خرید تور تابستان

هاشمی: من در دعوای سپاه و ارتش، بیطرفم!

سردار احمد سوداگر چند روز قبل از عروج آسمانی خود بخشی از ناگفته های خویش از سالهای دفاع مقدس را به همراه خاطره ای جالب از فرمانده جنگ (آیت الله هاشمی رفسنجانی) بازگو کرد.
به گزارش انصاف نیوز به نقل از پایگاه اطلاع رسانی آیت الله هاشمی رفسنجانی، در گزیده صحبتهای سردار احمد سوداگر با روزنامه جوان آمده است:
بعد از عملیات والفجر مقدماتی و والفجر یک تقریباً جنگ در یک حالت ابهام رفت چون در مقدماتی به نتیجه نرسیدیم در والفجر یک نیز به اهدافی که می‌خواستیم نرسیدیم. خوب بود ولی نرسیدیم دو گروه فکر کردند و مشغول بررسی در مورد کل جنگ شدند و اینکه تکلیف جنگ چیست و چه کار باید بکنیم. یک تیم شورای عالی دفاع با محوریت شخص مقام معظم رهبری و آقای هاشمی رفسنجانی، یک تیم هم قرارگاه‌های عملیاتی و بچه‌های جنگ. چندتا سوال اساسی مطرح بود.
سوال من این است آیا می‌خواستیم کل عراق را فتح کنیم؟ آنجا سوال شد آیا ما می‌توانیم کل عراق را اشغال کنیم؟ مانند کاری که آمریکایی‌ها کردند. سوال دوم اگر ما آتش‌بس را بپذیریم آیا تضمینی هست که ارتش بعث عراق سرزمین‌هایی که هنوز در اختیارش هست، حدود 2500 کیلومتر را آزاد کند و قرارداد 1975 را بپذیرد؟
 پاسخ این دو سوال یکی در سطح شورای عالی دفاع با محوریت رئیس‌جمهوری وقت و رئیس مجلس شورای اسلامی بحث شد. دوم در سطح قرارگاه‌های عملیات و قرارگاه مشترک سپاه و ارتش با محوریت سپاه. در بررسی‌ها جواب به سوال اول و اشغال کل عراق، منفی بود. هر دو گروه نشستند و تصمیم‌گیری کردند و گفتند ما که نمی‌توانیم کل عراق را اشغال کنیم. از طرفی هم فشار سیاسی روی ما بسیار زیاد است که بیایید آتش‌بس را بپذیریم. پس برویم یک منطقه ای را اشغال کنیم که این منطقه ارزشمند باشد و ما با داشتن برگ برنده پای میز مذاکرات بنشینیم.
آقای هاشمی می‌گوید مرا متهم می‌کنند که «تو گفتی جنگ، جنگ تا پیروزی» روی این موضوع خود حضرت آقا نظر داشته و هم من رفتم پیش امام خمینی(ره) و از ایشان پرسیدم و گفتم جنگ به این سختی‌ها کشیده شده است. ما یک منطقه را بگیریم و با دست پر پای میز مذاکره برویم و همین منطقه سپاه یعنی منطقه خیبر خوب است.
بنا بود ما جاده بصره- عماره را قطع کنیم. بعد بگوییم برای مذاکره آماده‌ایم. کاری که عراق زمان رسیدن به دروازه اهواز- دزفول می‌خواست بکند. در عملیات خیبر و عملیات بدر به آن منطقه رفتیم اما نتوانستیم به اهداف مشخص شده برسیم. آن تیم‌ها با یکسری فاکتورهای تعیین کننده دوباره مناطق را بررسی کردند. اینکه منطقه وسیع باشد، از لحاظ سیاسی روی عراق اثرگذار باشد، از نظر جغرافیایی منطقه سوق‌الجیشی مهمی باشد و فاکتورهای متعدد را داشته باشد.
وقتی در عملیات‌های قبلی به نتیجه نرسیدیم به منطقه والفجر 8 بیشتر معطوف شدیم. یعنی خود به خود مجموعه تیم‌های طرح‌ریزی سپاه و ارتش به سمت منطقه جنوب آمدند البته دوستان ارتش عبور از اروند را با 36 دلیل رد می‌کردند. گو اینکه در مرحله ماقبل این بنا بود یک قرارگاه به اسم قرارگاه ظفر از خرمشهر و جزیره مینو رد شود و اروند را اشغال کند. آنجا را می‌گفتند امکان‌پذیر است چون عرض رودخانه کم است و جزیره ام‌الرصاص، ام‌البابی و … در آب هستند و همینطور با هوانیروز امکان‌پذیر است اما بخش پایینی را غیر قابل عبور دانستند.
در یک جلسه مشترک، دعوای ارتش و سپاه خیلی زیاد شده‌بود. من پای نقشه رفتم که توضیح دهم همه فرماندهان بودند. آقای هاشمی و یکسری افراد دولت هم آمده‌بودند. بالای نقشه نوشتم «عاقل به کنار جوی راهی می‌جست، دیوانه‌ای پای برهنه از آب گذشت» پای نقشه به آقای هاشمی گفتم من به دعوای سپاه و ارتش کاری ندارم، گزارش خودم را ارائه می‌کنم.  (سردار سوداگر در این لحظه خندید و گفت) آقای هاشمی هم  پاسخ داد : از شعر بالای نقشه‌ات پیداست که کاری نداری!
منطقه عملیاتی والفجر8  به عنوان یکی از مناطق مورد نظر انتخاب شد. هم وسعت قابل قبولی دارد، پایگاه‌های موشکی عراق که به سمت دریا شلیک می‌کنند را اشغال می‌کنیم، بندر ام‌القصر را که نیروی دریایی عراق به طور کامل آنجاست مورد محاصره قرار می‌گیرد زمانی که ما دهانه خور عبدالله را ببندیم، شهر فاو را اشغال کردیم، با کویت هم مرز شدیم. گلوگاه و مسیر ارتباط دریایی را هم اشغال کردیم، بعد با قدرت پشت میز مذاکره می‌نشینیم. پس انتخاب منطقه عملیات در راستای اشغال منطقه اساسی و سوق‌الجیشی از عراق بود برای اینکه ما یک امتیاز بزرگی در اختیارمان باشد و پای میز مذاکره بنشینیم.
منبع: روزنامه جوان- شماره 3620
انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا