خرید تور نوروزی

یک مسوول اقتصادی رژیم پهلوی: انقلاب را پیش‌بینی کرده بودیم

ایرنا نوشت:  دکتر غلامرضا مقدم دکتری اقتصاد از دانشگاه استانفورد و معاون وزیر بازرگانی در سال1960 و دوران رژیم پهلوی است.

معاون ریاست بانک مرکزی 63-1960مشاور صندوق بین الملل پول 69- 1963، قایم مقام و معاون سازمان برنامه 73-1969 دیگر سمت های مهم او در رژیم پهلوی است. مقدم که از منتقدان برنامه های اقتصادی شاه و حاتم بخشی های او بود سرانجام کار با دستگاه پهلوی را بی فایده دانست و از سمت های خود کناره گرفت.

در ادامه بخشی از گفت و گوی او با گردآوران کتاب «پروژه تاریخ شفاهی ایران دانشگاه هاروارد» می آید.

مقدم در این قسمت از بی برنامگی، خود کامگی و غیرواقع بین بودن محمد رضا پهلوی در امور اقتصادی و مالی انتقاد می کند.

** انقلاب را پیش بینی کرده بودیم

اواخر سال 1350 که بودجه سال آینده کل کشور تهیه می شد گزارشی مقدماتی نیز از دورنمای اقتصادی، مالی و اجتماعی ایران در دوره «برنامه پنجم عمرانی کشور» توسط همکاران ما در «سازمان برنامه» تهیه شد. این گزارش که مستند به یک سری آمار و ارقام و اطلاعات کاملی بود تصویر بسیار بدی را از وضع مالی، اقتصادی و اجتماعی کشور در سالهای آینده ارایه می داد.

هدف ما این بود که این گزارش ابتدا در «هیات عالی برنامه» که به ریاست نخست وزیر تشکیل می شد مطرح شود و بعدا در «شورای اقتصاد» در حضور شاه خوانده شود. «دکتر آبادیان» و چند نفر دیگر از متفکرین سازمان برنامه خیلی برای این گزارش زحمت کشیده بودند. البته گزارش خیلی انتقادی بود. برای اولین بار در یک گزارش دولتی آمده بود که اگر روندها، نابرابری ها و عدم تعادل های چند سال گذشته ادامه پیدا کند طی سال های آتی قطعا یک «انفجار اجتماعی و سیاسی» در کشور ایجاد خواهد شد.

این گزارش از اینکه طی دوران برنامه سوم و چهارم به مسایل اجتماعی، آموزش و پرورش، بهداشت، درمان، رفاه روستایی و امثال آن توجه کافی مبذول نشده بود سخت انتقاد کرده بود. من گزارش را با دقت خواندم و تغییرات مختصری هم در آن دادم.

بعد گزارش را در هیات عالی برنامه و در حضور «امیرعباس هویدا» نخست وزیر مطرح کردیم. هویدا از این گزارش خوشش نیامد و گفت: این گزارش را اصلا قبول ندارم. چون همه آن جنبه انتقادی و منفی دارد و پیشرفت های هنگفتی که مملکت در این سال ها کرده را نادیده گرفته است. این گزارش باید به کلی اصلاح شود.

من در آن جلسه چیزی نگفتم ولی بعد از جلسه به آقای هویدا گفتم: ایرادتان به این گزارش چیست؟ کجای آن غلط است بفرمایید اصلاح کنیم.

هویدا گفت: این گزارش به درد نمی خورد و کمکی نمی کند. فقط موجب دلسردی کارشناسان سازمان برنامه می شود. شما این گزارش را دور بینداز و خودت یک گزارش خوب که بشود به اعلیحضرت ارایه داد تهیه کن.

مجددا به ایشان گفتم: من این گزارش را قبلا خوانده ام. اعتقاد دارم گزارش بسیار خوبی است و قسمت عمده ای از مشکلات مملکت را مطرح می کند. این معضلات باید بیان شود. نویسندگان گزارش نمی گویند این اتفاقات حتما رخ خواهد داد بلکه منظورشان این است که اگر روندهای نامطلوب فعلی ادامه پیدا کند وضع بد خواهد شد. مرادشان این است که چاره جویی کنیم تا این وقایع پیش نیاید.
در ادامه هر چقدر هویدا اصرار کرد که گزارش را تغییر دهم زیر بار نرفتم و گفتم: اگر ایرادهای مشخصی وجود دارد و آمار و ارقام گزارش غلط است بفرمایید اصلاح می کنیم.

در نهایت اوقات هویدا تلخ شد و گزارش را پس داد و گفت: من که این را در شورای اقتصاد مطرح نمی کنم اگر میخواهی تو خودت بیا و طرح کن.

گفتم: مانعی ندارد. اگر شما بفرمایید من می آیم.

گفت: خیلی خوب!

** شاه گفت شما اقتصاددانان مزخرف می گویید

خبر دادند که فلان روز جلسه شورای اقتصاد است و موضوع گزارش مقدماتی برنامه پنجم و بودجه سال 1351 کل کشور است.
من هم رفتم. این جلسات با حضور شاه تشکیل می شد.

شاه پرسید: دستورجلسه امروز چیست؟

هویدا گفت: گزارش مقدماتی برنامه پنجم و بودجه سال 1351 کل کشور مطرح است. اگر اجازه بفرمایید مقدم این گزارش را بخواند.

شاه هم گفت: خیلی خوب!

من شروع به خواندن گزارش کردم. پس از قرائت دو صفحه از آن به قسمت های انتقادی گزارش رسیدم.

یک دفعه شاه گفت: این ها چیست؟ این حرف ها و مطالب چیست؟ باز این اکونومیست ها (اقتصاددانان) ما نشسته اند و این مطالب مزخرف را راجع به مملکت گفته اند؟ تمام پیشرفت های مملکت را نادیده گرفته اند و یاس و ناامیدی ایجاد می کنند. اصلا اینها چی است؟ چه کسی به شما گفته از این گزارش ها بنویسید؟! اصلا لازم نیست شما وارد این مسایل شوید. ما خودمان می دانیم که چه کار می کنیم. این کمبودهای مالی را هم که شما دارید و در این گزارش به آن اشاره کرده اید مهم نیست. ما هم می دانیم کمبود مالی داریم ولی خودمان همه را درست می کنیم. درآمد نفت ما به زودی از دومیلیارد دلار کنونی به پنج میلیارد دلار خواهد رسید و این تمام گرفتاری های شما را حل می کند. من مراقب همه چیز هستم. شما فقط به کار خودتان مشغول باشید و به این کارها کاری نداشته باشید.

گفتم: اعلیحضرت! اجازه بدهید مابقی گزارش را به عرضتان برسانم.

گفت: خیلی خوب!

** شاه اولویت های خودش را هم زیر پا می گذاشت

خواندن گزارش را از سر گرفتم ولی یکی دو صفحه دیگر که خواندم شاه دوباره گفت: این ها چیست؟ من که گفتم کمبودهای مالی شما را تامین می کنیم. شما لازم نیست نگران باشید.

من دیدم شاه به نکات اصلی گزارش توجه نمی کند و همه اش صحبت از کمبود مالی می کند. ما در این گزارش می گوییم که عدم تعادل در وضع اقتصادی و اجتماعی مملکت در حال ایجاد شدن است ولی ایشان فقط صحبت از پول و درآمد بیشتر می کند.

گفتم: اگر شاهنشاه اجازه بدهند مطلبی را می خواهم به عرضتان برسانم. مساله ما فقط پول نیست که مثلا برویم و با قرض گرفتن از خارج یا افزایش درآمد نفتی آن را برطرف کنیم. مسایل اصلی مطرح شده در گزارش مربوط به اولویت های مملکتی است که باید تغییری اساسی در آنها داده شود. داشتن منابع مالی اضافی به تنهایی کافی نیست. در حال حاضر با فشار تورمی شدیدی مواجهیم که بر اثر افزایش بی رویه هزینه های غیرتولیدی دولتی به وجود آمده است. این فشار تورمی با فراهم شدن پول اضافی مرتفع نمی شود چون ما با کمبود منابع حقیقی مواجه هستیم نه فقط کمبود منابع مالی.

شاه گفت: منظورتان از کمبود منابع حقیقی چیست؟

گفتم: مثلا در حال حاضر کشور ما با کمبود سیمان روبرو است. سالیانه حدود پنج میلیون تن سیمان تولید می کنیم، ولی با این پروژه های مختلفی که دولت در دست گرفته است سالانه محتاج دوازده میلیون تن سیمان هستیم.

گفت: خوب! کمبود آن را وارد می کنیم.

گفتم: مساله وارد کردن سیمان به این سادگی نیست. بنادر و شبکه حمل و نقل کشور؛ ظرفیت وارد کردن و حمل و نقل هفت میلیون تومان سیمان بیشتر در سال را ندارد و از این بابت دچار تنگناهای شدیدی هستیم. از بنادر که بگذریم جاده های کشور هم کشش حمل این همه سیمان را ندارد.

گفت: خوب! بنادر را توسعه می دهیم.

گفتم: مساله توسعه بنادر و جاده ها چیزی نیست که یک ساله انجام شود. از موقعی که بخواهیم مطالعه طرح توسعه بنادر را شروع کنیم تا وقتی که افزایش ظرفیت یک بندر تکمیل شود حداقل هفت سال زمان لازم است. بنابراین ما اینجا با یک سلسله تنگناهای شدید فیزیکی مواجه هستیم. همه چیز را نمی شود فورا با صرف پول بیشتر از خارج وارد کرد. کمبود فولاد را می شود با وارد کردن فولاد از خارج برطرف کرد ولی باز گرفتاری محدودیت بنادر و جاده ها را داریم. نیروی انسانی ماهر و نیمه ماهر را که نمی توانیم از خارج وارد کنیم. اصولا برای همه کارهای مملکت نمی شود خارجی آورد. همین الان هم مردم ناراحتند که چرا تعداد کارشناسان و مشاورین خارجی در ایران این قدر زیاد است. بایستی آهسته تر قدم برداریم و آهنگ هزینه های دولتی را کم کنیم. علاوه بر این باید منابع مان را از مصارفی که اولویت کمتری دارد به سوی هزینه های با اولویت بیشتر منعطف کنیم.

