمدرضا رحیمی (معاون اول رئیسجمهور در دولت دهم) و …
۳۰- اتلاف ٢٤ هزار میلیارد منابع برای بنگاههای زودبازده
۳۱ – تزریق ٤٢ هزار میلیارد پول پرقدرت با مسکن مهر
۳۲- برداشت جنجالی از حساب بانکها
۳۳- کاهش دستوری نرخ سود بانکی
۳۴- منفی شدن رشد مثبت اقتصادی کشور
۳۵- اتلاف ١٢٣ هزار میلیارد در قالب یارانه
۳۶- اعطای وام های بی برنامه
۳۷- تعطیلی ٥٤٠٠ واحد تولیدی
و بسیاری معضلات دیگر اقتصادی که همچنان اقتصاد کشور را رنج می دهد از نتایج سوءمدیریت دوران هشت ساله محمود احمدینژاد است که به نظر می رسد اگر مدیریتی صورت نمیگرفت وضعیت به مراتب بهتر از این نوع مدیریت عجیب و غریب میشد.
در سیاست داخلی و خارجی هم کم و بیش وضعیت به همین منوال بود. در پایان دولت دهم تقریبا روابط خارجی بیشتر کشورها با ایران تعطیل و یا در حال تعطیلی بود، قطعنامههای پیاپی شورای امنیت سازمان ملل علیه جمهوری اسلامی صادر میشد که باعث فشار هرچه بیشتر بر مردم ایران شده بود، اما آقای رئیسجمهور آنها را کاغذپاره می خواند، عملا سهم نفت ایران به اعراب اوپک تقدیم شده بود، بعد از سال ۸۸ کشور با بزرگترین بحران امنیتی خود مواجه شد و برای مدت زیادی هزاران نفر در خیابانها به حضور احمدینژاد به عنوان رئیس دولت اعتراض داشتند، بسیاری از احزاب به تعطیلی کشانده شدند، مخالفت با مراجع تقلید و خانه نشینی ۱۱ روزه احمدینژاد به نوعی مخالفت وی یا ولی فقیه تلقی شد، حضور جریان انحرافی در حلقه اصلی یاران وی باعث دوری بسیاری از اصولگرایان که حامی او بودند از وی شد، دستگیری و زندانی شدن بسیاری از فعالین سیاسی و اجتماعی در دوران او اتفاق افتاد و بسیاری حوادث ریز و درشت سیاسی دیگر که باعث چندپاره شدن جامعه و دشمنی بسیاری از مردم با یکدیگر و از بین رفتن وحدت موجود در کشور شد در همان دوران هشت ساله اتفاق افتاد.
مباحث فرهنگی و اجتماعی دوران احمدینژاد هم دست کمی از سایر اتفاقات کشور نداشتند. هنوز هم اهالی رسانه به خاطر دارند معاون مطبوعاتی دولت مردی که این روزها از آزادی بیان سخن می گوید و دفاع می کند چه برخوردی با مدیران مسئول رسانه ها و خبرنگاران داشت و حتی به کار بردن عنوان “گرانی” در تیتر اخبار ممنوع بود! بسیلری از فیلمسازان و هنرمندان، نویسندگان و فعالان فرهنگی و اجتماعی به نوع برخوردهای دولتی ها و ممیزی شدید اعتراض داشتند و کشور از لحاظ فرهنگی هر روز ضعیف تر می شد. ادبیات احمدینژاد و یاران نزدیکش به خصوص در جریان مبارزات انتخاباتی سال ۸۸ به نوعی دروغگویی، تهمت زدن، متهم کردن بدون ارائه سند و بی آبرو کردن افراد را در جامعه نهادینه کرد که باعث بسیاری از مشکلات اخلاقی آینده شد.
بررسی هر کدام از این اقدامات دولت احمدینژاد و تبعاتی که برای کشور داشته می تواند به یک گزارش مفصل و البته تلخ تبدیل شود اینها تنها بخشی از نوع مدیریت و یا به بیان بهتر سوءمدیریت دوران هشت ساله ریاست جمهوری مردی است که امروز تلاش می کند با فرار به جلو برای آنکه در مقام متهم ننشیند و بدهکاری بزرگ خود را به مردم ایران نپردازد، در مقام طلبکار نشسته و سعی می کند خود را منجی کشور نشان دهد.
محمدعلی وکیلی نماینده مجلس درباره اقدامات اخیر احمدینژاد می گوید: «اگر به خاطر میزان تقصیر در وضع موجود روحانی باید استعفا دهد، احمدینژاد باید به عنوان عامل اصلی فریز شدن مناسبات خارجی، بهمریزی ساختارها، فروپاشی اخلاق، نابودی نسل دهه ۶۰، نهادینهسازی دروغ در اداره کشور، به باد دادن صدها میلیارد دلار، به وجود آوردن بحران ۸۸ و ایجاد شکاف عمیق میان حاکمیت و مردم و نخبگان، باید اعدام میشد! اکنون نیز آزادی عملِ او برغم این سیاهه عملکرد و درحبس و حصر ماندنِ بزرگان این نظام، خود مهمترین دلیل بر بیاعتمادیِ روزافزونِ مردم شده است. وقتی احمدینژاد را در حالی میبینم که از مشکلات کنونی میگوید و برای مردم دل میسوزاند، به ناگاه یاد این مصراع میافتم که “ﺧﻮﺩ ﻣﯽﮐﺸﯽ ﺍﯼ ﺣﺎﻓﻆ، ﺧﻮﺩ ﺗﻌﺰﯾﻪ ﻣﯽﺩﺍﺭﯼ”.»
غلامرضا تاجگردون دیگر نماینده مجلس با اشاره به اظهارات اخیر احمدینژاد، اظهار می کند: «احمدینژاد همانند سالهای گذشته همچنان یک پدیده است. در سال ۹۱ و در دولت او ارز سه برابر شد. ما آن زمان سوال از رئیسجمهوری را مطرح کردیم، ایشان گفته بود اگر این سوال را مطرح کنید من در مجلس برخی حرفها را میزنم، گفتند سوال را مطرح نکنید. ما هم گفتیم مصلحت نیست و آن را مطرح نمیکنیم اما در زمان استیضاح وزیر کار ایشان آن حرفها را زد و از آن روز تا حالا هم مرتب همین حرفها را میزند.»
وی ادامه می دهد: «اگر آقای احمدینژاد امروز چنین صحبتهایی را مطرح میکنند به نظرم باید ریشهاش را در آنهایی دنبال کنیم که در سال ۸۸ پشت سر این آدم آمدند و او را پررو کردند یا کسانی که در سال ۸۴ او را در بلندی نشاندند و حالا هر کاری میکنند، نمیتوانند او را پایین بیاورند و با او برخورد هم نمیکنند. مردم کلا به این موضوع مشکوک هستند، من هم مشکوکم. اگر من این حرف یا نصف این حرفها را بزنم حتی با وجود مصونیت سیاسی نمایندگی و در صورتی که این حرفها را در مجلس بزنم چه برخوردی با من خواهد شد؟ او که مصونیت سیاسی هم ندارد اما همه را دزد میخواند و حتی میگوید چرا با این افراد برخورد نمیشود یا چرا رئیس قوه قضاییه فلان کار را نمیکند. ممکن است مردم هم فکر کنند حتما او چیزی در چنته دارد و او هم از فضایی که به وجود میآید حداکثر سوءاستفاده را میکند و حرفهایی را میزند که خودش هم میداند غلط است.»
رییس کمیسیون برنامه و بودجه مجلس همچنین خاطرنشان می کند: «وضعیت زمان آقای احمدینژاد بخصوص در دور دوم ریاستجمهوری ایشان وحشتناک بود اما متاسفانه حافظه تاریخی ما قدری ضعیف است. الان احمدینژاد و رضا پهلوی هر دو یک حرف را میزنند با این تفاوت که احمدینژاد اینجا نشسته و او در آمریکاست. مردم میخواهند با چه کسی همراهی کنند؟ با احمدینژاد؟ اگر نسل نو بخواهد کسی را انتخاب کند کدام یک را انتخاب میکند؟»
وی با بیان اینکه “احمدینژاد از سوی یک جریان سیاسی درون حاکمیت حمایت میشود”، عنوان می کند: «این جریان، جریانی است که روبروی دولت قرار دارد و خواسته یا ناخواسته ریشه حکومت را میزند؛ احمدینژاد خواسته و برخی از کسانی که از این حرفها خوششان میآید ناخواسته.»
محمود احمدینژاد این روزها و به خصوص پس از جایگاهش در انتخابات ریاست جمهوری ۹۶ هر روز از نظام فاصله بیشتری گرفته و برخی اوقات چنان اظهارات ساختارشکنانهای می کند که اپوزیسیون خارجنشین هم آنها را بیان نمیکنند. به نظر می رسد او تلاش میکند با شوریدن علیه هر دو جناح اصلی کشور و قوای سه گانه خود را مخالف کلیت موجود نشان دهد و با برجسته کردن مشکلات کشور که بسیاری از آنها مولود و میراث دوران هشت ساله خود او هستند، خودش را منجی کشور و در کنار مردم نشان دهد.
با توجه به کارنامه هشت ساله مدیریت احمدی نژاد و یارانش که بسیاری از آنها یا در زندان به سر می برند و یا طعم زندان را چشیده اند، مردم که بحق از وضعیت موجود ناراضی هستند قطعا دچار آلزایمر نشدهاند و با وجود اینکه گفته می شود مردم حافظه تاریخی ضعیفی دارند اما آنقدرها هم حافظهشان ضعیف نشده که شاهکارهای مدیریت «معجزه هزاره سوم» را که هنوز با آن دست و پنجه نرم میکنند از یاد ببرند و از این منجی خودخوانده توقع معجزهای ندارند؛ چراکه تجربه هشت ساله نشان داده او “مسیح بیمعجزه” است.
انتهای پیام