با تفنگ به نام قومیت
رضا صادقیان، عضو بخش تحلیلی انصافنیوز در یادداشتی با عنوان «با تفنگ به نام قومیت» نوشت:
«حملهی تروریستی به رژهی نیروهای مسلح در تاریخ شروع جنگ تحمیلی در شهر اهواز، برای مرتبهای دیگر خوزستان را به «خونستان» تبدیل کرد. حادثهی دیروز را میتوان از زاویههای مختلفی نگریست، آنچنان که از بعد وقوع حمله تا زمان حال نوشتههای مختلفی و حتی نگاههای سیاسی-جناحی از سوی کاربران فضای مجازی منتشر شده است. حتی برخی از افراد نزدیک شدن جبههی مشارکت در شهر اهواز به برخی از کاندیداهای انتخابات مجلس ششم در سال 1378 و فعالیتهای هویتطلبانه یکی از نمایندگان خوزستان در همان مجلس را یادآور شدند که زمینهای شد برای شکلگیری دورهی دوم شورای شهر کاملا قومگرا در اهواز. در این نوشته سعی میشود بخشهای کمتر دیده شده دربارهی رویداد تلخ تروریستی در شهر اهواز را یادآور شوم.
یکم: نه تنها شهر اهواز، آبادان و خرمشهر، بلکه سایر شهرها و بخشهای استان خوزستان دارای فرهنگ متکثر و پراکندهای است. به غیر از زبان عربی، سایر لهجهها و گویشها را میتوان در شهرهای خوزستان شنید، به قول ناصر تقوایی در شهرهای خوزستان به فاصلهای کمتر از 60 کیلومتر با گویش دیگری روبرو میشویم. از همینرو و برخلاف باور بسیاری از ساکنان شهرهای کشور و حتی ناظران رویدادهای سیاسی، در خوزستان شاهد فرهنگ یکدست، یکشکل و حتی واحد نیستیم. مثلا خیلیها گمان میکنند اکثر جمعیت خوزستان عرب و سیاه چهره هستند و یا بختیاری جمعیت بالاتری نسبت به سایر اقوام دارند و… همهی این حرفها و نگرشها برآمده از نگاهی ساده و توریستی به خوزستان است. بخش گستردهای از این پراکندگی فرهنگی و اجتماعی به نفت، پالایشگاه و صنایع وابسته و جذب نیروهای انسانی از سایر مناطق و شهرها به استان خوزستان مرتبط است. برای نمونه میتوان به شهر آبادان اشاره کرد که قبل و بعد از وقوع جنگ تحمیلی پذیرای قومیتها و شهروندان سایر شهرها بوده است. بنابراین به جای ارایه نگرش توریستی که معمولا حاصل یک سفر چند روزه به شهرهای خوزستان است، تکثر و تسامح فرهنگی در این استان را میبایست پررنگ و تاثیرگذار در حوزههای مختلف دید.
دوم: متاسفانه شهرهای خوزستان بعد از پایان جنگ تحمیلی به آبادانی سابق خود بازگردانده نشدند. پدیدهی ریزگردها، خشک شدن رودخانهی کارون، شوری آب شرب ساکنان شهرهای اهواز، آبادان، ماهشهر، خرمشهر و اروندکنار، از میان رفتن محصول نخلها به دلیل شوری آب، آمار بالای طلاق و بیکاری و اعتیاد، احداث و بهرهبرداری از سازهای مخرب به نام سد گتوند، گرمتر شدن هوای خوزستان که در اکثر گزارشها و خبرها باعث تعطیل شدن کل استان شد، قطعیهای مکرر برق در زمستان سال گذشته، بروز اختلافات میان سازمانهای قدیمی و منطقه آزاد اروند و… به مشکلات گذشته افزوده شد. در واقع نه تنها شهروندان از بار تخریب روانی هشت سال جنگ رهانده نشدند، بلکه گرفتاریهای جدید دیگری به معضلات گذشته افزوده شد. سیاستهای نادرست، استفاده از مدیران کمدانش و ناتوان که معمولا از سوی مرکز به خوزستان تحمیل میشوند باعث شد استان خوزستان برخلاف گفتههای مسوولان «توسعه متوازن» را تجربه نکند.
سوم: فعالیت گروههای هویتطلب، قومیتگرا و تجزیهطلب بخش دیگری از مشکلات استان خوزستان است. در واقع تکثر قومی، زبانی و گویشی در این استان باعث شده برخی از قومیتها بر طبل تفاوت و غیریتسازی با رویکردهای انکار هویت و فرهنگ و حتی تاریخ جمعیت مقابل بکوبند و در این وادی موفق به جذب شماری از شهروندان برای انجام عملیاتهای تروریستی شوند. آنگونه که در حوادث بمبگذاری شهر اهواز در سال 84 گروههایی با فعالیت تروریستی از میان مردم به جذب نیرو اقدام کرده بودند. به عنوان مثال، فعالیت گروه «لجنهالوفاق» که تشکیل شده از برخی عربهای استان خوزستان بود بیش از آنکه پیامآور جریانی جدید با شیوههای نوین باشد(مدعای یکی از اعضای هسته مرکزی و نماینده مجلس شورای اسلامی در دوره ششم)، در انتخابات شورای شهر دوم نشان داد این گروه در حال دمیدن در شیپور هویتطلبی و غیریتسازی در استان خوزستان است، روشی که منجر به رای آوردن کلیه نمایندههای شورای شهر با نگرشهای به شدت پررنگ غیریتسازی بود (در همین زمینه میتوانید به فعالیت شماری از نمایندگان شورای شهر اهواز طی سالهای گذشته نگاه کنید، برگزاری جشن برای دانشآموختگان عرب خوزستان، تشکر از فعالان عرب و… در هر کدام از نشستها و تجمعها رفتار پررنگ قومیتگرایی و نژادپرستی نمایان است). مهمتر آنکه، در صورت جستجوی اسامی تشکیل دهندگان لجنهالوفاق، اکثر این افراد از کشور مهاجرت – فرار کردهاند و به گروههای معاند قومیت گرا – تجزیه طلب خارج از کشور پیوستهاند.
چهارم: با مشاهدهی فعالیت گروههای تجزیهطلب و حامیان اقدامات تروریستی با تفکرات هویتطلبانه میتوان به یک مخرج مشترک رسید، این گروهها با هر نام و نشانی و حتی با پررنگ کردن اختلافات سیاسی راه رسیدن به خواستههای خودشان را تفنگ، گلوله، مرگ، خونریزی و به راه انداختن جوی خون میدانند. در واقع خواهان رسیدن به حقوق قومیتها از لوله تفنگ هستند. گروه خانواده مزرعه، الاحوازیه، جبهه دموکراتیک خلق اهواز و سایر تشکلهایی که مدعی رساندن حق «مردم عرب خوزستان» و نه «مردم خوزستان» هستند، به غیر از کشتار «مردم» به نام «حقوق مردم» هیچ راهی نمیشناسند، بنابراین بسیار ساده است که روزی دست یاری به سوی مصر، بحرین، کویت، لیبی و تونس دراز و برای برگزاری نشستهای خود با سوء استفاده از افراد بیبضاعت همان کشورها جلوی لنز دوربین را پر از جمعیت کنند (به تصاویر نشست این گروهها در سال 91 و 95 در کشور مصر و تونس نگاه کنید). حرفهای تجزیهطلبان عرب چندان پیچیده نیست؛ غیر عربها – فارسها (مجوسها) را از خوزستان بیرون کنید، نام خلیج فارس را به خلیج عربی تغییر دهید و جزایر ایرانی را به امارات متحده عربی واگذار کنید. در میان دغدغههای آنان چیزی به غیر از ساختن چهرهای ترسناک و وحشت آفرین از فارسها و حکومت متعلق به آنان نیست. تفکرات غیریتسازی، تجزیهطلبی، نژادپرستی و وحشت چیزی نیست که در حرفهای آنان به پایان برسد و این همه ظلم با بیرون کردن مردم غیر عرب از خاک خوزستان به پایان خواهد رسید!
پنجم: همانطور که احساس نیاز با خود نیاز فاصلهای بس عمیق دارد، احساس تبعیض با خود تبعیض بسیار متفاوت است. در اینجا گمان میکنم (آماری در این زمینه وجود ندارد و این مدعی براساس زیستن در شهرهای خوزستان است) دولت و سیاستهای حاکمیت در صورتی امکان موفقیت خواهد داشت که همزمان احساس تبعیض و خود تبعیض را به دلیل جایگاه استراتژیک استان خوزستان برای همیشه از ساکنان آن دیار بستاند. فعالیتهای گروههای تروریستی و حملههای کوردلانهی آنان محکوم است، با این حال نمیتوان چشم بر کاستیهای موجود در استان خوزستان و مردم شریف آن بست. اینکه به هر بهانهای و حتی گرم شدن هوا و یا نبود شماری از خدمات رفاهی از جمله تفرجگاههای عمومی برای شهروندان خوزستانی امکانات شهر خودشان را با استانهای همجوار مقایسه و از این قیاسهاُ بیتوجهی مسوولان ارشد نتیجه گرفته شود، ناخواسته و برای مرتبهای دیگر احساس تبعیض را در میان مردم شهرهای خوزستان پررنگ نگاه خواهد داشت و وجود این حس تبعیض در میان مردم خوزستان برای رسیدن به همدلی و همراهی با قدرت مرکزی خوشایند نیست. در صورت رفع احساس تبعیض و خود تبعیض بیشک جذب تبهکاران – تروریستها از داخل کشور را برای جداییطلبان و نژادپرستان تقریبا دست نیافتی خواهد کرد و چنانچه حملهی تروریستی و یا تحرکات مشابهی در کشور رخ بدهد جای تردیدی نیست که کشورهای مداخلهگر و ماجراجوی منطقه با کمک عوامل خارجی نقش داشتهاند، آنانی که در چند ماه گذشته با ادبیاتی خارج از عرف دیپلماتیک با کشورمان سخن گفتند و با انباشت توپ و تانک در زرادخانههای خود در پی به راه انداختن حمام خون دیگری در خاورمیانه هستند.»
انتهای پیام
متاسفانه تفکرات پان قومیتی و تجزیه طلبانه خیلی شدید شده است :پان عربیسم . پان ترکیسم . پان کردیسم و… خدا به داد ایران برسد . نمی دانم علت افزایش این تفکرات چیست؟! واقعا محرومیت است یا چیز دیگری در کار است ؟! ما که در استان تهران زندگی می کنیم و در شهرستان ورامین هزار و یک مشکل کوچک و بزرگ داریم اما این دلیل تجزیه طلبی می شود ؟! شاید دلیل اصلی این باشد که ما ایرانیان جنبه دموکراسی را نداریم حتی دموکراسی نیم بند . شاید لیاقت ما همان رضا شاه باشد .
اما امیدوارم ایران عزیز ما از اینکه هست کوچکتر نشود . انشالله.
خدایا نگه دار این مهر شهر
از اهریمنان وز آسیب دهر