گفت: مثلا چی؟

البته منظور من هزینه های سرسام آور نظامی بود و شاه هم می فهمید منظورم چیست ولی می خواست من را مجبور کند که هزینه های نظامی را ذکر کنم و او هم به من حمله کند. چون او نسبت به هزینه های نظامی خیلی حساسیت داشت. بنابراین پاسخ دادم: ما به عنوان کارشناسان اقتصادی نمی توانیم بگوییم که اولویت های مملکتی چه باید باشد. مقامات عالی سیاسی مملکتی هستند که اولویت ها را تعیین می کنند ولی وقتی تعیین کردند دیگر بایستی در چارچوب همان اولویت های تعیین شده رعایت ظرفیت مالی و اقتصادی کشور را کرد و نباید اجازه داد که بین کل تقاضا برای منابع و عرضه آن اختلافی فاحش به وجود آید.

اینجا دیگر شاه از جای خود بلند شد و گفت: این مهملات و تئوری ها را قبول ندارم. شما اکونومیست ها نمی دانید چه دارید می گویید. ما خودمان خوب می دانیم داریم چه کار می کنیم و آینده درخشانی در انتظار این مملکت است. شما بهتر است این حرفها را کنار بگذارید و به کارهای اساسی تر بپردازید.

بعد هم بلند شد و رفت. جلسه هم ختم شد.

آن روز وقتی به سازمان برنامه برگشتم فورا یک نامه خطاب به معینیان رییس دفتر شاه نوشتم که در جلسه مورخ فلان گزارش مقدماتی سازمان برنامه برای برنامه پنجم و بودجه کل کشور برای سال 1351 مطرح شد و به پیوست عین متن گزارش برای اطلاع شاهنشاه تقدیم می شود.

با خودم گفتم به هر حال بهتر است من گزارش را بفرستم حالا ایشان آن را می خواند یا نمی خواند دیگر از دست من خارج است.

برای من حقیقتا این جلسه به منزله یک نقطه عطفی بود. پس از آن جلسه به این نتیجه رسیدم که دیگر فایده ندارد . چون حقیقتا شاه به برنامه ریزی و انضباط مالی و انضباط برنامه اعتقادی نداشت و معتقد بود هر چه او می گوید باید کاملا اجرا شود و دیگرانی که در مملکت هستند هیچ نمی دانند و حق اظهار نظر هم ندارند.

اشکال دیگر شاه این بود که حاضر به رعایت اولویت هایی که خودش تعیین می کرد هم نبود. یعنی حاضر نبود حتی داخل همان اولویت ها انضباط مالی و برنامه ای داشته باشد.

حرف کارشناسان سازمان برنامه این نبود که چرا اولویت های مملکت را مجلس تعیین نمی کند؟ چرا مردم در تعیین این اولویت ها دخیل نیستند؟ چرا یک دیکتاتور باید همه تصمیمات را بگیرد؟ بلکه این کارشناسان فقط می گفتند لااقل پس از تعیین این اولویت ها توسط شاه، بایستی در داخل منابع مالی و اقتصادی مملکت باشد. در واقع ایراد کارشناسان یک ایراد فنی و علمی بود.

شاه برنامه های عمرانی کشور را خودش تصویب می کرد ولی بعدا آن را تغییر می داد یعنی به هزینه ها و طرح ها اضافه می کرد. پشت سر هم دستور می داد و این دستورات هم اغلب متناقض یکدیگر بودند.
ما به نخست وزیر هویدا و در واقع به طور غیرمستقیم به شاه می گفتیم شما همین برنامه ای را که خودتان تصویب کردید را دیگر دستکاری نکنید و بگذارید اجرا شود.

البته می دانید که اصلاح و تغییر برنامه اشکالی ندارد ولی اگر یک هزینه ای را به آن اضافه می کنید باید یک قلم دیگر را کم کنید. اما شاه و دربار هیچوقت هزینه ای را کم نمی کردند و فقط اضافه می کردند.

اگر سازمان برنامه می خواست از یک هزینه کم کند تا تعادل ایجاد شود رییس دستگاه دولتی مربوط به شدت اعتراض و به دربار شکایت می کرد. شاه نیز اغلب طرف او را می گرفت.

بنابراین بعد از آن گزارش به این نتیجه رسیدم که ادامه کار در سازمان برنامه و دولت ایران بی نتیجه است و کار مثبت و مفیدی نمی شود کرد. همان موقع تصمیم به کناره گیری گرفتم.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا