خرید تور نوروزی

قصه‌ی پرغصه‌ی مرگ تدریجی یک روزنامه

محمدجواد روح در یادداشتی با عنوان «قصه‌ی پرغصه‌ی مرگ تدریجی یک روزنامه» در کانال تلگرامی «راهبرد» نوشت:

«خدا را شکر که در این وضعیت افتضاح کار مطبوعاتی، حداقل فعالیتی دارم و کسی نمی‌تواند مرا متهم کند که چون خودش موقعیتی کسب نکرده؛ منتقد است.

اما روندی که در اعطای مسئولیت‌ها در موسسه، روزنامه و بویژه گروه مجلات همشهری طی شد؛ جای تاسف دارد.

روزنامه‌ای که تاسیس و بالندگی آن مدیون دوران غلامحسین کرباسچی در شهرداری تهران است و چهره‌های پیشکسوت و ارشدی چون احمد ستاری، محمد عطریانفر، محمود صدری، سعید لیلاز، کاظم شکری، فرهت فردنیا و… آن را شکل دادند و به مهمترین رسانه مکتوب ایران تبدیل کردند؛ امروز به دست خود اصلاح‌طلبان درحال نابودی است.

قبول دارم که همشهری هم همچون کل میراث احمدی‌نژاد و قالیباف به ماشینی سنگین و ازهم پاشیده تبدیل شده و آنچه به دست اصلاح‌طلبان بازگشت؛ همانی نبود که در سال ۱۳۸۲ به جریان مقابل سپردند.

اما با این حال، همین ماشین سنگین و متلاشی شده اتفاقا برای سرپا شدن و از روی چاله تعمیرگاه خارج شدن، نیازمند توانمندترین مکانیک‌ها و حتی تکنسین‌ها بوده و هست.

ولی آنچه با همشهری و مخصوصا مجلات آن شد و انتصاباتی که شاهد آن هستیم؛ بیش از حفاظت از یک نهاد مطبوعاتی به از سر باز کردن و فرار کردن از مسئولیت می‌ماند.

اینکه در شرایط بحرانی امروز مطبوعات که ده‌ها روزنامه‌نگار و حتی چهره‌های باسابقه و نامی مطبوعات اصلاح‌طلب در سخت‌ترین دوران کاری و مالی خود به سر می‌برند، فرصتی چون همشهری چنین به حراج گذاشته شود؛ اگر خیانت به جامعه مطبوعاتی نباشد، جفایی است در حق آنان.

این نوع واگذاری مجلات همشهری، شبیه واگذاری شرکت‌های دولتی است که به اسم خصوصی‌سازی، آنها را به هر نااهل دارای قدرت و ثروتی واگذار می‌کردند و آن طرف هم که نه تخصص داشت و نه تعهد، زمین کارخانه را می‌فروخت و کارگران را بیکار و معترض و طلبکار می‌کرد.

آنچه با روزنامه همشهری دراین‌دوره شد؛ فراتر از تبدیل “فرصت به تهدید” (که هنر عموم مدیران دولتی است) که تبدیل “فرصت به تحقیر” بود.

اینکه روزنامه‌نگاران توانمند بیکار باشند یا در مطبوعات درجه چندم و روابط عمومی‌ها بچرخند و در مقابل، روزنامه‌نگاران ناشناخته و کم‌سابقه بر سریر سردبیری و مدیریت‌های ارشد مجلات همشهری تکیه زنند؛ اگر تحقیر جامعه مطبوعاتی نیست، پس چیست؟

آقایان شورای شهر و شهرداری تهران و موسسه همشهری باید بدانند که اولا: پست‌هایی که امروز به آن تکیه زده‌اند، تا حد زیادی مرهون و مدیون روزنامه‌نگاران و فعالان رسانه‌ای هستند و ثانیا: آنچه در دست دارند امانت مردم تهران و از جمله جامعه روزنامه‌نگاران و میراث گرانقدر پیشینیان است.

احزاب اصلی اصلاح‌طلب هم البته باید در اینجا مواخذه شوند و کلاهشان را بالاتر گذارند که چگونه با وجود این همه روزنامه‌نگار شناخته‌شده اصلاح‌طلب، شهرداری انتخاب کردند که از دل انتصابات او، تیمی بر مدیریت همشهری و بویژه مجلات آن گمارده شود که نه در صلاحیت سیاسی، در سطحی متناسب با این مسئولیت هستند و نه حتی در صلاحیت حرفه‌ای.

می‌گویند جلوی ضرر را از هرجا بگیری، منفعت است. الان هم حداقل انتظار می‌رود آقایان جلوی اجرای قرارداد مجلات را بگیرند تا اگر انشاءالله شهردار فعلی رفتنی شد؛ مدیر بعدی بتواند کاری کند و جلوی نابودی همشهری را بگیرد.»

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا