شکایتی به اتهام آزار جنسی ، آزمون فمینیستها
«آیسا بیریا» در کانال تلگرامی فمینیسم روزمره دربارهی شکایت به اتهام آزار جنسی از یک استاد در دانشگاهی در آمریکا نوشت:
این روزها خبری در فضای دانشگاهی آمریکا داغ شدهاست. نمرود ریتمن ۳۴ ساله، دو سال پس از فارغالتحصیلی از دوره دکتری در دانشگاه نیویورک، شکایتی را علیه استاد راهنمای خود تقدیم دانشگاه کرده است.
او استاد خود، آویتال رونل ۶۶ ساله را به آزار جنسی، تجاوز جنسی، و تجسس در زندگی خود متهم کردهاست و ادعا کرده که در صورت تمکین نکردن به خواستههای استادش با تهدید و تلافی مواجه میشدهاست.
آویتال رونل، فیلسوف و نویسنده، و استاد دانشکده ادبیات و زبان آلمانی و ادبیات تطبیقی در دانشگاه نیویورک است، و نمرود ریتمن در زمان طرح شکایت پژوهشگر دانشگاه هاروارد بود.
رابطه قدرت بین استادراهنما و دانشجو که در سیستم تحصیلات تکمیلی نهادینه شده، دانشجو را در موقعیت آسیبپذیری قرار میدهد. در چنین رابطه قدرتی، سخن گفتن از «موافقت برای رابطه جنسی» به یک شوخی شبیه است.
با درنظرگرفتن همین امر، در بسیاری از دانشگاهها رابطه صمیمانه رومانتیک یا جنسی بین استاد و دانشجو، ولو به ظاهر با توافق طرفین، مصداق تخلف و دارای عواقب سنگین برای شخص در موضع قدرت است. آویتال رونل به عنوان یک فمینیست دانشور، مسلماً با این بحث آشناست. با این وجود در دفاع از خود، ایمیلها را «مکاتبات بین دو انسان بالغ با توافق دوجانبه» میخواند. او بیشک خوب میداند که سخن از توافق جنسی (توافق دوجانبه برای انجام عمل جنسی) وقتی یکی از طرفین بر زندگی کاری دیگری مسلط است، بیمعناست.
در این میان بیانیهی گروهی از اساتید دانشگاهی در دفاع از وی منتشر شد که امضای چهرههای سرشناسی چون جودیت باتلر و اسلاوی ژیژگ را نیز یدک میکشید و یادآور نامه اهالی سینما در دفاع از رومن پولانسکی بود.
این نامه به صلاحیت علمی آویتال رونل میپردازد، امری که ارتباطی با پرونده تخلف جنسی او ندارد. ازقضا شهرت علمی و سرمایهی اجتماعی هم، مانند هر ابزار قدرت دیگری (همچون جنسیت مردانه در جامعهی مردسالار)، میتواند فرد را مستعد سوءاستفاده از موقعیت سلطه کند.
نامه حتی رنگ و بوی قربانینکوهی دارد و انگیزهی نمرود از طرح شکایت را زیر سؤال میبرد. حرکتی همصدا با آویتال رونل که در توصیف نمرود از واژههای «بیچاره و تنها» استفاده میکند، گویی که صمیمیت غیرحرفهای که با وی برقرارکرده لطفی به وی بوده باشد.
سرانجام پس از یک دوره تحقیق طولانی، رونل از اتهام تجاوز جنسی تبرئه و در اتهام آزارجنسی فیزیکی و کلامی محکوم و یک سال از شغل خود تعلیق شد.
آویتال رونل که برای جلوگیری از چالش حقوقی مدتها از مصاحبه با رسانهها خودداری کرده بود حالا در مصاحبهای میگوید سکوتم را «برای مبارزه با حملات زنستیزانه» شکستم.
آنچه که در این ماجرا باید به آن توجه کرد تلاقی و برهمکنش سیستمهای مختلف تبعیض و سلطه، و سیالی و پویایی آنهاست. یک یهودی که به طور تاریخی تحت تبعیض و خشونت و حتی نسلکشی به خاطر دینملتش بوده، وقتی در دل یک دولت قرار میگیرد و به قدرت نظامی مجهز میشود، خود عامل آپارتاید و سرکوب نسبت به ملت دیگری میشود. مبارزه با یهودستیزی در چنین حالتی نمیتواند و نباید باعث سکوت در برابر استعمار و سرکوبگری وی شود. زنی که به دلیل جنسیت و دگرباشی در موقعیت آسیبپذیر بوده نیز، با بالارفتن از نردبان شغل و شهرت ممکن است خود نقش سلطهگر را نسبت به زیردستش پیداکند، چنان که در این داستان اتفاق افتاده. آویتال رونل و نمرود ریتمن، هر دو سفید، یهودی، و دگرباش هستند.
حال گرچه نمرود مرد است و آویتال زن، اما موقعیت شغلی این دو نمرود را در موقعیت آسیبپذیر و آویتال را در موقعیت سلطه و صاحبامتیاز قرار میدهد. وظیفهی فمینیسم در مبارزه با زنستیزی، کوچکترین ربطی به حمایت از او در این شرایط خاص ندارد و نباید به سکوت در برابر آزارجنسی رونل منجر شود، چه برسد به حمایت از وی.
انتهای پیام
متن جالبی بود
پر از عقلانیت
خوشمان آمد!