داستان شهدای مطرود
«آرمان ذاکری»، جامعه شناس، در یادداشتی با عنوان «داستان شهدای مطرود» که در کانال «احسان شریعتی» منتشر شده، نوشته است:
داستان معنادار تفاوت برخی شهدا با برخی دیگر هنوز ادامه دارد، این ادامه دار بودن را در وضعیت قبور صور اسرافیلها و فرخی یزدیها و میرزاده عشقیها و حسین فاطمیها و شهدای سی تیر ۱۳۳۱ میتوان دید و از همین ادامهدار بودن خیلی چیزها را میتوان فهمید. در همین سلسله میتوان شهدای ۱۶ آذر ۱۳۳۲(قندچی، شریعت رضوی و بزرگ نیا) را نیز قرار داد. آنها بیش از نیم قرن است که در امام زاده عبدالله شهر ری خفته و بیدارند و همه ساله محل حضور دانشجویان و آزادیخواهان. حالا اما مزار آنان و خیلیهای دیگر با نردههایی از بخش اصلی قبرستان جدا شده و با قفلی بر درب نردهها حضور بر سر مزارشان ناممکن شده است.
نبود امنیت و تجمع معتادین در این امامزاده و قبرستان قدیمی باعث شده که مسوولین آن با نرده گذاری و قفل کردن درب نردهها، قبرستان را به چند بخش تبدیل کنند تا از تجمع معتادان در امان بماند. البته در صورت درخواست برای گشودن دربها و اصرار، پس از مواجه شدن با گزارههایی مانند «فقط پنج شنبه و جمعه» و «بچههایمان در محوطه مشغولاند و کسی نیست» بالاخره کسی را میفرستند و درب را باز میکند. همان شخص پشت سرتان درب را مجددا قفل میکند و ساعتی را به طور توافقی تعیین میکند تا بیاید و دوباره درب را باز کند؛ همه از شر معتادانی که طردشدگیشان توسط دستگاههای سیاستگذار آنها را به شهدای ۱۶ آذر شبیه میکند.
۵۰ سال پیش شهدای ۱۶ آذر رفتند تا مردم این سرزمین عدالت و آزادی را تجربه کنند؛ حالا اما به گواه حضور معتادان – این قربانیان سیاستهای مسوولین پس از انقلاب – عدالتش محقق نشده و به گواه همین نردهها و قفلها، آزادی نیز میسر نشده است. امامزاده عبدالله و مزار شهدای ۱۶ آذر حالا دلگیرتر و بامعناتر از هر زمان دیگر است … با حضور شهدای مطرودی که مزارشان زرق و برق مزارات بنیاد شهید ساخته بعد از انقلاب را ندارد و نباید هم داشته باشد … شهید البته شهید است اما داستان سیاستگذاری قبور گویای خیلی چیزهاست.
انتهای پیام