خرید تور نوروزی

وندی شرمن: از نامه جمهور‌ی‌خواهان به رهبر ايران شوكه شديم

روزنامه‌ی اعتماد نوشت: «وندی شرمن»، رییس هيات مذاكره‌كننده امريكا در مذاكرات هسته‌اي ميان ايران و ١+٥ در مقاله‌اي براي نشريه فارن افرز، تجربيات خود از مذاكره با ايرانيان را نوشته است. در اين مقاله مفصل اين مقام بلندپايه پيشين امريكايي، تصوير تازه‌اي از مذاكرات خود با مقام‌هاي ايراني به نمايش مي‌گذارد. بخش‌هايي از ادعاهاي مطرح شده در اين مقاله تاكنون از زبان هيچ يك از مقام‌هاي كنوني و پيشين امريكا شنيده نشده است، ازجمله اينكه نفر دوم وزارت خارجه امريكا در دوران اوباما، نقش امريكا را در حمله سايبري به تاسيسات اتمي ايران تلويحا تاييد مي‌كند و آن را بخشي از سياست‌هاي دولت باراك اوباما براي فشار به ايران توصيف مي‌كند. او همچنين در اين مقاله مدعي شده است كه حسن روحاني در هنگام رسيدن به مقام رياست‌جمهوري از مذاكرات پشت پرده ميان تهران و واشنگتن بي‌خبر بوده است. ترجمه اين مقاله به واسطه اهميت آن به دليل مشاركت مستقيم نويسنده در مذاكرات هسته‌اي منجر به برجام و همزمان نمايش ديدگاه طرف مقابل در مورد اقدامات دولت دونالد ترامپ و روندي كه منجر به توافق هسته‌اي و نهايتا عقب‌نشيني امريكا از آن شد، منتشر مي‌شود. لزوما همه ديدگاه‌هاي مطرح شده در اين مقاله مورد تاييد روزنامه نيست.


متن مقاله‌ی وندی شرمن:

در مذاكراتي كه به توافق هسته‌اي سال ٢٠١٥ براي محدود كردن فعاليت‌هاي هسته‌اي ايران منجر شد، من به عنوان سرپرست تيم نمايندگان ديپلماتيك ايالات متحده امريكا شركت داشتم. در طول مذاكرات همتايان ايراني ما گهگاه مي‌پرسيدند كه چگونه مي‌شود اطمينان داشت توافق احتمالي يك توافق پايدار خواهد بود. اكثريت جمهوري‌خواهان با اين توافق مخالف و چشم به راه انتخابات سال ٢٠١٦ نشسته ‌بودند. براي ايراني‌ها اين سوال وجود داشت كه اگر يك رييس‌جمهور جمهوري‌خواه روي كار بيايد چه اتفاقي خواهد افتاد. من هم همين سوال را از آنها مي‌پرسيدم: «اگر يك مخالف تندروي توافق در اين ميان روي كار بيايد چه مي‌شود؟» اين سوال و جواب معمولا به جدل منجر مي‌شد، چراكه من همواره بر اين تصور بودم كه اصلي‌ترين چالش در برابر موفقيت اين توافق، نقض آن توسط ايران باشد، نه تدابير رييس‌جمهور ايالات متحده امريكا.

مشخص است كه من اشتباه مي‌كردم. ارديبهشت‌ماه امسال، دونالد ترامپ، رييس‌جمهور ايالات متحده تصميم گرفت تا امريكا را از اين توافق بيرون ببرد و تحريم‌هايي را كه بر اثر اين توافق برداشته ‌شده ‌بودند، ازسر بگيرد. اين حركت را مي‌توان يكي از بزرگ‌ترين اشتباهات سياست خارجي در كل تاريخ ايالات متحده ارزيابي كرد. توافق هسته‌اي ايران، بي‌نقص نبود، در واقع هيچ معامله‌اي بي‌نقص نيست. با اين حال برنامه جامع اقدام مشترك (برجام)، ممكن‌ترين تضميني بود كه اطمينان مي‌داد ايران هيچ‌گاه نتواند به سلاح هسته‌اي دست پيدا كند.

