آوای خش دار اصلاح طلبی در گفتمان بین نسلی!
شهروز مهدی پور در یادداشتی که در اختیار انصاف نیوز قرار داد، نوشت:
بریده شدن رگ امیر نظام در فین و جاری گشتن خون اش می تواند تمثیلی باشد از این که اصلاحات و تغییر، با خون او در کاریزهای خشک جامعه ی ایرانی روان شده و تا به امروز با فراز و نشیب های گاه خونینی همراه بوده و گسست های چند باره ای را تاب آورده و هر بار از دل جریان و جوششی تازه سر برآورد. مشروطه، ملی شدن صنعت نفت، انقلاب 57، دوم خرداد 76 و تا به امروز در قامت دولت تدبیر و امید.
و نمی توان منکر این مهم بود که جریان اصلاح طلبی برای جاری شدنی دوباره به خون تازه و یک حرکت نو نیاز دارد. تحرک و اتفاقی که بتواند گفتمان اصلاح طلبی را به شکلی تازه و دوباره به گوشه و کنار مباحث دانشگاهی و رسانه ای و حتی در شب نشینی های مهمانی های خانوادگی ببرد تا نیاز اش برای توسعه و پیشرفت هر روز بیشتر از دیروز احساس شود.
اصلاح طلبی یک راه است یک مسیری که مصائب بسیاری را تجربه می کند و نفس اش در زنده بودن اش است. این که در جایی متوقف شود و گمان کند به هدف رسیده همان لحظه روز مرگ این رود جاری و ساری است. گرچه گسست ها ی تاریخی این جریان ضربات جبران ناپذیری را بر پیکر نحیف اش وارد کرده ولی زنده مانده است. بعد از سال 84 که جریان اصلاح طلبی کرسی هایی را که در قوه ی مققنه و مجریه داشته، از دست داده و فرصت این را یافت تا به نقد از درون و گوش دادن به نقد های بیرونی بپردازد که متاسفانه به شکل اساسی تا به حال این مهم رو ی نداده است تا با سیر و سلوک در تجربات گذشته و آن چه که خود در هشت سال دوره ی اصلاحات پشت سر گذاشته بتواند چراغی برای راهی پر از سایه روشن های مبهم بیابد.
بعد از وقایع سال 88 و به بن رسیدن بسیاری از حرکت های سیاسی و اجتماعی و در امتدادش فرهنگی و شرایط نا بسامان اقتصادی این نیاز مبرم به گفتمان تازه احساس می شد. بعد از انتخابات 92 و تکیه زدن رویکرد مدبرانه و اعتدالی بر ارکان اجرایی کشور ایجاب می کند تا فضای سیاسی باز و فعالیت احزاب در این رویکرد مورد توجه قرار گیرد.
شرایط سیاسی فعلی ایران که جان تازه ای بر او دمیده شده به جریان های سیاسی تازه نفس با نظریه های نو و هم خوان شرایط فعلی داخلی و خارجی نیازمند است، به دلیل همین نیازها و پشت سر گذاشتن تجربیات سیاسی گذشته عده ای از جوانان که عمدتا فعالین ستادهای انتخاباتی بوده و یا تجربه ی حضور در برخی احزاب و گروههای اصلاح طلب را داشته اند دست به ابتکار تاسیس یک حزب تحت لوای نسل دوم اصلاح طلبی زده اند که با واکنش های متفاوتی رو به رو شده اند. خود را در راستای همان جریان اصلاح طلبی که از دوم خرداد آغاز شده می دانند و به همین دلیل مدعی اند که نسل دوم این جریان هستند و این ادعا مبین این مهم است که خود را از تاریخ اصلاح طلبی که نزدیک به یک قرن سابقه دارد به دور می بینند و حتی مرزبندی دارند ورنه لفظ نسل دوم اصلاحات خود محل مناقشه است!
این طیف زعامت معنوی آقای خاتمی را نیز پذیرفته و مرزبندی مشخصی با رویکرد ایشان به این مقوله ندارند و از طرفی زیر سایه برخی چهره های با تجربه تر جریان اصلاح طلبی ایستاده اند.
حال می توان به این جریان با دو رویکرد متفاوت رو به رو شد:
یک: این که از دل یک جریان و یا حزب سیاسی طیف جدیدی با رویکردی مشابه ظهور کند چندان با تجربه ی تاریخی / سیاسی دیگر جاهای دنیا و حتی ایران ضدیتی ندارد. همان طور که دل جریان جبهه ی ملی، نهضت آزادی و بعدا ملی مذهبی رویید و از دل روحانیت مبارز، روحانیون مبارز سر برآوردند و یا در کشور ترکیه احزاب اسلامی با عناوین جدید فعالیت می کنند، جریان سیاسی ندای ایرانیان نیز می تواند موید همین نکته باشد اما در این میان پرسش های مهمی مطرح است از جمله:
ماهیت نسل دوم چیست؟ رویکرد اش به برخی وقایع سه دهه ی اخیر چیست؟ چرا به جا ی تقویت جریان های اصلاح طلبی موجود سعی بر تشکیل یک ساختار و حزب جدید دارند؟چرا نتوانسته اند در تعاملی سازنده مانع موضع گیری های بعضا تند دوستان دیروز خود شوند تا جایی که مورد شک و ترید قرار گرفته اند؟ راه کار نظری و عملی شان برای عبور از شرایط نسبتا بسته ی فعلی چیست؟ غرض از تشکیل این حزب صرفا حضور در ساختار قدرت با تابلوی اصلاح طلبی است و گمان می کنند در صورت تعامل با حاکمیت به این مهم دست پیدا می کنند؟ از همه مهمتر چه راهبرد عینی برای پیشبرد اهداف جریان دوم خرداد داشته و بناست چه چیزی به اصلاح طلبی ای که تابه حال بوده اضافه کنند؟!
دو: جریان اصلاح طلبی که از نظر این طیف نسل اول محسوب می شود چرا نتوانست این گروه تازه مولود را تحمل کند و دست به تخریب می زند؟ آیا این جریان از خود پرسیده که رفتارهای بزرگترها با این جوانان بیشتر در مسیر جاذبه بوده یا دافعه و این که بعد از تقریبا دو دهه هنوز اعضای سابق خود را در حد فعالین ستادهای انتخاباتی می بینند؟ قدمای جریان اصلاح طلبی حاضرند جوانان دیروز را در ساختار قدرت سیاسی اجتماعی اقتصادی ای که گمان می کنند توان به دست آوردن اش را دارند؛ سهیم کنند و یا عرصه را برای حضورشان مهیا و کنار بکشند؟
پاسخ به هر کدام از این پرسش ها تنها نیازمند یک گفتگوی از درون بدون جنجال و هیاهو است. دو طرف جریان یک طیف همراه سیاسی می بایست توان گفت و گو و تعامل را با یکدیگر داشته باشند که در غیر این صورت با ادعای اصلاح طلبی شان منافات دارد. به جای اینکه رسانه های نوشتاری و مجازی را عرصه ی نقد های یک سویه کنند بنشینند رو در رو جوانان دیروز با بزرگان جریان اصلاح طلبی گفت و شنود کنند و به نتیجه ی مطلوبی برسند تا به جای این که ریشه های نحیف اصلاح طلبی را کم جان تر از دیروز کنند به ساقه هایش جانی دوباره ببخشند. هیچ کس نمی تواند مدعی باشد که تنها «او» میزان اصلاح طلبی است و نقشه ی راه را مشخص می کند! اصلاح طلبی یک اندیشه و گفتمان فراگیری است و سابقه ی مشخص تاریخی دارد که در سیطره ی هیچ گروه و حزب و… نیست!
یا حق.
انتهای پیام