ما سیاستمدار روشنفکر نمیخواهیم؟!
امیر ناظمی، هیات علمی مرکز تحقیقات سیاست علمی در یادداشتی تلگرامی با عنوان «ما سیاستمدار روشنفکر نمیخواهیم!» نوشت:
«سیاستمداران بزرگ
وقتی به سیاستمداران موفق و توسعهگرای بزرگ فکر میکنیم، نمیتوانیم به چرچیل، آبراهام لینکلن، گاندی و مارتین لوتر کینگ فکر نکنیم.
و تمامی این افراد در یک ویژگی مشترک هستند: آنها تمامی سخنرانان بزرگی بودهاند!
امروز «من یک رویا دارم» بیش از آن که آغاز یک جمله باشد، اشارهای است به سخنرانی لوتر کینگ. لوتر کینگ با یک سخنرانی در ۱۹۶۳، رویای خودش، یعنی جامعهای که در آن سیاهپوستان حقوق برابر با سفیدپوستان را شکل داد.
کمتر از ۵۰ سال پس از آن سخنرانی بود که اوبامای رنگینپوست، رییسجمهور همان جامعهای شد که لوتر کینگ بذر ایدهاش را کاشته بود.
چرچیل نوبل ادبیات گرفت! سیاستمداری که آن قدر بر سخنرانیهایش تمرکز داشت، که بیشتر یک اثر ادبی بودند تا سخنرانی متداول؛ چرا که او خوب میدانست، باید با سخنانش به جامعهاش چشمانداز ببخشد، آینده را بسازد و حتی آنان را برای روزهای سخت آماده سازد.
سیاستمداران بزرگ اما تنها سخنرانان انگیزشی نبودند، آنان با سخنرانیها تفکر و دیدگاه میساختند، آنها روشنفکرانی بودند، که سخنرانیهایشان تنها نمود و نتیجهی افکار بزرگ و تصمیمهای سخت بود!
بزرگی هر سیاستمداری به تصمیمات سختی است که میگیرد، تصمیماتی که گاه در تقابل با وضعیت موجود قرار دارد، اما آن سیاستمدار میتواند به مدد واژگان، مردم را در آن تصمیم سخت با خود همراه کند.
روشنفکری و سیاستمداری
هرچند شعار سیاستمدارهای پوپولیست ایرانی همواره تاکید بر این مصرع «دو صد گفته چون نیمکردار نیست» بوده است، اگرچه این این جمله تبدیل به یک اصل در ذهن ما ایرانیان شده است، اما واقعیت تاریخ ایران گونهای دیگر است!
بزرگترین سیاستمداران ایرانی از امیرکبیر و قائممقام گرفته تا فروغی و … سیاستمداران روشنفکری که حرفهای بزرگ و ایدههای بزرگ گرفتهاند، همانهایی بودهاند که از اتفاق سخنرانان خوبی نیز بودهاند؛ چرا که واژهها حاملان ایدههای بزرگ بودهاند!
⭕️فروغی سیاستمدار روشنفکر
فروغی تنها روشنفکر و نویسنده نبود. فروغی تنها سخنران زبردستی نبود که سخنرانیهای بزرگی ایراد کرد. فروغی در دو برههی تاریخی، به ایران خدمت کرد.
فروغی در زمان به سلطنت رسیدن رضاخان نخستین نخستوزیرش بود تا بتواند ایران دچار بحران را به آرامش برساند. اما او همان کسی است که علیرغم مشکلاتی همان رضاخان برایش ایجاد کرد، در شهریور ۱۳۲۰ که کشورهای بیگانه ایران را به تسخیر درآوردند، رضاخان را راضی به استعفا کرد، استعفای او را نوشت و خودش دوباره نخستوزیر شد تا نخستین نخستوزیر محمدرضای پهلوی هم بشود.
او علیرغم تمامی نارضایتیهایش از دیکتاتوری رضاخان، پسر او را به قدرت رساند، تنها برای آنکه ایران را از خطر تکه تکه شدن برهاند!
فروغی با آن که فرصت آن را داشت تا نخستین رییسجمهور ایران بدون شاه شود، اما تنها برای حفظ وطن از این فرصت چشم پوشید!
فروغی سیاستمدار معیار ایرانی بوده است. اگر چرچیل، نوبل ادبیات را بخاطر سخنرانیهایش گرفت؛ فروغی هم از تصحیح شعر سعدی، تا نوشتن کتابهایی چون «اصول علم ثروت ملل یعنی اکونومی پلتیک»، «تاریخ ملل مشرق زمین» و «حقوق اساسی (یعنی) آداب مشروطیت دول».
فروغی نخستین ابلاغ واژگان فارسی را در کارنامهی خود دارد. او بود که واژههایی مانند ناو یا ناخدا، ردههای ارتشی و بسیاری دیگر از واژگان را ابلاغ رسمی کرد.
فروغی اگر نگوییم روشنفکرترین نخستوزیر تاریخ ایران است، حداقل یکی از آن بوده است.
سیاستمداران روشنفکر
برخلاف تمام تلاشی که میشود تا نشان داده شود، روشنفکری و سیاستمداری در تعارض هستند، برخلاف تمام حملههایی که آشکار و پنهان به روشنفکران میشود، که آنها اجرایی نیستند، که آنها فقط شعار میدهند، اما همواره درخشانترین دورههای تاریخی ایران همزمان با حضور روشنفکرترین سیاستمداران و مدیران دولتی بوده است.
بیشترین رشدهای اقتصادی و توسعههای صنعتی این کشور و بزرگترین نجاتهای ایران در زمان همین روشنفکران روی داده است. تنها کافی است به روند رشد اقتصادی و توسعه صنعتی نگاه کنید! در تمامی ۱۰۰ سال اخیر بدون استثناء رشدهای بزرگ در زمان همان سیاستمداران کتابخوان روی داده است! همان کتابخوانهایی که حرفهای بزرگ هم میزنند! و سخنرانان زبردست ایران نیز بودهاند! همانها هم بودهاند که ایران را از تجزیهها نجات دادهاند.
تنها تاریخخوانی است که ما را از قضاوتهای بیپایه خواهد رهانید و به ما یاد میدهد اتفاقا «ما سیاستمدار روشنفکر میخواهیم!»
انتهای پیام