نقدی بر مقاله ی “مهم ترین مشکل کشور چیست؟”
به گزارش انصاف نیوز، حجت الاسلام والمسلمین ابراهیم منهاج دشتی در یادداشتی در وبلاگ خود نوشت: نویسنده محترم، جناب آقای محمود سریع القلم در مقاله ی «مهم ترین مشکل کشور چیست؟» [لینک] به بیان مشکل اساسی کشور پرداخته و حقا نکات بسیار جالبی را مورد توجه قرار داده است. ولی آگاهانه یا نا آگاهانه متعرض نقش مثبت یا منفی تفکرات مذهبی در مسائل کشور نشده. و شاید هم ورود به آن حوزه را برای خود خط قرمز به حساب آورده و از روی احتیاط از آن فاصله گرفته باشد. ولی من طلبه به دلیل اینکه تمام عمر خود را در حوزه گذرانده ام و به دلیل اینکه نقش علمای دین در تحولات تاریخ معاصر را از نظر گذرانده ام وظیفه خود می دانم که به عنوان حاشیه ای بر مقاله ارزشمند ایشان اشاره ای به نقش تفکرات مذهبی در مسائل کشور و ضرورت تصمیمی قاطع در باره آن داشته باشم که خوانندگان مقاله مذکور به ابعاد دیگر این مشکلات نیز توجه نمایند.
نقش تفکرات مذهبی در مسائل کشور
چه بپسندیم و چه نپسندیم و چه مذهبی باشیم و چه نباشیم و حتی اگر ضد مذهب باشیم وقتی مشکلات کشور را مورد بحث قرار می دهیم و می خواهیم راه حلی برای حل آنها ارائه دهیم نمی توانیم نقش تفکرات مذهبی را نادیده بگیریم و از این واقعیت چشم بپوشیم که مذهب و پیشوایان مذهبی به خصوص از دوران صفویه به بعد در تحولات کشور ما نقش بسیار مؤثر و سرنوشت ساز داشته اند. خواه مثبت و خواه منفی.
مگر جنگ های متمادی ایران و ترکیه در طی چند قرن با آن همه خسارت های جانی و مالی جنگ مذهبی بین شیعه و سنی و برخواسته از تفکرات مذهبی نبود؟
مگر در اثر انتشار کتاب بحار مرحوم مجلسی که در آن به خلفای صدر اسلام اهانت شده بود جنگ داخلی در کشور ایران راه نیفتاد که در اثر آن حکومت مقتدر صفویه که عظمت و استقلال ایران را باز سازی کرده بود ساقط شد؟ و بعد از آن کشور ایران تجزیه و افغانستان از آن جدا شد.
مگر فتحعلیشاه قاجار خسارت های عمده جنگ ایران و روس را به گردن یکی از روحانیون به نام سید محمد که مردم را برای ادامه جنگ تحریک می کرد و معروف به مجاهد شد نینداخت؟ ادعای فتحعلیشاه راست باشد یا دروغ این مطلب را ثابت می کند که روحانیت در روند آن جنگ نقش مؤثر و آشکار داشته است.
از همه روشن تر و سرنوشت ساز تر نقش روحانیت در انقلاب مشروطه است. هم رهبران آن و هم مخالفان آن. مرحوم آخوند خراسانی بزرگ ترین مرجع تقلید آن زمان و آیت الله طباطبائی و آیت الله بهبهانی از علمای بزرگ تهران در صدر مشروطه خواهان قرار داشتند. بعد از فوت آخوند مرجعیت به سید محمد کاظم یزدی مؤلف عروة الوثقی رسید و او از مشروطه حمایت نکرد و شیخ فضل الله نوری هم که به مشروطه خواهان پیوسته بود پس از مدتی به مخالفت با آنها برخواست و برای کوبیدن مجلس شورای ملی و مشروطه خواهان از جمله آیت الله طباطبائی و آیت الله بهبهانی با محمد علی شاه هم سنگر و هم رزم شد.
چند سال بعد از این تحولات فدائیان اسلام به پا خواستند و برای اجرای احکام اسلام به تاسیس حزب سیاسی و مبارزه مسلحانه روی آوردند. در همین مقطع تاریخی آیت الله کاشانی نیز با جدیت تمام به فعالیت سیاسی پرداخت. و نقش فعالی در روند مسائل سیاسی کشور به عهده گرفت. و در همین مقطع مرجع بزرگ آن زمان آیت الله بروجردی هیچ کدام از این دو جریان را مورد تایید قرار نداد. با اینکه به شدت نیاز به تایید او داشتند.
چرا دکتر شریعتی که از نوابغ عصر ما و از پیشروترین انقلابیون عصر ما بود تمام توان و نبوغ و وقت خود را صرف تحلیل و تفسیر مسائل مذهبی نمود؟ مگر غیر از این بود که به اهمیت نقش تفکرات مذهبی در مسائل جامعه پی برده بود و اصلاح کشور را در گرو اصلاح تفکرات مذهبی می دانست؟
منظور از یادآوری نقش مذهب و رهبران مذهبی در طی قرون گذشته این است که این فرهنگ و این وضعیت چیزی نیست که در اثر انقلاب اسلامی پدید آمده باشد و جامعه ما تازه با آن روبرو شده باشد بلکه در طی قرون گذشته نیز کشور ما دچار همین وضعیت بوده و همیشه جمعیت عظیمی از کشور با دولت ها و برنامه های اصلاحی سر ناسازگاری داشته و مخالفت با حاکمیت را برای خود یک اصل و قاعده و مکمل هویت و شخصیت و عظمت خود قرار داده بودند.
مگر قیام 15 خرداد و فعالیت های سیاسی و انقلابی بر خواسته از آن تا پیروزی انقلاب اسلامی برخواسته از تفکرات مذهبی و به رهبری امام خمینی و روحانیون پیرو او نبود؟ انقلابی که این همه هیجان و این همه امید و آرزو آفرید و تقریبا همه اقشار جامعه را به فعالیت و حرکت واداشت و همه جهانیان را مبهوت و متحیر ساخت و سیاست مداران جهان را دچار سرگیچه و پریشانی کرد و به دست و پا انداخت چون نمی دانستند با آن چکار کنند و چگونه با آن برخورد کنند.
این همه ریزش نیروهای انقلابی که هنوز هم ادامه دارد و معلوم نیست به کجا بینجامد هم، معلول تفکرات مختلف مذهبی است که توام با یک سری ابهامات و ایده هایی است که هیچ قاعده و قانونی برای حل و توضیح کامل آنها وجود ندارد. چون مبتنی بر احساسات و عشق و علاقه و بخشی احیانا اوهام و خیالات است. احساساتی که بی وقفه می غرد و می تازد و می کوبد و غیر از خدا هیچ کس نمی تواند آنها را ساکت نماید. مگر فراموش کرده ایم که رییس جمهور محترم در باره بعضی از آنها گفت “عده ای مدام غصه دین و آخرت مردم می خورند با اینکه نمی دانند دین چیست آخرت چیست”.
در کدام کشور غیر از ایران ما این همه روضه خوان و مداح و نوحه خوان و امام جماعت و امام جمعه وجود دارد که از طریق صد ها هزار تریبون به طور مداوم به مغز ها رگبار ببندند. در کدام از این کشورها که شما به عنوان نمونه برای توسعه نام برده اید این همه منبر و این همه تریبون کوبنده و این همه دسته سینه زنی و زنجیر زنی و قمه زنی وجود دارد.
آیا در چنین جامعه ای تعیین استراتیژی و ترسیم درختی مسائل و مشکلات کشور که شما خواهان آن شده اید بدون در نظر گرفتن تفکرات مذهبی امکان پذیر و قابل اجرا است.
منظور از این گفتار این نیست که همه نظرات و خواسته های مذهبی ها در اداره کشور در نظر گرفته و به کار بسته شود. و باز منظور این نیست که مذهب در دولت دخالت نداشته باشد و امور کشور با صرف نظر از تفکرات مذهبی اداره شود. بلکه منظور این است که تا زمانی که در باره میزان دخالت دادن تفکرات مذهبی در اداره کشور تصمیم قاطع و روشن و قابل قبولی اتخاذ نشود تعیین استراتیژی مشخص آن هم به صورت درختی که شما خواهان آن شده اید و هر گونه طرح و برنامه در این زمینه ناقص و غیر واقع بینانه است.
انتهای پیام