خرید تور تابستان

گفت‌وگو با عباس، اعدامی بخشیده شده

نسترن فرخه، خبرنگار انصاف نیوز: عباس شانزده سال داشت که در یک درگیری مرتکب قتل شد و سیزده سال از عمر خود را پشت میله‌های زندان گذراند. بعد از بخشش و آزادی حالا مردی سی ساله است که بیشتر توانش را به گفته‌ی خود صرف امور انسان دوستانه می‌کند.

اما عباس می‌گوید که بعد از آزادی با مشکلاتی دیگر روبرو شده. او در گفت‌وگو با خبرنگار انصاف نیوز درباره‌ زندگی پس از بخشیده شدن و آزادی‌اش، از نگاه‌های معنی دار افراد جامعه گله می‌کند و می‌گوید در اشتغال به مشکل برخورده است.

عباس توسط پیگیری‌های جمعیت امداد دانشجویی مردمی امام علی (ع) مورد بخشش قرار گرفت و از زندان آزاد شد. او دراین باره به خبرنگار انصاف نیوز گفت: «من سیزده سال در زندان بودم که با پیگیری‌های جمعیت امام علی، خانوا‌ده‌ی مقتول من را بخشیدند. یک شب [زمان اجرای حکم] ساعت سه به زندان آمدند و رییس زندان اجازه داد تا داخل شوند و باخانواده‌ی اولیا دم صحبت کنند، یک مهلت پنچ-شش روزه گرفتند، در ابتدا آنها راضی به بخشش نمی‌شدند اما بعد از صحبت بچه‌های جمعیت، من را بخشیدند.»

می گفتند جز خوبی از من ندیدند

عباس با کمک‌های مردمی حدود 100 میلیون دیه جمع کرده بود که جمعیت امام علی در طرح طفلان مسلم این پول را به 330 میلیون رساند و با دادن دیه، عباس بخشیده شد. او ادامه داد: «جمعیت امام علی در قبال کمک خود از من تعهد گرفت تا بعد از آزادی سمت خلاف نروم. البته من هم اصلا با خلاف کاری نداشتم  وراهم از این کارها جدا است. در زندان توانستم  قرآن را کامل حفظ کنم و همه حتی رییس زندان از رفتار و اخلاق من راضی بودند و می‌گفتند جز خوبی از این آدم ندیدیم.»

از صحبت‌های عباس جز پشیمانی چیز دیگری به گوش نمی‌رسد. باصدای لرزان می‌گوید: «آرزو داشتم که کاش مرده بودم،باور کن آرزوی من این بود، من پشیمانم. این یک اتفاقی بود که بخاطرش خانواده‌ام هم آواره شد.»

او که می‌گوید آزادی‌اش مصادف با زلزله‌ی کرمانشاه بوده، درباره‌ی تلاش‌هایش برای کمک به زلزله زدگان و کمک‌های دیگر به شهرهای محروم گفت: «از زندان که بیرون آمدم مصادف با زلزله‌ی کرمانشاه بود و من هم رفتم تا به زلزله‌زدگان کمک کنم. گفتم باید خودم را به خودم ثابت کنم که اشتباه کرده ام. نمی‌خواستم که فقط ادا در بیاورم برای کمک کردن ورفتن به کرمانشاه. بلکه در خودم دیدم می‌توانم واقعا این کار را انجام دهم.»

من متحول شدم

عباس در مورد مشکلات کرمانشاه گفت: «چیزهای که در کرمانشاه دیدم واقعا من را متحول کرد. دیدن مردمی که درد و رنج می‌کشیدند، کاملا عذاب آور بود. بعد از سیزده سال اولین شب چله‌ای بود که می‌توانستم کنار خانواده‌ام باشم اما نرفتم و در کرمانشاه کنار مردم ماندم. مدتی که در کرمانشاه بودم روز و شب کار می‌کردیم و برای ثلاث باباجانی وروستاهای دور افتاده جنس می‌بردیم. بعد از آنکه از کرمانشاه برگشتم جدی‌تر زندگی‌ام را پیش گرفتم. نامزد کردم و حالا تلاش بسیاری برای درست زندگی کردن می‌کنم.»

وی که پس از کرمانشاه سفری هم به لرستان برای کمک‌رسانی داشته است، گفت: «بعد از آن همراه با همسرم به روستاهای اطراف لرستان و کوهدشت برای کمک وغذارسانی رفتیم. در آن منطقه روستاهایی را دیدیم که شاید انسان دیگری جز خودشان را ندیده بودند.»

مشکل پیدا کردن کار داشتم

عباس درباره‌ی مشکلات پس از آزادی خود به مساله‌ی پیدا کردن شغل اشاره کرد و گفت: «باید حرفه‌ای را برای خودم انتخاب می‌کردم؛ اما به این فکر می‌کردم که من مثل کوری می‌مانم که نمی‌داند در اطراف چه خبر است. سه بارکارم را عوض کردم و حالا کارگر ساختمان هستم. اما با این حال همچنان به‌لحاظ مالی مشکلات بسیاری دارم.»

این اتفاقات تلخ به من کمک کرد

این مرد جوان از تاثیر تجربه‌ی تلخی که از سر گذرانده بر زندگی حال حاضرش می‌گوید: «این تجربه به من خیلی کمک کرد. وقتی وارد زندان شدم دیدم حادثه‌هایی که بر سر بچه‌های دیگر آمده تلخ‌تر است و برای من تجربه شد. مثلا یکی از بچه‌ها راننده بوده که سر مسافر با راننده‌ی دیگر دعوا کرده و این دعوا منجر به مرگ یکی از طرفین شده بود. برای هزار تومان کرایه یک نفر کشته شد و فرد دیگر هم اعدام شد. این چیزها را از نزدیک دیدم و بروی من تاثیر فراوانی گذاشت. به همین خاطر حالا خودم را خیلی خوب در هر شرایطی کنترل می‌کنم. به این فکر می‌کنم که من خام به زندان رفتم، پس حداقل خام از زندان بیرون نیامده باشم.»

عباس در ادامه با اشاره به تاثیر اتفاق رخ داده در زندگی‌اش بر اطرافیان و آشنایان خود، می‌گوید: « اتفاقات زندگی من برای خیلی‌ها درس عبرت شد. حالا وقتی در خانواده بین اقوام ناراحتی ودرگیری پیش می‌آید، یاد من می‌افتند وهمیشه یک طرف دعوا کوتاه می‌آید.»

وی ادامه داد:« اقوام به من می‌گویند ما تو را دیدیم که چقدر خودت و خانواده‌ات زجر کشیدید. برای همین در شرایط بحرانی خودمان را کنترل می‌کنیم مانند تو نشویم.»

این مردجوان در آخر از تغییر رفتار اطرافیان با ناراحتی می‌گوید: «وقتی بعد از سیزده سال از زندان آزاد شدم دلگیر شدم از بعضی رفتارها. دوستانم از من دور شدند، از کسی ناراحت نیستم و فقط دلگیرم. به فکر جابه‌جایی مکانی هستم.»

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا