گزارشی از سخنرانی مصطفی ملکیان در همایش مهر مولانا
سایت نیلوفر: موسسه سروش مولانا به سنت سه سال گذشته خود، در مهرماه و همزمان با سالروز بزرگداشت مولانا اقدام به برگزاری همایش دو روزهیی در چارچوب نظام اخلاقی مولانا کرد. در این همایش که با محوریت قلمروهای حاکمیت اخلاق برگزار شد، استاد مصطفی ملکیان تفاوتهای وظیفه و مسوولیت اخلاقی را بیان کرد.
در این سخنرانی که متن خلاصه شده آن به نقل از روزنامه اعتماد از نظر میگذرد، ملکیان بعد از ذکر انواع مسوولیت اخلاقی مسالهیی را در ذیل عنوان مسوولیت جمعی بیان میکند که هر فرد دارای دغدغه زیست اخلاقی را با چالش جدی مواجه میسازد. چالشی که انسان ساکن در دهکده جهانی بیش از اسلاف خود با آن درگیر است.
دایره شمول احکام اخلاقی که یکی از مباحث مهم فلسفه اخلاق است، همه سخنش این است که احکام و قواعد اخلاقی تا کجا گسترده میشوند و از کجا دیگر قواعد اخلاق گستردگی ندارند؟
باید به این نکته توجه داشت که به غیر از اخلاق، لااقل ما پنج منبع هنجارگذار دیگری هم داریم. این پنج منبع هنجارگذار عبارتند از: دین و مذهب، عادات و رسوم، زیباییشناسی، حقوق و مصلحت اندیشی.
در این همایش دوروزه بحث بر سر این است که دایره شمول اخلاقی کجاست؟
برای دایره شمول اخلاقی سه بحث باید که روشن شود؛ یک بحث این است که موضوع گزارههای اخلاقی چیست؟ یک بحث اینکه محمول گزارههای اخلاقی چیست؟ و یک بحث اینکه گزارههای اخلاقی درباره چه ارتباطی از ارتباطات انسان سخن میگویند؟
با این مباحث روشن میشود که احکام، اصول و قواعد اخلاقی تا کجا دایره شمول دارند.
در رابطه با موضوع گزارههای اخلاقی به صورت مختصر میتوان گفت که عدهیی بیان کردهاند که گزارههای اخلاقی تنها در رابطه با افعال جوارحی هستند. یعنی افعالی که فرد با اعضای بدنش انجام میدهد. اگر حکم، اصل و قاعدهیی در اخلاق است همیشه در رابطه با یکی از جوارح (اعضای بدن) انسان است. اما اعضای جوارحی هم تنها در هنگامی که ارادی باشند مشمول این حکم اخلاقی هستند.
قولی دیگر به جز افعال جوارحی افعال جوانحی را هم مشمول قواعد اخلاقی میداند. به عنوان مثال قدردانی که من از معلم خودم دارم. (البته قدرشناسی با سپاسگزاری متفاوت است. سپاسگزاری به وسیله اعضای بدن انجام میگیرد.)
عدهیی میگویند تنها افعال جوارحی و جوانحی انسانها مشمول قواعد اخلاقی میشود. مثلا اگر بتوان به اسب یا هر موجود زنده دیگری فعل ارادی نسبت داد مشمول گزارههای اخلاقی نمیشوند. بعضی هم خلاف این قول را بیان میکنند. هر فعل ارادی از جانب هر موجودی باشد مشمول گزارههای اخلاقی میشوند. بعضی انفعالات را هم مشمول گزارههای اخلاقی میدانند. مثلا ترسی که بر فرد از جانب انفجاری پدید میآید را هم جزو شمول قواعد اخلاقی در نظر میگیرند. مثلا فلان ترس را درست میدانند و فلان شجاعت را نادرست. (قابل ذکر است که پدیدههایی مانند ترس، خشم و… از انفعالات هستند و نه از افعال. چرا که از جانب نیرویی بیرونی اینها پدید آمده و فرد در پدید آمدنشان اقدامی نکرده است.)
بعضی پا را فراتر گذاشته و اعتقاد دارند که خود انسان هم مشمول گزارههای اخلاقی قرار میگیرد. یعنی این انسان، انسان بدی است و آن یکی خوب است. بدون اینکه اشاره به فعل جوارحی یا جوانحی فرد داشته باشد. مثلا بدون اشاره به عملی بگوید حضرت علی (ع) آدم خوبی است و معاویه آدم بدی است. این به آن معناست که شخصیت کلی فردی را داوری اخلاقی میکنیم. کسانی باز بیشتر از این گفتهاند و معتقدند که نهادها را هم میتوان داوری اخلاقی کرد. مثلا کسی بگوید نهاد ازدواج در فلان کشور نهادی غیراخلاقی است. این به معنی آن نیست که فرد ی که ازدواج کرده کار غیر اخلاقی کرده است، بلکه نهاد ازدواج نهاد اخلاقی نیست. یا مثلا نهاد سیاست در فلان کشور نهاد غیر اخلاقی است. این معنایش این است که فارغ از مسوولیتهای فردی که رجل سیاسی دارند، نهاد از اول و به لحاظ اخلاقی، کج و معوج بنا شده است. کسانی گفتهاند که وضعیتهای اجتماعی هم در دایره شمول قواعد اخلاقی میگنجند. مثلا کسی بگوید شکاف طبقاتی بین فقیر و غنی غیر اخلاقی است.
به هر حال موضوعات اخلاقی، چیزهای فراوانی میتوانند باشند و فیلسوفان اخلاق در این رابطه اختلاف نظر دارند.
بحث دوم که این همایش هم بدان پرداخته است، محمولهای گزارههای اخلاقی هستند. به زعم بیشتر فیلسوفان اخلاق 12 محمول داریم. این 12 محمول عبارتند: خوب و بد، درست و نادرست، باید و نباید، وظیفه و مسوولیت، فضیلت و رذیلت و قهرمان و قدیس. اینها 12 محمولی هستند که بر موضوعات گزارههای اخلاقی حمل میشوند.
بحث سوم این بود که گزارهها در کدام یک از رابطههای انسان سخن برای گفتن دارند. در اینجا هم دیدگاههای مختلفی وجود دارد. آنکه قابل دفاعتر است بیان میکند که گزارههای اخلاقی هم در رابطه انسان با خودش، هم در رابطه انسان با انسان، هم انسان با خدا، هم انسان با طبیعت سخن میگوید. حتی کسانی که به وجود خدا قایل نیستند هم از دایره این سخن خارج نیستند. آنها هم با خدایی که معتقدند وجود ندارد، نوعی ارتباط دارند. به هر حال احکام اخلاقی در رابطه هر چهار قسم ارتباط ما سخن میگوید. در هیچ یک از حالتهای بهنجار انسان دایره ارتباطش از این چهار قسم خارج نیست. یعنی امکان ندارد در حالت بهنجار انسان یا در رابطه با خودش، یا خدا، یا انسانهای دیگر یا طبیعت نباشد. قابل ذکر است که هنگامی که میگوییم «حالت بهنجار آگاهی» یعنی انسان دارای چهار ویژگی باشد. زنده باشد نه مرده، بیدار باشد نه خفته، به هوش باشد و نه در حالت اغما و یکی دیگر اینکه مست لایعقل نباشد. با ذکر این نکات به بیان وظیفه و مسوولیت اخلاقی میپردازیم.
وظیفه و مسوولیت اخلاقی
در ابتدا به وظیفه اخلاقی میپردازیم که روشنتر از مسوولیت اخلاقی است.
وظیفه اخلاقی
در هر لحظه از عمر، کارهای فراوانی پیش روی ما است که به لحاظ اخلاقی جایز است انجام دهیم و همچنین کارهای فراوانی که جایز نیست. در اینجا جایز و غیرجایز همان درست و نادرست است. در میان انواع کارهای درستی که در هر لحظه من پیش روی من است درستترین آنها وظیفه من است. پس وظیفه یعنی درستترین کار درست هر لحظه. وظیفه به دلیل اینکه در حقوق و مذهب بسیار با آن سر و کار داشتهایم مفهوم آشنایی است. وظیفه نسبت به فرد، زمان، مکان و شرایطی که در آن قرار گرفته است، تعریف میشود.
مسوولیت
مسوولیت مفهوم بسیار پیچیدهیی است. این پیچیدگی نهتنها برای ما که حتی در نزد فیلسوفان اخلاق، سیاست و حقوق هم پیچیده است. مثلا در فلسفه سیاست این سوال پیش میآید که رهبر فلان کشور در برابر کدام رویدادها مسوول است؟ مسوولیت به طور قطع در قلمروی حقوق، اخلاق و دین و مذهب هم بهکار میرود. بعضی اعتقاد دارند که مسوولیت در عرف و عادات هم به کار میرود. در این بحث مراد ما مسوولیت در فلسفه اخلاق است. نکتهیی دیگر قابل ذکر است که مسوولیت گاهی در اخلاق به کار میرود اما ربطی به اخلاق ندارد. یکی به کار بردن مسوولیت به جای علیت است. مثلا میگوییم بارندگیهای اخیر مسوول ویران شدن جادههای شمال است. اینجا مسوولیت به معنای علیت است. علاوه بر ما فیلسوفان اخلاق هم این مسوولیت را زیاد به کار میبرند. معنای دومی هم از مسوولیت هست که در فلسفه اخلاق به کار میرود اما کاملا ربطی به اخلاق ندارد. در این معنا مسوول را بیان میکنیم بدون اینکه «در قبال» را عنوان کنیم. مثلا میگوییم حسن آدم مسوولی است و نمیگوییم حسن در برابر چه چیزی مسوول است. خود این معنا به دو دسته تقسیم میشود: 1- هنگامی فلان شخص را انسان مسوولی میدانیم که قدرت تشخیص وظیفه خود را دارد. یعنی میداند که درستترین درست در هر لحظه چیست.
2- در معنی دوم کسی را مسوول میگوییم که علاوه بر اینکه وظیفه خود را میداند به آن التزام عملی هم دارد. اما هیچ کدام از اینها بدی و خوبی اخلاقی ندارد، چرا که بستگی به تواناییهای افراد دارد که با یکدیگر متفاوت است. اما در ادامه چهار نوع از مسوولیت را بیان میکنم که کاملا اخلاقی هستند.
در اخلاق گاهی مسوولیت تعبیر دیگری است از همان وظیفه. یعنی گاهی به جای اینکه بگویند تو وظیفه داری این کار را انجام دهی میگویند که تو مسوولی به انجام دادن این کار.
سه معنای دیگر مسوولیت به سادگی معانی قبلی که بیان شد نیست و برای ورود ذکر مقدمهیی به نظر واجب میآید.
در تمام کارهایی که انسانها انجام میدهند از سه نوع بیرون نیستند:
1- کارهایی که انجام دادن آنها ستایش کسی را بر نمیانگیزد و همچنین انجام ندادن آنها نکوهش و سرزنش کسی را در پی ندارد. مانند اینکه من دستم را زیر چانهام بگذارم یا نگذارم. قدما به این افعال ترخیصیات میگفتند. ترخیص به معنای به حال خود رها کردن است.
2- اعمالی که انجام دادن آنها ستایش دیگران را در پی دارد و انجام ندادن آنها هم نکوهش دیگران. مانند اخلاقیات متعارف. راست گفتن، کبر نداشتن و اخلاقیاتی از این قبیل.
3- اعمالی که اگر انجام دهیم ستایشمان میکنند ولی اگر انجام ندهیم نکوهشمان نمیکنند. به عنوان مثال دختری به قول معروف دم بخت است. این دختر پدر مریض و لاعلاجی دارد. دختر ترجیح میدهد که ازدواج نکند و تیمارداری پدر کند. این کار دختر قابل ستایش است اما اگر این اقدام را انجام ندهد کسی او را نکوهش نمیکند. قدیسان اخلاقی و قهرمانان اخلاقی از این دست اخلاقیات نامتعارف انجام میدهند. یعنی به اعمالی دست میزنند که ستایش بسیاری در پی دارد، اما اگر عمل را هم انجام نمیکند مورد نکوهش قرار نمیگرفتند.
در اعمال دسته اول نه وظیفهیی برای انجام دادنشان داریم و نه مسوولیتی برای انجام ندادنشان. در اعمال دسته دوم هم وظیفه داریم برای انجام دادنشان و هم در برابر انجام نشدنشان مسوولیت داریم. در دسته سوم اعمال در برابر انجام دادن اعمال وظیفه داریم اما در برابر انجام ندادنشان مسوولیت نداریم.
با ذکر این مقدمه به سراغ معانی دیگر مسوولیت میرویم.
مسوولیت در این معنی پاسخگویی در برابر کارهایی است که باید انجام میدادم و انجام ندادهام. پس مسوولیت در این معنا تنها شامل دسته دوم از کارهای که ذکر شد میشود. و وظیفه در دسته دوم و سوم قرار دارد. بر این اساس سه مسوولیت باقیمانده را ذکر میکنیم:
مسوولیت شخصی:
مسوولیتی که برای عدم انجام وظیفهیی در گذشته شامل حال فرد میشود. مثلا من وظیفه داشتهام که در روز گذشته فردی را به بیمارستان ببرم و نبردهام. الان در برابر انجام ندادن این اقدام مسوول هستم. از اینجا میتوان نتیجه گرفت که مسوولیت و وظیفه علاوه بر اینکه وظیفه در برابر اعمال انجام دادن هست و مسوولیت در برابر انجان ندادن است یک فرق دیگر هم این دو دارند. فرق دوم این است که وظیفه همیشه معطوف به آینده و مسوولیت معطوف به گذشته است.
مسوولیت شخصی به دو گونه است؛ 1- مسوولیت انفعالی که تنها شامل سرزنش میشود. 2- مسوولیت فعالانه که تنها به سرزنش بسنده نمیشود شامل کیفر هم میشود. اما باید توجه داشت که جریمه با جرم باید تناسب داشته باشد. به عنوان مثال نمیشود که کسی ثروت مملکت را به باد دهد و برای او این مجازات را در نظر بگیرند که سه هفته همسرش را نبیند یا از آن سو کسی که قرص نانی را دزدیده است برای همیشه از داشتن دست محروم کنیم.
مسوولیت مشاع:
این مسوولیت، مسوولیت سازمانها است. این یعنی داوری سازمانی بر اساس گزارههای اخلاقی. حال این سوال پیش میآید که سازمانی را به لحاظ اخلاقی میتوان مورد داوری قرار داد؟ فیلسوفان اخلاق در باب مسوولیتهای سازمانی عمدتا نظرشان این است که اگر این مسوولیت در نهایت ارجاع و تحویل شود به مسوولیت فرد یا افرادی در راس آن سازمان که خوب جای بحث نیست. اما فیلسوفان اخلاق اعتقاد دارند اگر بخواهیم سازمان را مسوول بدانیم این امر امکانپذیر نیست.
مسوولیت جمعی:
فرض کنید که در کنار دریاچهیی در حال گذر هستم. پسر بچهیی را در حال غرق شدن در دریاچه میبینم. جز من کسی در آن اطراف نیست و صدای کمک خواستن پسر بچه را نمیشنود. اگر من این پسر بچه را نجات ندهم فردا مسوولیت دارم. چه بسا مسوولیت فعالانه هم داشته باشم و مشمول کیفر هم شوم. من در جواب سرزنشهایی که میشوم بیان میکنم که، مجموع لباسهایی که من در آن هنگام پوشیده بودم یک و نیم میلیون ارزش داشته و اگر آن کودک را نجات میدادم لباسهایم خراب میشد و من یک و نیم میلیون متضرر میشدم. به نظر میرسد این استدلال پذیرفتنی نیست. به نظر میرسید که همه قبول دارند اگر با نابود شدن یک کت و شلوار کودکی نجات پیدا میکرد میبایست این کار را کرد. حال باید ذکر کرد که بچههایی در حال حاضر در آفریقا هستند که با یک میلیون تومان یک سال حداقل بیشتر زندگی میکنند. کودکی که در آفریقا از فقر و گرسنگی در حال جان دادن است با کودکی که در دریاچه در حال غرق شدن است چه فرقی دارد؟ اگر در مثال دریاچه کسی از ما نمیپذیرد که لباس را به نجات جان کودک ترجیح بدهیم در اینجا هم نباید بپذیرد که ما یک میلیون تومان را به جان کودکان آفریقایی ترجیح دادیم. یعنی با این استدلال ما هر لحظه در حال جنایت هستیم.
کسانی بیان میکنند که این دو با یکدیگر تفاوت دارد. در هر دو مثال جان کودکی در خطر است و با فدا کردن مبلغی پول میتوان کودک در دریاچه را از غرق شدن نجات و کودک آفریقایی را حداقل برای یک سال دیگر نجات داد. اما در کنار دریاچه غیر از من فرد دیگری نبود، ولی در برابر کودک آفریقایی شش میلیارد انسان دیگر هم ناظر هستند. یعنی سهم من در برابر کودک آفریقایی و در مقابله با مثال کودک غرق شده یک شش میلیاردم است. به این نظریه میگویند؛ نظریه مسوولیت کاهنده. بسیاری فیلسوفان اخلاق بیان میکنند که ما مجبوریم این استدلال را بپذیریم. چرا که اگر نپذیریم از عذاب نمیتوان زندگی کرد. رابرت نوزیک، فیلسوف اخلاق و سیاست امریکایی با رد این نظریه، نظریه مسوولیت ثابت را بیان میکند. وی بیان میکند که هر کس توانایی نجات کودکی را در آفریقا داشته باشد در برابر انجام ندادن آن مسوول است و ناظر بودن انسانهای دیگر هم از میزان مسوولیت او نمیکاهد. نظریه اول نظریهیی است که با شهود ما ناسازگار است اما وجدان ما را آسوده میکند، نظریه دوم با شهود ما سازگار است اما عذاب وجدان در پی دارد. پیتر سینگر فیلسوف اخلاق استرالیایی و بزرگترین فیلسوف قرن بیستم نظریه رابرت نوزیک را تایید میکند.
نظریه سومی هم وجود دارد که در پی اجتماع این دو نظریه است. در این نظریه بیان میشود که فارغ از اینکه کس دیگری ناظر هست یا نه، باید بررسی کرد که کار فرد به تنهایی چقدر قابل توجه است و آیا نتیجهیی در خور در پیش دارد. نباید به تعداد نگاه کرد، باید به این توجه کرد که اگر من دخالت کنم کار کوچکی است یا بزرگ؟
این مسوولیت جمعی غیر از مسوولیت مشاع است. در اینجا مشخص است که باید چه کسی را بازخواست کرد. مسوولیت جمعی ما با توجه به دهکده جهانی شدن بسیار بیشتر است. چرا که دیگر نمیتوانیم بگوییم در برابر اتفاقاتی که در جهان میافتد بیخبر هستیم و مسوولیتی نداریم. و به قول کامو که سالها پیش گفت هر ظلمی که در جهان صورت میگیرد من در برابر آن مسوول هستم.
انتهای پیام