تحلیل: خشونت برای زنان روزمره شده است
بخش تحلیلی انصاف نیوز: هیچ اهمیتی ندارد، کسانی که این روزها قربانی اسید پاشی شده اند بدحجاب یا خوش حجاب بوده اند، این تنها حاشیهی قضیه خواهد بود و این موضوع همچنان در هاله ای از ابهام قرار دارد. مساله در لایه های زیرین خود ابعاد دیگری پیدا کرده است. اسید پاشی اصفهان حکایت از شکل عریان قربانی بودن عده ای در جامعه دارد. ولی تمام واقعیت جامعهی ما دربارهی زنان نیست و نخواهد بود.
اسید، آن مایع سوزاننده و نابود کننده که اصفهان را خبرساز کرده تنها یکی از اشکال عینی و آشکار خشونت علیه زنان است. این نوشته می خواهد از اشکال دیگر و شاید عادی و طبیعی شدهی خشونت علیه زنان در جامعه مان سخن بگوید؛ به نظر میرسد میان این اشکال فرقی نیست چرا که یکی اسید بر صورت می پاشد و دیگر بر روح اسید می ریزد؛ کافیست تنها زن باشی و طعمهی اسید شوی. هرچند مسالهی اسید پاشی در اصفهان به دلیل فاجعه وار، خشن و دلخراش بودنش بیشتر افکار عمومی را درگیر خود کرده است اما ضرورت مساله توجه به اشکال متکثر خشونت علیه زنان همچنان به قوت خود باقیست و زنان در جامعهی ما در معرض خشونت و تعدی هستند.
• گشت های ارشاد و تحقیر زن بودگی در حوزهی عمومی.
جدای از اصل اسلامی حجاب که موضوع این نوشته نیست، اما نحوه ی پرداختن به آن از حساسیت و ظرایفی باید برخوردار باشد. گشت های ارشاد سالیان زیادی است که در عرصهی عمومی و خیابان ها حضور مییابند و بر سر هر کوی و میدان بزرگ شهر انجام وظیفه می کنند، برای عاملان آن تفاوتی نمی کند که تو خوش حجاب باشی یا به گمان آنها «بد» حجاب؛ فقط کافیست که زن باشی و رادار آنها در ابتدا تو را و کالبد تو را شناسایی میکند و سپس دقیقا مشابه رادار برج مراقبت فرودگاه ها، کالبد تو را شناسایی می کند و تشخیص میدهد که آیا شمایل کالبد تو در زمرهی «خودی»ها قرار می گیرد یا نه! همین که با معیارهای انسانی، منعطف و سلیقه ای مامور به کار گرفته شده همخوان و همسان نباشی کافیست تا محکوم به یک محاکمه و انتخاب خیابانی شوی.
ید
پروسهی محاکمهی خیابانی چند لحظه بیشتر طول نمی کشد، آنها تشخیص می دهند که تو در انظار عمومی باید به عنوان یک فرد «محکوم به ارشاد» شناخته شوی! آنها تو را در برابر دید همگان سوار خودروی «ارشاد» می کنند تا در نهایت «ارشاد» شوی.
در آخر این محاکمهی خیابانی، بسیاری از ما هنگام عبور از کنار ماشینهای «ارشاد» کننده، چهرههای مضطرب و گریانی را دیدهایم و حتی بعضی اوقات خندههای هیستیریک یا از روی بیتفاوتی آنها را نیز نظارهگر بودهایم اما همهی آن حالات متضاد حاکی از پاشیده شدن اسیدی قوی بر روحشان دارد. اسیدی که روحشان را سوراخ خواهد کرد و روح آنها را نسبت به اخلاق عمومی بیتفاوت میکند. آنها در مقابل چشمان همه محاکمه شدند و در مقابل چشمان همه سوار بر ماشین حمل ارشاد شدند.
• خشونت رسانه علیه زنان؛ تبدیل کردن ناامنی به یک گفتمان فراگیر.
تلویزیون هم روح زنان را از اسیدپاشی بی نصیب نگذاشته است. کلیشه ای نشان دادن رفتار زنان و حتی نمایش مضحک و سطحی از آنچه که در سیاست ها به عنوان رفتار الگوی زنانه – مادرانه می پندارند عملا دست به یک اسیدپاشی روحی می زند. تلویزیون عملا تکثر زنان و حتی مادربودگی را نادیده می گیرد و تلاش می کند یک شکل از زن بودگی و مادر بودگی را ارایه دهد.
مثلا همین چندی پیش برنامهی «زنده باد زندگی» که به صورت مستقیم از تلویزیون پخش شد که در آن از یک «اشعه» متصاعد شده از چشم مردان و دریافت شده توسط «کالبد زنان» که منجر به «پیری» زنان می شود سخن گفت و این را نیز دلیلی «علمی و اثبات شده» برای «حجاب » زنان معرفی کرد؛ برنامه و گفتاری که با واکنش تند افراد مختلف مذهبی و غیرمذهبی روبرو شد اما در هرحال پیامی منحصر به فرد داشت و زنان را قربانی تشعشات چشم مردان دانست که آنها را پیر می کند. در همین باره محمدتقی رهبر، امام جمعهی اصفهان واکنش نشان داده و به خبر آنلاین گفته است: « به نظر من هم اینگونه موارد غیر عادی است» و این تنها یکی از واکنش ها از سوی مذهبی ها بود.
اما این خشونت تنها به صدا و سیما منحصر نمی شود؛ رسانه های مجازی نیز بازتاب دهندهی خشونت موجود علیه زنان و جنسیت زن هستند. در همین ایام اخیر بود که ویدیویی از یک اتاق عمل به سرعت در اینترنت منتشر شد و بستری برای شوخی و طعنه های جنسی فراهم آورد. جامعهی مساله دار نسبت به مسایل زنان از این فرصت به قدرت هرچه تمام استفاده کرد. در این ویدئو تصویری از اتاق عمل زنان نمایش داده می شد که با واکنش بسیاری از کارشناسان نیز روبرو شده بود.
یا در نمونه ای دیگر، هفت سال پیش فیلمی خصوصی از یک بازیگر ایرانی منتشر شد و لو رفت و عملا اسیدی بر روح آن بازیگر و زندگی حرفه ای او بود بدون آنکه مشخص شود کدام مجرای اخلاقی، شرعی و قانونی به برخی این مجوز را داده بود تا این فیلم ها را منتشر کنند. ولی آن حرکت و اقدامی اسیدی بود نه بر پیکره و روح آن بازیگر بلکه بر بسیاری از زنان. فیلمی که نشان داد حوزهی خصوصی زنان تا چه میزان می تواند ناامن و زیر ذره بین جامعه باشد و جامعه تا چه میزان ولع کشف حوزهی خصوصی زنان را دارد.
تا همین چندی پیش بسیاری از پایگاه های زرد اینترنتی با عباراتی همچون تصاویر خصوصی فلان بازیگر زن یا استخر، آمار کلیک های خود را بالا می بردند. یا حتی تعدادی از سایتهای خبری مدعی ارزشی بودن نیز برای بالا بردن بیننده، خبرهایی با جذابیتهای اینچنینی را بازنشر میکنند که این ادعا با مشاهدهی آمار پربازدیدترین خبرهای آنها مشخص میشود.
نتیجهی چنین مسایلی در رسانه، تبدیل شدن حقارت زن بودگی به یک گفتمان فراگیر و عمومی کردن آن است؛ زنان عملا در یک بستر طاقت فرسایی قرار می گیرند که انواع و اقسام رسانه ها آنها را حقیر می کنند. رسانه حاشیهی امن را از زنان می گیرد؛ آنها حتی چندان نمی توانند به رسانه ها اعتماد کنند چرا که این ابزار نسبت به حوزه ها و افکار آنها حریص است و راحتشان نمی گذارد.
• خشونت های زبانی علیه زنان؛ متلک و ناسزاهای جنسی.
اما خیابان های بدون گشت ارشاد هم برای زنان امن نیست؛ حتی شاید صندوق دریافت پیام های تلفن همراه نیز محل امن برای یک زن نباشد و شاید زیر نویس یک فیلم آمریکایی. متداول بودن خشونت های کلامی علیه زنان طیف گسترده ای دارد؛ از شوخی ها، لطیفه ها و ناسزاها را در بر می گیرد که بسیاری از آنها تمامی زنانگی زنان را هدف خود قرار میدهد.
امروز زنان در خیابان ها قربانی خشونت های کلامی هستند حتی هیچ تفاوتی نمی کند چادر یا شکل دیگری از پوشش را داشته باشی؛ در هر حال قربانی متلک پرانی هستند یا حتی اگر نزاعی در خیابان درگیرد «زن» و «زن بودگی» قربانی فحاشی دو طرف دعوا با یکدیگر خواهد بود. همین طور بسیاری از فیلم های آمریکایی مملو از خشونت های زننده کلامی است که اگر بخواهی با دوستانت به تماشای آن بنشینی باید آنها را زیر چشمی نادیده بگیری و تحمل کنی.
مواردی از این دست عملا این جنس را حقیر می کنند و بر پیکره و روح آنها اسید می پاشند.
انتهای پیام