نمي‌توانم پيش‌بيني كنم كه توافق هسته‌اي ايران بعد از احياي تحريم‌ها چقدر دوام بياورد. تحريم‌هايي كه ايالات متحده امريكا در برابر قول ايران براي كاهش شديد غني‌سازي اورانيوم، توقف توليد پلوتونيوم قابل استفاده در سلاح هسته‌اي و اجازه به بازرسان بين‌المللي براي راستي‌آزمايي دقيق همكاري‌هاي آنان، كنار گذاشته ‌بود. برجام تقريبا همه مسيرهاي ممكن را كه به ايران اجازه مي‌داد تا به مواد شكافت‌پذير قابل استفاده در سلاح اتمي دست پيدا كند، بسته‌ بود. هر چند تعدادي از مواد برجام بعد ١٠، ١٥، ٢٠ و ٢٥ سال منقضي مي‌شدند، اما ممنوعيت دستيابي ايران به سلاح هسته‌اي هيچ‌گاه پايان‌پذير نبود. تا به امروز ايران كاملا به اين توافق پايبند بوده است.

تصميم ترامپ، اعتماد جهانيان به پايبندي ايالات متحده به ديپلماسي چندجانبه را كاملا سست كرد. مهم نيست كه ترامپ تا چه اندازه سعي كند اين توافق را مسخره كند، برجام يك الگو براي كنار هم قرار دادن تهديد تحريم و استمرار منزوي كردن با مذاكره پيگيرانه بود؛ مذاكره حتي ميان كشورهايي كه مبناي رابطه آنها رويارويي و بي‌اعتمادي است. برجام تا پيش از اينكه توسط ترامپ نقض شود، منافع امريكا را تامين مي‌كرد و جهان را به جاي امن‌تري تبديل مي‌كرد. اين توافق، بسيار با صفتي كه ترامپ به كار مي‌برد (بدترين معامله همه زمان‌ها) متفاوت بود و در واقع الگويي بود كه دولت او بايد براي مذاكره با كره‌شمالي براي از بين بردن زرادخانه هسته‌اي‌اش از آن نسخه‌برداري مي‌كرد. در برابر ترامپ بيش از هر چيز روي تهديد، گنده‌گويي و اظهارات تند تكيه كرد. اما هر چه مي‌گذرد، او و تيم همراهش بيشتر مي‌آموزند كه مذاكره با خصم بسيار مشكل است. آنها به شجاعت، ايستادگي و تصور واقع‌گرايانه از ميزان قدرت خودشان نياز دارند.

دعوتي براي گفت‌وگو

بسياري از رهبران كنوني ايران، زماني كه انقلاب اسلامي ايران در سال ١٩٧٩ با ائتلاف ميان هواداران آيت‌الله خميني و ديگر گروه‌هاي مخالف نظام توانست شاه را كنار بزند، تازه به جواني و ميانسالي رسيده ‌بودند. يك سال بعد از اين انقلاب بود كه گروهي از دانشجويان ايراني كه پيرو خط امام ناميده مي‌شدند، به سفارت امريكا در تهران حمله كردند و ٥٢ امريكايي را گروگان گرفتند. تعداد زيادي از مقام‌هاي بلندپايه در نظام سياسي ايران، مستقيما در انقلاب نقش داشتند و حتي برخي از آنان هستند كه در گروگانگيري هم مشاركت كرده ‌بودند. پيروزي آنان در زمان خود، جهان را تكان داد و اين تجربه مشترك، همچنان نخبگان سياسي ايران را با وجود همه اختلاف‌نظرها و شكاف‌ها كنار هم نگه داشته است. براي درك رويكرد ايرانيان به مذاكرات هسته‌اي، دانستن اين موقعيت انقلابي آنها بسيار كليدي است.

اين شرح كوتاهي از رهبري نظام سياسي است كه باراك اوباما، رييس‌جمهور وقت ايالات متحده امريكا با اميد جلوگيري از توسعه سلاح هسته‌اي، تلاش كرد با آنها گفت‌وگو كند. اوباما در اولين سخنراني تحليفش خطاب به نظام سياسي ايران وعده داد: «ما آماده‌ايم كه اگر حاضر باشيد مشت‌تان را باز كنيد، با شما دست بدهيم.»

سال ٢٠٠٣، شوراي امنيت سازمان ملل متحد، قدرت‌هاي اصلي اتحاديه اروپا و ايران، مذاكرات درمورد فعاليت‌هاي هسته‌اي ايران را آغاز كردند. اما ٣ سال بعد اين گفت‌وگوها به شكست منتهي شد. ايالات متحده امريكا و سازمان ملل در آن دوران با هدف اعلامي جلوگيري از توانايي يا عزم ايران براي دستيابي به تجهيزات لازم براي ساخت سلاح هسته‌اي، تحريم‌هاي تازه‌اي را عليه ايران وضع كردند. از آن زمان، اتحاديه اروپا و گروه مشهور به ١+٥ كه شامل پنج عضو دايم شوراي امنيت سازمان ملل متحد (چين، فرانسه، روسيه، بريتانيا و ايالات متحده) مي‌شدند در كنار آلمان، يك استراتژي جديد را در پيش گرفتند: پيشنهاد يك راه فرار براي ايران از زير فشار تحريم‌ها با كنار گذاشتن برنامه غني‌سازي هسته‌اي و همزمان افزايش هزينه‌هاي اقتصادي مخالفت با اين پيشنهاد.

سال ٢٠٠٦ ايران آبشاري از ١٦٤ سانتريفيوژ براي غني‌سازي اورانيوم در اصلي‌ترين كارخانه‌اش در نطنز در اختيار داشت. زماني كه گفت‌وگوهاي چندجانبه سال ٢٠١٣ از سر گرفته ‌شد، چندين سال از وضع تحريم‌هاي شديد عليه تهران مي‌گذشت. اما با وجود همه اين تحريم‌ها، ايران تعداد سانتريفيوژهاي خود را به ١٩ هزار رسانده‌ بود. تحريم‌ها ممكن است به اقتصاد ايران آسيب رسانده باشد، اما آنچنان تاثيري در برنامه هسته‌اي اين كشور نداشت.

تندروهاي در واشنگتن (همراه با اسراييل و عربستان‌سعودي) براي مدتي طولاني از حمله نظامي به تاسيسات هسته‌اي ايران براي از بين بردن آنها حمايت مي‌كردند. اما همان‌طور كه تحريم‌هاي اقتصادي به تنهايي نتوانستند باعث تغيير مسير ايران شوند، حملات نظامي هم نمي‌توانستند به صورت معجزه‌‌آسايي باعث شود كه ايراني‌ها چگونگي ساخت بمب را ناگهان فراموش كنند. حملات هوايي نهايتا مي‌توانست اندكي باعث تاخير در برنامه هسته‌اي ايران شود نه اينكه باعث پايان پروژه هسته‌اي ايران شود. حتي اصلي‌ترين هواداران حمله نظامي هم فرض مي‌كردند چنين اقدامي باعث تاخير ٣ تا ٥ ساله در برنامه ايران شود. اما همزمان يك حمله نظامي مي‌توانست انگيزه و استدلال منطقي خوبي در اختيار ايران بگذارد كه نياز به تسريع برنامه‌هاي [ادعايي]اش دارد و آنها را با پنهان‌كاري بيشتري ادامه مي‌داد.

اوباما، به هيچ‌وجه دچار اين توهم نبود كه ايراني‌ها حاضر مي‌شوند به سرعت كل برنامه هسته‌اي‌شان را كه مقادير زيادي هزينه براي آن كرده ‌بودند، به سرعت كنار بگذارند. در نتيجه او در كنار نشان دادن تمايلش به گفت‌وگو، اقدام‌هايي يكجانبه را براي جلوگيري از پيشرفت ايران آغاز كرد. سال ٢٠١١ روزنامه نيويورك تايمز گزارش داده ‌بود كه ويروس كامپيوتري استاكس نت به شبكه كامپيوتر‌هاي سازمان انرژي اتمي ايران نفوذ كرده است و باعث اختلال در عملكرد سانتريفيوژهاي غني‌سازي اورانيوم ايران شده است. اوباما همزمان يك بمب ٣٠ هزار پوندي هم براي ارتش امريكا سفارش داد كه توانايي نفوذ به تاسيسات غني‌سازي زيرزميني ايران را در فردو داشت. در ادامه دولت امريكا رژيم سختي از تحريم‌هاي اقتصادي عليه ايران را پيگيري كرد كه شامل ترغيب كشورهاي خارجي به كاهش واردات نفت خام از ايران مي‌شد. هدف رييس‌جمهور وقت، فقط تهديد كردن ايراني‌ها نبود، بلكه براي فشار به آنها براي ورود به مذاكرات بود.

بله‌برون

اولين ملاقات رسمي من با همتايان ايراني‌ام در مذاكرات، يعني مجيد تخت‌روانچي و عباس عراقچي، در حاشيه مجمع عمومي سازمان ملل متحد، سپتامبر ٢٠١٣ اتفاق افتاد. تابستان آن سال، حسن روحاني، نامزد ميانه‌رو با پيروزي در انتخابات به عنوان رييس‌جمهور ايران انتخاب شده ‌بود. روحاني، محمدجواد ظريف را به عنوان وزير خارجه انتخاب كرده ‌بود كه تحصيلاتش را در دانشگاه ايالتي سانفرانسيسكو انجام داده‌ بود و دكتراي روابط بين‌المللش را از دانشگاه دنور گرفته‌ بود. ظريف يك انقلابي متعهد بود: او در دوران دانشجويي كنسولگري ايران در سانفرانسيسكو را اشغال كرده‌ بود و ديپلمات‌هايي را كه از نظر رهبر وقت ايران غيرمتعهد شناخته مي‌شدند از آنجا اخراج كرده‌ بود. با اين حال او با امريكايي‌ها راحت بود. اوايل دهه ١٩٨٠ او به امريكا برگشته ‌بود تا در نمايندگي ايران در سازمان ملل خدمت كند و پله‌پله پيشرفت كرد تا به مقام سفير و رييس هيات نمايندگي برسد.

حالا وزير خارجه تازه‌كار روحاني، به حيات خلوت سابق خودش برگشته ‌بود، جايي در اطراف منهتن كه به آن عادت داشت، با همان خوشرويي و اشتياق هميشگي خودش. عراقچي و تخت‌روانچي به عنوان معاونان دست به عصاتر در كنار ظريف بودند. هدف آنها از سفر به نيويورك ديدار با ويليام برنز، معاون وزير خارجه و جيك سوليوان بود كه در دوره وزارت خارجه هيلاري كلينتون به عنوان مدير سياست‌گذاري وزارت خارجه و در آن زمان به عنوان مشاور امنيت ملي، جو بايدن، معاون اول رييس‌جمهور خدمت مي‌كرد. براي ماه‌ها برنز و سوليوان همراه با تيم كوچكي از مذاكره‌كنندگان وزارت خارجه و كاخ سفيد با تخت‌روانچي و عراقچي در سلطان‌نشين كوچك عمان در خليج‌فارس ديدارها و گفت‌وگوهاي محرمانه‌اي داشتند. اولين دور مذاكرات مفصل ميان مقام‌هاي رسمي ايران و امريكا از زمان سقوط شاه.

سال ٢٠١٢ بود كه قابوس بن سعيد، سلطان عمان از طريق دوستان مشترك به جان كري، سناتور وقت و رييس كميته روابط خارجي سنا پيغام داده‌ بود كه آماده است براي روابط بهتر ميان ايران و امريكا ميانجي‌گري كند. جان كري، چندين سفر به عمان انجام داد، سفرهايي تجسسي براي اينكه اطمينان پيدا كند سلطان عمان توانايي ايجاد يك كانال ارتباطي پشت پرده دارد كه مقام‌هاي امريكايي بتوانند با مقام‌هاي تصميم‌ساز در ايران، از جمله رهبر ايران، ارتباط بگيرند. اواخر آن سال، جيك سوليوان به همراه يك كارشناس خاورميانه كاخ سفيد به اسم پونيت تالوار به عمان سفر كرد تا با مقام‌هاي ايراني مستقيما ديدار كند. آنها در گزارش سفر خود گفتند كه ايراني‌ها در پاسخ مثبت به پيشنهاد رييس‌جمهور امريكا براي گفت‌وگو، جدي به نظر مي‌رسند.

حالا برنز قصد داشت من را به عنوان معاون اول وزير خارجه و فردي كه مسوول رسمي مذاكرات است به تخت‌روانچي و عراقچي معرفي كند، با اين اميد كه روزگاري كه مذاكرات محرمانه و مذاكرات رسمي علني مي‌شوند، همه چهره‌ها اسم داشته‌ باشند. اين ديدار يك گفت‌وگوي بسيار خشك و رسمي بود. عراقچي و تخت‌روانچي بسيار تحفظ داشتند. براي حفظ سنت‌هاي محافظه‌كارانه اسلامي‌شان هيچ‌يك از آن دو با من دست ندادند. با اين حال آنها ما را ترغيب مي‌كردند تا انتخاب روحاني به رياست‌جمهوري را يك شروع تازه براي مذاكرات بدانيم. ما خبر داشتيم كه روحاني علاقه‌مند است تا روابط ايران را با غرب بهبود ببخشد. تحريم‌ها زندگي روزمره را براي شهروندان عادي ايران سخت كرده ‌بود: به دليل افزايش شديد تورم، مردم مجبور بودند حجم زيادي پول براي خريدهاي روزمره‌شان جابه‌جا كنند. روحاني با وعده بهبود استاندارد زندگي ايرانيان روي كار آمده‌ بود و ظريف به عنوان وزير خارجه او وعده داده بود كه بر‌خلاف سلف تندروي تحريك‌كننده‌اش محمود احمدي‌نژاد، روحاني واقعا آماده معامله است. روحاني بعد از رسيدن به مقام رياست‌جمهوري از خبر اينكه گفت‌وگوهاي مستقيمي ميان ايران و امريكا در جريان است، غافلگير و همزمان خوشحال شده‌ بود. او سه روز بعد از مراسم تحليفش خواهان از سرگيري مذاكرات ١+٥ با ايران شد كه در طول كارزار انتخاباتي ايران متوقف شده ‌بود.

انتخاب روحاني همزمان با تغييرات عمده در كابينه امريكا، انرژي تازه‌اي به روند گفت‌وگوهاي پشت پرده داده ‌بود. از سال ٢٠٠٣ كه ايران غني‌سازي اورانيوم را آغاز كرده ‌بود، واشنگتن همواره اصرار مي‌كرد تا تهران اين عمليات را كاملا متوقف كند. طرف ايراني از سوي ديگر مصر بود كه اصل غني‌سازي اورانيوم براي كاربردهاي غيرنظامي، هدف ادعايي آنها از برنامه‌شان، حق طبيعي يك كشور مستقل است كه هيچ پيماني را نقض نمي‌كند. اوباما تصميم گرفت به ايرانيان قول بدهد كه اين احتمال وجود دارد كه در مذاكرات اجازه بدهد ميزان ناچيزي از اورانيوم توسط ايران غني‌سازي شود، آن هم فقط در شرايطي كه اين غني‌سازي كاملا تحت بازرسي، رصد دايم و قابل راستي‌آزمايي باشد. اين موضع مشابه مواضعي بود كه متحدان اروپايي امريكا اتخاذ كرده ‌بودند.

در ميدان عمل، اوباما در واقع آنچنان تسليم نشده‌ بود و چيز خاصي پيشنهاد نمي‌داد. ايرانيان عملا پيش از اين دانش غني‌سازي اورانيوم را پيدا كرده‌ بودند. چه امريكا قبول مي‌كرد و چه نمي‌كرد، آنها به جمع‌آوري اورانيوم غني ‌شده خود ادامه مي‌دادند. اصرار امريكا بر منع كامل غني‌سازي اورانيوم، فقط و فقط باعث خستگي متحدان اروپايي ايران شده‌ بود و اين فرصت را به ايران داده ‌بود تا امريكا را به عنوان طرف يك‌دنده مذاكرات معرفي كند. پيشنهاد جديد به امريكا اجازه مي‌داد كه توانايي غني‌سازي ايران را محدود كند و همزمان به نظام سياسي ايران اين فرصت را بدهد تا ادعا كند در برابر جهان ايستادگي كرده تا حق برنامه هسته‌اي غيرنظامي خود را حفظ كند و توانسته تحت شرايطي بخشي از تحريم‌ها را متوقف كند. از نظر استراتژيك ايراني‌ها نمي‌توانستند به اين پيشنهاد نه بگويند و از لحاظ سياسي، اين فرصت را داشتند تا بله بگويند.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

پیام

  1. روحانی با مذاکره با غرب و باج دادن بهشون کدخدا پرستی شون رو می خواستند نشوند بدن وگرنه قصد رفع مشکلات را نداشتند،مشکلات کشور را میتوان بدون تکیه به اجنبی ها ساخت اگه اجنبی پرست نباشی

    3
    6
  2. چرا جمله ای که در عنوان مقاله به نقل از وندی شرمن آمده، در متن نیست؟
    “از نامه جمهور‌ی‌خواهان به رهبر ايران شوكه شديم”

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا