«پیشنهاد سهوجهی» عباس عبدی به دولت
«عباس عبدی»، تحلیلگر سیاسی اصلاحطلب در روزنامهی سازندگی نوشت:
«در ماههاي گذشته و در پی بروز مشکلات گوناگون، تغيير به نسبت ملموسي را در رفتار و گفتار مقامات دولتي و نه لزوماً حكومتي شاهد هستيم. اين تغيير را ميتوان مثبت ارزيابي كرد، هرچند اگر اين رفتار و گفتار از همان سال 1392 و يا به طور مشخص از سال 1396 در پيش گرفته ميشد، شايد با بسياري از مشكلات فعلي مواجه نبوديم. امروز نيز اثرگذاري اين تغييرات رفتاري كمتر شده است. اين تغييرات ناظر به نحوه تعامل و چگونگي گفتگو با نخبگان و مردم است. در گذشته كمتر مشاهده ميشد كه نخبگان گوناگون از سوی دولت دعوت شوند و سخنان صريح و روشن آنان را بشنوند. يا آنكه در تعامل با فضاي عمومي و رسانهاي از اصول ارتباطي جديد سود جویند و از رفتار سنتي گذشته كه نسبت به رسانهها بدبين بوده يا آنها را بلندگوهاي ساختار رسمي تلقي ميكردند، فاصله بگيرند.
در هر حال تغييرات كمي تا قسمتي مشهود است و بايد از آن استقبال كرد. به همين دليل و براي بهبود روند جاري يك برنامه سهوجهي را ميتوان در نظر گرفت و پیشنهاد کرد. اين برنامه بايد معطوف به نخبگان، مردم و نهادهاي مدني باشد. و در هر سه زمينه نيز به صورت موازي پيش رود و نميتوان هيچكدام را ناديده گرفت. همچنين همه حوزهها را بايد شامل شود. تمامي حوزههاي اقتصادي، سياست داخلي، سياست خارجي و امور اقتصادي و فرهنگي را بايد دربرگیرد. مجموع اين تغييرات رفتاري را بايد از طريق رسانهها پوشش داد در نتيجه بايد يك سياست جديد رسانهاي كه خلاق و نوآورانه و غير منفعل باشد را در دستور كار دولت قرار داد.
اجازه دهيد به يك نمونه مهم و اخير اشاره كنيم. مذاكرات روساي كشورهاي حوزه درياي خزر و نحوه بازتاب آن در ايران را ميتوان نمونه مناسبي دانست. دولت بايد در درجه اول و از مدتها پيش و حتي بسیار پیش از اين، نخبگان ايراني در زمينه حقوق و روابط بينالمللي را براي مشورت و اظهارنظر در این باره فرا ميخواند. اگرچه اين فراخوان براي كسب مشورت است ولي نتيجه جنبي آن كه تعديل برداشتهاي نخبگان درباره مساله و نیز همسوتر شدن آنان است؛ اهميت فراواني دارد.
به علاوه سادهترين شكل گفتگو و تعامل با مردم و افكار عمومي، گفتگوي مستقيم از طريق مسئولين دولتي است كه البته كماثرترين نيز هست. در حابی که بايد از طريق نخبگان و نهادهاي مدني با مردم ارتباط برقرار كرد، زيرا از نظر مردم اين افراد ذينفع در طرح مسايل و نظرات نيستند و لذا نسبت به نظرات و سخنان آنان پيشداوري کمتری دارند.
پيشنهاد مشخص اين است كه طي دستورالعمل روشني به تمام نهادها و وزارتخانههاي تحت مديريت دولت ابلاغ شود كه در خصوص همه تصميماتي كه ميخواهند اتخاذ كنند و يا تصميماتي كه احتمال اتخاذ آنها وجود دارد، یا نسبت به انها انتقاد است؛ مجموعهاي از نخبگان حوزه خود را برای مشاوره و نظرخواهي فراخوان دهند. اين مشاوره ميتواند و ميبايد به تمامي صورتهاي ممكن از جمله ديدار حضوري يا گرفتن نظرات و پيشنهادهاي كتبي و شفاهي باشد.
دولت نبايد خود را مستغني از نظرات نخبگان بداند كه اگر بخواهيم منصفانه نظر دهيم، ظرفيت كارشناسي مديران دولتي بسيار كمتر از نخبگان موجود در كشور است. اين جلسات و ديدارها ممكن است به نفع برنامهها و ايدههاي دولت نيز باشد و نخبگان را با محدوديتهاي دولت آشنا و با برخي از تصميمات آنان همراه و همدل كند كه اگر چنين ارتباطي را نداشته باشند، شاهد اين همدلي و همراهي نخواهيم بود.
همچنين دولت بايد در دستورالعمل خود گفتگو با نهادهاي مدني حوزههاي گوناگون را در دستور كار قرار دهد. اين گفتگوها لزوماً از موضع كارشناسي نيست، بلكه تامین منافع هم هست. گروهها و انجمنهاي كارگري، معلمان، دانشجويان، بخش خصوصي و اتاق بازرگاني، سنديكاهاي كارگري و كارفرمايي، مصرفكنندگان و… مجموعههايي هستند كه بايد در يك گفتگوي دوجانبه با دولت و يا چندجانبه ميان خودشان و دولت مشاركت فعال و مستمري داشته باشند.
متاسفانه هم اكنون صداي خرد شدن استخوانهاي برخي از صنايع و كارخانجات و دستاندركاران آن به گوش ميرسد؛ و باید برای انها فوری چاره ای اندشید. مشكلي را كه امروز با هزينه اندك و از طريق تعامل و گفتگو با آنان ميتوان حل، و از بروز بحران پيشگيري كرد، فرداي روزگار كه بحران رخ دهد، با صرف صدها برابر هزينه نيز نميتوان آن را حل كرد. دولت بايد با جديت تمام نه تنها با نهادهاي مدني گفتگو كند، بلكه بايد آنها را تقويت نيز بنمايد. چون انها مهمترین حامی دولتی خواهند بود که گمان دارد به مردم متکی است. حمل بار مسئوليت امور كشور به تنهايي از عهده هيچ دولتي برنميآيد، بايد نهادهاي مدني را در حمل اين بار شريك كرد و البته به مطالبات آنان نيز احترام گذاشت.
وجه دیگر و سوم اين برنامه؛ گفتگو با افكار عمومي و مردم است. اشتباه همه دولتهاي پس از انقلاب اين بود كه گمان ميكردند بايد به طور مستقيم با مردم حرف بزنند و اين حرف زدن نيز به ناچار يكسويه خواهد بود. اين نگاه فقط در دولت اصلاحات تعديل شد و عملاً نتايج نسبي و مثبت آن را ديدند. اجراي اين كار مستلزم وجود رسانههاي مستقل و قدرتمند است. دولت بايد در سياست رسانهاي خود تجديدنظر اساسي كند. دولتها ميتوانند نخبگان و نهادهاي مدني و رسانهها را تضعيف كنند، ولي منافع اين تضعيف، كوتاهمدت و اندك است، در حالي كه زيانهاي آن، كلان و بلندمدت است. صاحبان قدرت، امروز متوجه ميشوند كه در غياب و ضعف اين سه وجه دچار چه بحراني شدهاند كه فاصلهگيري مردم از آنها یکی از نتایج آن است.
به نظرم حداقل اقدامي كه براي تحقق اين برنامه بايد نمود، تعيين يك نفر مسلط و خوشفكر و آشنا به مسایل و دارای روابط عمومی خوب، به عنوان سخنگوي دولت است كه به اين تحول معتقد بوده و از استقلال كافي نيز برخوردار باشد تا بتواند خوني تازه را در رگهاي تنگ و چربيگرفته ارتباطات عمومي دولت جاري كند و با بالن نيز جاهايي از اين رگها را كه متصلب شده، باز كند و از سكته احتمالي بعری جلوگيري نمايد، چون تا کنون چند سکته داشته است.»
انتهای پیام
دولت چنین سخنگویی را از کجا پیدا کند ، این قبیل افراد یا فتنه گر هستند یا غرب زده و عامل نفوذ ؟!