خرید تور تابستان

شاغلام عوام؛ حامی تروریست شدیم رفت

«رضا رفیع»، طنزپرداز، چند روز پیش در یادداشتی در اینستاگرام با عنوان «شاغلام عوام؛ حامی تروریست شدیم رفت» نوشت:

یاد شاغلام عوام ما در گل آقا به خیر!… عوامی‌اش هم با ادب و ادبیات همراه بود. اهل گفتگو و منطق هم بود. به گونه‌ای که بیشتر دیالوگ های مقام شامخ گل آقایی با شاغلام عوام بود. او هم با استفاده از یک دیشلمه دبش قندپهلو، فضای گفتگو را آرام و رام و دلارام نگه می داشت و اگر فرضاً شخص گل آقا (قب) نیز جایی جوش می‌آورد و می‌خواست سبیل شاغلام را دود دهد؛ بلافاصله از مسقط الراس آبدارخانه، یک چایی لب سوز می‌آورد و کام گل آقا را برای ادامه دلنشین و آگاهی بخش گفتگو شیرین می‌کرد. او در عین عوامی، اهل گفتمان بود، نه کوفتمان!

حالا کجایی شاغلام عوام که ببینی در فضای مجازی چه خبر است. بی اخلاقی بیداد می‌کند. هرکس هرچه دل تنگش می‌خواهد، می‌گوید و می‌نویسد و جوسازی می‌کند و برای اثبات خودش فحش چاله میدانی و چارواداری هم می‌دهد. ادعای پیروی از اولیای الهی را هم دارد که جز به ملایمت و زیبایی سخن نمی‌گفتند.

متاسفانه هر کس به خودش حق می‌دهد که برداشتش را توی بوق کند؛ بدون آن که توضیحی بخواهد. چرا که غرض اصلاح نیست؛ تخریب است. به هر دلیلی می‌خواهد طرف را به خیال خودش خراب کند.

چون غرض آمد، هنر پوشیده شد

صد حجاب از دل به سوی دیده شد

امروز داشتم در روزنامه، ویژه نامه‌ی عاشورای حسینی را آماده می‌کردم و مقالات بزرگان حوزه و دانشگاه را برای چاپ در این ویژه نامه (با عنوان حماسه‌ی جاوید) می‌خواندم و ویرایش می‌کردم که به اشارت دوستی، متوجه شدم عده‌ای در فضای مجازی راجع به یک حرف من (آنهم در حد یک کامنت کلی و کوتاه در پاسخ به مخاطبی) دارند در راه رضای خدا (!) برداشت نادرست خود را به اشدّ وجه منتشر می‌کنند. واقعاً خسته نباشید عرض می‌کنم. خداقوت!

حالا من چی گفته بودم؟…. در پاسخ به کامنت مخاطبی در همین اینستا که زیر پستی که راجع به جشن تولدی گذاشته بودم؛ از اعدام سه جوان نورس نالیده بود، و من در یک خط گفتم من هم به خاطر جوان بودنشان بغض کردم. و از اعدام ابراز ناراحتی کرده بودم. البته خداییش از این که این سه جوان چه کرده‌اند و گناهشان چیست، خبر نداشتم.

از بعد عاطفی ابراز ناراحتی کرده بودم که در اوج جوانی اعدام شدند. بله، وگرنه من هم می‌دانم که مجازات برطبق قانون است و طرف حتماً و حکماً مرتکب جنایت یا خیانتی شده است که به اعدام محکوم شدند.

در قرآن کریم هم قصاص، باعث حیات اهل خرد دانسته شده است (و لکم فی القصاص حیات یا اولی الالباب). اینها محترم و سرجاش.

نگاه من عاطفی بود. به خاطر کشته شدن به حق یا به ناحق هر انسانی. که چرا جوان‌هایی باید آلت دست جریان‌های معاندی شوند که پایان کارشان این باشد؟ هم به ملت و مملکت خسارت وارد آورند و هم خود در عین جوانی به مجازات رسند. نقل است که مولا علی (ع) حتی بر جنازه دشمنش می‌گریست و از این بابت بود که چرا هدایت نگشت و بر مسیر خطایی رفت که در جبهه‌ی باطل کشته شد. خوب شد آن موقع، فضای مجازی نبود!

من وقتی از اعدام اعلام انزجار می‌کنم، از قصاص و از اعدام قانونی و حقوقی نیست. از بعد عاطفی ماجراست.

مگر سرور و سالار شهیدان و مظلومان که امشب آغاز ماه سوگواری اوست؛ با آه دل نفرمود: یا دهر اف لک من خلیلی؟…. از روزگار و چرخ گردن ناله سر کرد چون مرغ سحر….. پس العیاذ بالله به ساحت الهی اعتراض کرد؟!

یا وقتی می‌گوییم لعنت به جنگ؛ یعنی به جنگ تحمیلی و دوران دفاع مقدس حمله کردیم عوام؟!

من متنفر از ترور و تروریست و خشونت و جنگ و کشتار هستم. برادر مرحومم در اوج جوانی در آغاز دهه شصت، کلاس درسش را رها کرد و سه چهار سال در کردستان شلوغ آن موقع که با سیم، سر می بریدند، مشغول دفاع از استقلال کشور و مبارزه با کومله ها بود و آخرش هم به زخم همان بودن در فضای شیمیایی جبهه آن روزگار، به جوار حق رفت.

من خودم اولین کسی بودم که شهادت مرزداران عزیزمان در کردستان را که در کمال بی گناهی و مظلومیت و به جرم پاسداری از مرزهای این مرز و بوم، چندی پیش ناجوانمردانه به شهادت رسیدند.؛ در آغاز برنامه طنزم که شاید توقع هم‌نمی رفت، تسلیت گفتم.

من چطور از تروریست و عملیات ترور منزجر و متنفر نباشم که اولین نامه‌های تهدید به ترور در دهه شصت برای برادر زندان کشیده دیگرم فرستاده می‌شد از سوی سازمان مجاهدین خلق که مثلاً پایت را (قلمت را) از کفش ما بیرون بیار، وگرنه در دادگاه خلق (!) به سزای اعمالت رسانده می شوی!…. پس خواهش می‌کنم برای مقاصد جناحی و آلوده خود، مصالح و منافع ملی و وحدت مورد نیاز همه‌مان را زیر پا نگذارید و  از یک حرف کوتاه و کلی آدم، برداشت مورد نظر خودتان را نداشته باشید. یعنی من این قدر برای شما مهم هستم که حتی کامنت‌ها و لایک‌های مرا هم رصد می‌کنید؟!… بیخود که آمار بیکاری بالا نیست!… یاد تهمت کافر بودن به حضرت ابوعلی سینای حکیم افتادم که گفت:

کفرِ چو منی گزاف و آسان نبود

محکم‌تر از ایمان من ایمان نبود

در دهر چو من یکی و آن هم کافر؟

پس در همه دهر یک مسلمان نبود!

ای کاش مخالفین آدم هم حتی اگر از عوام هستند؛ چون شاغلام عوام دهه شصت و هفتاد، با ادب بودند!

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا