خرید تور نوروزی

تحلیل فارین پالسی | «آمریکا تماشاچی بی‌گناه بحران یمن نیست»

«اگرچه آمریکا خودش را در میانه این تراژدی یافته اما آنچنان که به نظر می‌رسد هم تماشاچی بیگناه نیست. یمن گاه به گاه هدف حملات پهپادی آمریکا در ۱۶ سال گذشته از ۲۰۰۰ قرار گرفته و با وجود اینکه در این عملیات تعدادی از تروریست‌ها کشته شده‌اند، اما اشتباهاتی نیز رخ داده و در آنها خانواده‌هایی بوده‌اند که از هم پاشیده‌اند، افرادی بوده‌اند که در مراسم عروسی قطع عضو شده‌اند و کسانی بوده‌اند که در کامیون‌هایی در محلی و در زمانی نادرست هدف پهپادها قرار گرفته‌اند.»

به گزارش ایسنا، استیون کوک، یکی از اعضای مرکز مطالعات آفریقا و خاورمیانه در شورای روابط خارجی آمریکا و نویسنده کتاب “بامداد دروغین: تظاهرات، دموکراسی و خشونت در خاورمیانه جدید” در مطلبی در مجله فارن پالسی درباره یمن و مداخلات خارجی در این کشور می‌نویسد: «تا زمان حمله به ناوشکن یو اس اس کول آمریکا در عدن در اکتبر ۲۰۰۰، برای سیاست گذاران آمریکایی، یمن محلی برای مصرف‌کنندگان “قات”، ربایش ساختگی توریست‌ها و خاطرات شیرین از یک ترم تحصیل زبان عربی در صنعا یا عدن بود. این داستان‌های عجیب و شگفت آوری که اغلب مقام‌های آمریکایی و دانشجویان درباره زمان‌های سپری کرده در یمن عنوان می‌کردند، سیاست‌های خطرناک، غیرقابل نفوذ و سرگیجه‌آور این کشور را تحت شعاع قرار داده بود. علی عبدالله صالح، رئیس جمهوری آن زمان یمن که برای مدتی طولانی زمام امور این کشور را برعهده داشت،‌ به شدت دوست داشت تا کشور را به اصطلاح بر سر مار برقصاند. (علی عبدالله صالح یک بار گفته بود حکومت کردن بر یمن مثل رقصیدن روی سر مارها است. او استاد چرخش و عوض کردن متحدان خود بود و با همین شگرد توانسته بود سه دهه بر یمن حکومت کند) علی عبدالله صالح را در دسامبر ۲۰۱۷ ترور کردند؛ پس از آنکه به متحدانش که حالا به دشمنانش بدل شده بودند، خیانت کرد.

با وجود این حقیقت که صالح شخصیتی در کل نامحبوب بود، جورج بوش پسر، رئیس جمهوری پیشین آمریکا و باراک اوباما، رئیس جمهوری سابق این کشور او را شریکی مهم در “جنگ علیه تروریسم” می‌دانستند. حتی با وجود سوءمدیریت و سوءحاکمیت صالح، اوضاع در یمن امروز مخوف‌تر و ترسناک‌تر است. به گفته کمیسیونر عالی آوارگان سازمان ملل و براساس گزارش سازمان‌های بین‌المللی، جنگی که در این کشور از ۲۰۱۴ آغاز شده، حدود ۱۵ هزار کشته و زخمی، حدود سه میلیون بی خانمان در کشور و بیش از ۱۹۰ هزار آواره در کشورهای همجوار چون جیبوتی و سومالی برجای گذاشته است. همچنین در حال حاضر، ۸.۴ میلیون یمنی در معرض قحطی هستند. آسیب پذیرترین قشر از جامعه یمن که از این جنگ لطمه خورده، کودکان هستند و تخمین زده می‌شود که ۱۳۰ تن از آنها هر روز به دلیل سوءتغذیه و بیماری به ویژه وبا می‌میرند.

اگرچه آمریکا خودش را در میانه این تراژدی یافته اما آنچنان که به نظر می‌رسد هم نظاره‌گری بیگناه نیست. یمن گاه به گاه هدف حملات پهپادی آمریکا در ۱۶ سال گذشته از ۲۰۰۰ قرار گرفته و با وجود اینکه در این عملیات تعدادی از تروریست‌ها کشته شده‌اند، اما اشتباهاتی نیز رخ داده و در آنها خانواده‌هایی بوده‌اند که از هم پاشیده‌اند، افرادی بوده‌اند که در مراسم عروسی قطع عضو شده‌اند و کسانی بوده‌اند که در کامیون‌هایی در محلی و در زمانی نادرست هدف پهپادها قرار گرفته‌اند.

مقام‌های آمریکایی عموما تاسف خود را بیان داشته و به مساله‌ای دیگر پرداخته‌اند. اما از مارس ۲۰۱۵، زمانیکه پای عربستان به درگیری یمن باز شد،‌ واشنگتن همواره طرفی در ورود جنگ یمن به یک مرحله جدید بوده‌ است که باعث شده تا این کشور در معرض فروپاشی قرار گیرد.

با توجه به مقیاس درد و رنج مردمی در یمن،‌ نقش آمریکا در حمایت از عربستان و شرکایش به ویژه امارات به شدت مورد مناقشه است.

لایحه دو حزبی آمریکا در توقف فروش سلاح به عربستان در ژوئن ۲۰۱۷ شکست خورد و بار دیگر در بهار سال جاری میلادی این اتفاق افتاد و وزارت خارجه آمریکا اخیرا نیز کارمندانش را در یمن کاهش داده و توافق نامه امنیتی را با عربستان امضا کرده است و یمنی‌ها همچنان در پی تداوم درگیری‌ها، قحطی و بیماری، می‌میرند. ما چگونه به اینجا رسیدیم؟

اوایل ۲۰۰۴ بود که دولت یمن در کنار سعودی‌ها به دنبال از میان برداشتن شبه نظامیان زیدیه، فرقه‌ای از شیعیان، در شمال این کشور برآمد که با حسین الحوثی، رهبر کاریزماتیک یمنی‌ها ائتلاف کرده بودند. پیام او بر تقویت زیدی‌ها، از میان برداشتن فساد و دولت‌های مستبد تاکید داشت.

الحوثی همچنین افشاگر درباره حملات ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ بود که مدعی شد حملات در نیویورک و واشنگتن در ۲۰۰۱ توطئه آمریکایی و صهیونیستی برای توجیه حمله به سرزمین‌های مسلمانان است. او با وام گرفتن عقیده از انقلاب اسلامی ایران، آن را گسترش داد و در راهپیمایی‌ها، شبه نظامیانش فریاد می‌زدند: “الله اکبر،‌ مرگ بر آمریکا، مرگ بر اسرائیل، لعنت به یهود، پیروزی برای اسلام است.” حسین الحوثی در سال ۲۰۰۴ توسط نیروهای یمنی کشته شد اما ارتشی که با نامش ایجاد شد، همچنان زنده است.

رژیم صالح در نهایت در پی تظاهرات مردمی طولانی مدتی که از بهار ۲۰۱۱ تا زمان انتقال قدرت به عبد ربه منصور هادی، معاونش طول کشید،‌ سقوط کرد؛ منصور هادی در انتخاباتی بلامنازع در فوریه ۲۰۱۲ روی کار آمد. اما عمر کشورداریش کوتاه بود.

درست دو سال بعد،‌ حوثی‌ها وارد صنعا شده و برای مدتی کنترل خیابان‌ها را به دست گرفتند اما به دولت اجازه دادند تا همچنان به کار خود ادامه دهد. پنج ماه بعد، آنها هادی و دولتش را به فرار وادار کرده و قلمروهای دیگری را به خود اضافه کردند. سعودی‌ها بعدا در این جنگ داخلی مداخله کردند. اگر بخواهیم واقع بین باشیم، آنها خودشان را برای این مداخله سزاوار و شایسته می‌دانستند. هادی یک دولت شناخته شده بین‌المللی داشت؛ زیدی‌ها که سعودی‌ها مدت‌ها بود با آنها در نبرد و کشمکش بودند، متعهد شدند تا “خانه سعود” را در هم بشکنند و کمک گرفتن از حزب‌الله (لبنان) را آغاز کردند.

سعودی‌ها می‌ترسیدند که این امر “حزب‌اللهی سازی”‌ یمن و “توطئه ایران” برای بی ثبات کردن شبه جزیره عرب باشد. اشتیاق ریاض برای جنگ پس از تصرف صنعا توسط حوثی‌ها و برقراری ارتباط با تهران فراتر رفته و در از میان برداشتن حوثی‌ها تعجیل کرد. اما در حال حاضر، بدترین کابوس سعودی‌ها به حقیقت مبدل شده و آنها حالا گیر افتاده‌اند به طوریکه نه می‌توانند پیروز شوند و نه عقب نشینی کنند.

تازه در این میان عربستان سعودی بحرانی را با کانادا هم شروع کرده چون نمی‌خواهد به شکست‌هایش اذعان کند.

جنگ بین حوثی‌ها و عربستان تنها جنگ داخلی یمن نیست. اماراتی‌ها که از جنگ در کنار آمریکا در افغانستان و سایر عملیات‌های مقابله با تروریسم منفعت برده‌اند،‌ فعالیت نظامی فعالتری از سعودی‌ها دارند اما نمی‌توانند در این راه هواپیما، هلیکوپتر، سرباز و افسران بیشتری را به کار گیرند. اماراتی‌ها هم مانند عربستان نگران “مداخله ایران” هستند و با آنچه که در رسانه‌ها به آن “نیروهای دولتی یمن” اطلاق می‌شود، برای مقابله با حوثی‌ها همکاری کرده‌اند اما بر مقابله با القاعده در شبه جزیره عرب نیز بی توجه نبوده‌اند.

یکی از عجایب صحنه نبرد میان اماراتی‌ها، آمریکایی‌ها و حوثی‌ها این است که آنها با توجه به اهداف متفاوت سیاسی، دشمنی مشترک به نام القاعده دارند اما حتی با وجود “روابط حوثی‌ها با ایران و حزب‌الله” تشکیل یک ائتلاف ضد القاعده در شبه جزیره عرب در یمن به نظر دور از انتظار نیست.

مشخص نیست که تا چه میزان عاملان اصلی این کابوس وحشتناک می‌توانند به اهداف خود دست یابند اما مزیت و برتری در حال حاضر در اختیار محور حوثی-حزب‌الله-ایران است.

لازم به یادآوری نیست که سرنگونی دولت عربستان و تشکیل کشوری بر مبنای آنچه که در قرآن آمده، راس کار حوثی‌هاست؛ اگرچه آنها می‌توانند عربستان را به هزینه کرد بیشتر در جنگی وادارند که تخمین زده می‌شود برای آنها بین ۱۰۰ تا ۲۰۰ میلیارد دلار تاکنون آب خورده است و با حملات موشکی که ممکن است باعث تحریک مخالفان ملک سلمان و محمد بن سلمان، ولیعهد شود، به قلوب مردم سعودی ترس بیندازند و رابطه عربستان با جهان را که به واسطه این جنگ مخدوش شده، بیش از پیش وخیم‌تر کنند.

تمامی اینها به پیروزی حوثی‌ها و دوستانشان، حزب‌الله و ایران ختم می‌شود. سعودی‌ها و اماراتی‌ها به دنبال بیرون راندن ایران از شبه جزیره عرب و تشکیل مجدد دولتی در صنعا هستند که از جانب جامعه بین‌الملل به رسمیت شناخته می‌شود اما یمن یک کشور شکست خورده است. هیچ دولت مرکزی در این کشور نیست مگر نام آن و حتی باوجود آنکه هادی از نظر بین‌المللی به عنوان رئیس جمهوری دولت یمن به رسمیت شناخته می‌شود، در میان مردم یمن محبوبیت ندارد.

امارات نمی‌خواهد عربستان شکست بخورد و آنها به دنبال توافقی برای ضربه زدن به القاعده در شبه جزیره عرب هستند که به معنای یک توافقی با پایان باز و قابل انعطاف برای یمن است. اما آمریکا که به دنبال از میان برداشتن القاعده است بیش از آن می‌خواهد جنگ در یمن پایان یابد، چون هرقدر که این جنگ ادامه یابد، اوضاع برای عربستان بدتر می‌شود. حتی اگر سازندگان سلاح آمریکا از این نبرد سود ببرند، بی ثباتی در شبه جزیره عرب که ناشی از شکست عربستان در یمن است، به یک عقب نشینی استراتژیک برای آمریکا به ویژه در زمانی منجر می‌شود که دولت دونالد ترامپ، رئیس جمهوری آمریکا موضعی سخت‌تر در قبال ایران از خود نشان داده است. تصمیم اخیر مایک پامپئو، وزیر خارجه آمریکا در صدور اجازه برای تداوم فروش سلاح و تامین حمایت‌های لجستیکی برای ریاض از سوی آمریکا بیشتر بر مبنای این محاسبه است که افزایش فشار بر حوثی‌ها باعث شکست یا تسلیم شدنشان می‌شود اما مشکل این است که حوثی‌ها می‌توانند به راحتی با عربستان مبارزه کرده و با عقب راندن آنها پیروز شوند.

تاریخ معاصر یمن به پیامدهای قدرت مردمی اشاره دارد که رهبران منطقه را در ۲۰۱۱ و ۲۰۱۲ سرنگون کردند و از جمله آنها می‌توان به صالح اشاره کرد. منطور این متن این نیست که خواسته مردمی برای دولتی بهتر چون قیام ۲۰۱۱ یمن، بد است، اما به این مساله اشاره دارد که قیام آنها چقدر می‌تواند منحرف شده و چطور هویت و فرهنگ سیاسی آنها به عواملی تبدیل می‌شود که می‌تواند پویایی گذارهای پساقیامی را پیچده کند. اختلاف نظرها درباره اینکه یمن چیست، یمنی‌ها قرار است چه باشند و اینکه جواب این سوالات در حوزه سیاسی‌ای که در آن تمامی مارها سمی هستند، چه می‌تواند باشد، مواردی هستند که مطرح است. چنین مناظری در تمامی کشورهای پسا انقلابی با اندک اختلافاتی قابل مشابه است اما اغلب تبعاتی غم انگیز به همراه دارد.

بعد از همه اینها، باید به سیاستگذاران و تحلیلگران این مساله را خاطرنشان کرد که نظم تحت رهبری آمریکا در منطقه رو به افول است. متحدان آمریکا دیگر پیش از تصمیم گیری در منطقه از آن اجازه نمی‌گیرند. سعودی‌ها در یمن جنگ را بی توجه به دیدگاه‌های آمریکا پی می‌گیرند و هم‌زمان خواستار حمایت لجستیکی پنتاگون و تزریق مهمات نیز هستند. خواه درست یا غلط، مقامات در ریاض به ایالات متحده اعتماد ندارند و نمی‌دانند که آمریکایی‌ها حامی آنها هستند یا می‌خواهند به آنها خیانت کنند.

آمریکایی‌های گرفتار در یک جنگ فرهنگی و آزار دیده از توئیت‌های ترامپ، دیگر تمایلی برای درگیر شدن در جنگ‌های واقعی خاورمیانه ندارند و به این ترتیب منطقه را برای چنگ‌اندازی به آن رها کرده‌اند. متاسفانه در این میان مردم زیادی هستند که باید بهای آن را با جان خود پرداخت کنند.»

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا