تحلیل زیدآبادی از پیشنهاد روسیه برای میانجیگری بین ایران و اسراییل
«احمد زیدآبادی»، روزنامهنگار در کانال تلگرامی خود نوشت:
«سرگئی لاوروف وزیر خارجۀ روسیه خواهان مذاکرۀ ایران و اسرائیل شده و برای میزبانی از چنین مذاکراتی در روسیه اعلام آمادگی کرده است.
نخستین نکتهای که در مورد پیشنهاد لاوروف به ذهن خطور میکند این است که روسها اصولاً چه درک و فهم و برداشتی از ماهیت نظام جمهوری اسلامی دارند که خواستار مذاکره و حتی همکاری ایران با اسرائیل میشوند؟
برای ناظران مسائل ایران، این موضوع که نفی موجودیت اسرائیل، پایۀ اصلی ایدئولوژی نظام حاکم است، امر پنهانی نیست. از این رو کاملاً روشن است که اگر جمهوری اسلامی سازش با اسرائیل را در دستور کار خود قرار دهد و حتی کمتر از آن، از شعار نابودی اسرائیل به صورت رسمی و علنی و شفاف عدول کند، در ایدئولوژی آن حفرهای چندان عمیق و گسترده ایجاد میشود که عملاً چیزی از آن باقی نمیگذارد.
نظامهای سیاسی عموماً از طریق پایبندی به ایدئولوژی خود قادرند حامیان یا به عبارتی پایگاه اجتماعی خود را نسبت به “حقانیت” خود متقاعد و بسیج کنند و وفاداری آنها را تداوم بخشند. از این جهت، اگر این نظامها، با اقدامات خود پایههای ایدئولوژیشان را سست و متزلزل کنند، باید توجیه “حقانیت” یا “مشروعیت” خود را نیز بر اصول و پایههای جدیدی استوار کنند که این نیز به نوبۀ خود، منجر به از دست دادن حامیان سابق و نیاز به یافتن حامیان تازهای در بین دیگر طبقات و اقشار اجتماعی میشود.
در اینجاست که ماهیت و عملکرد و پایگاه اجتماعی نظامهای سیاسی دستخوش تغییر میشود. در نظامهای ایدئولوژیکتر این روند به دگرگونیهای عمیقتر و اصطلاحاً به “استحاله” منجر میشود.
بدین ترتیب، آیا روسها آگاهند که مذاکرۀ ایران با اسرائیل مستلزم این حجم و میزان از دگرگونی و تغییر است؟ روسیه به عنوان کشوری که سالهاست با ایران از نزدیک همکاری میکند و در بحران سوریه به نوعی متحد جمهوری اسلامی شده است، بعید است که از این موضوع بیاطلاع باشد.
بر این مبنا، درخواست مذاکره بین ایران و اسرائیل از طرف لاوروف را نمیتوان به پای بیتوجهی روسها به پیامدهای درخواستشان نوشت؛ بلکه آنها درصددند که از این طریق، مشکل کشور خود را در سوریه به نحوی حل کنند.
واقعیت این است که روسها در سوریه بین دو گزینۀ همکاری با ایران و دوستی با اسرائیل گرفتار شدهاند. آنها در حال حاضر علاقهای به انتخاب یکی از این دو، به زیان دیگری ندارند؛ اما دوران “وسطبازی” ظاهراً رو به پایان است و آنها ناگزیر به انتخاب هستند. ادامۀ همکاری با ایران، احتمال رویارویی نظامی روسیه با اسرائیل و در مراحل بعد با متحدان غربی بخصوص آمریکا را افزایش میدهد و این سناریویِ مطلوب ولادیمیر پوتین نیست. از طرفی، کمک به اخراج نیروهای ایرانی از سوریه از راه چشمبستن بر حملات نظامی اسرائیل و یا حتی همراهی با آن نیز، نفوذ روسیه در سوریه را تضعیف و چه بسا نتایج زحمات دخالت نظامی در آن کشور را بر باد دهد.
از این رو، بهترین سناریو برای روسیه کمک به سازش بین ایران و اسرائیل است تا از میان دو گزینۀ پر هزینه، راه سومی برای خود بگشاید.
هنوز مشخص نیست که آیا وزیر خارجۀ روسیه سخنی را بر زبان رانده و از آن رد شده است و یا اینکه در خفا میکوشد آن را عملی کند. اگر روسیه بخواهد درخواست مذاکره یا هر نوع رفع تنش در روابط ایران و اسرائیل را اجرایی کند؛ قاعدتاً کارش به اعمال فشار پنهان به تهران خواهد کشید.
در این میان، آن بخش از حکومت که “نگاه به شرق” را برای سیاست خارجی ایران تجویز کرده و روسیه را نه فقط متحدی مناسب برای مقابله با آمریکا بلکه حتی حلقهای از “محور مقاومت” به حامیان خود معرفی کرده است؛ بینهایت به زحمت خواهد افتاد چرا که تسلیم در مقابل فشار روسها به معنی ورود به روند استحاله و مقاومت در برابر آنها، به مفهوم راندن روسها به جرگۀ غربیهاست.
به هر حال، به نظر میرسد که این تنها دولت ترامپ نیست که بر تغییر رفتار ایران اصرار دارد، اتحادیۀ اروپا و روسیه نیز همان هدف را با زبان و لحن خاص خود دنبال میکنند. در این میان روسیه به طور مشخص از همکاری با ایرانی استقبال میکند که قواعد بازی قدرتهای بزرگ را به رسمیت بشناسد. یکی از این قواعد به زعم آنان، نه لزوماً به رسمیت شناختن اسرائیل بلکه رها کردن سیاست نابودی آن است.»
انتهای پیام