خرید تور تابستان

مخالفان صلح امام حسن (ع) چه کسانی بودند؟

حجت‌الاسلام محسن الویری در یادداشتی که خبرآنلاین منتشر کرد نوشت:

«صلح امام حسن علیه السلام واکنش‌های گوناگونی را به دنبال داشت. در این بین، واکنش ناهمدلانه برخی از شیعیان همچنان شایسته بررسی و بازخوانی است. مراد از واکنش منفی شیعیان نسبت به این اقدام، این است که عده ای به تندی و حتی پرخاشگرانه صلح را برنتافتند و از تصمیم امام علیه السلام انتقاد کردند.

فهم چرایی این موضع تند شیعیان در گروی بررسی تمامی گزاره‌های تاریخی مرتبط با آن است. در اینجا به عنوان نمونه، روایات نُه‌گانه (و روایات ذیل روایت نهم) مرحوم مجلسی در باب هجدهم از ابواب مربوط به زندگی امام حسن علیه السلام در جلد چهل و چهارم بحار الانوار مورد بررسی قرار گرفته است.

به استناد این روایات، مخالفان صلح امام حسن علیه السلام برای ابراز مخالفت خود از تعابیر مختلفی استفاده  کرده‌اند. این تعابیر که می‌تواند به عنوان کلیدواژه‌هایی به فهم آن چه در ذهن آن‌ها می‌گذشته است مدد رساند، چنین است: تحویل دادن خلافت (و قد کان منه ما کان دفعها الی معاویه)، مداهنه (به معنای نرمخویی زیاده از حد)، مصالحه (لِمَ داهنت معاویه و صالحت) و (لما صالح الحسن بن علی بن ابیطالب معاویه بن أبی سفیان)، بیعت (فلامه بعضهم علی بیعته)، خلع و تقلید (به معنای خلافت را از گردن خود برداشتن و بر گردن دیگری انداختن) (عَمَدْتَ إِلَی أَمْرِ الْأُمَّةِ فَخَلَعْتَهُ مِنْ عُنُقِکَ وَ قَلَّدْتَهُ هَذَا الطَّاغِیَةَ یَحْکُمُ بِغَیْرِ مَا أَنْزَلَ اللَّه)، ترک القتال (لَمَّا بَایَعَ الْحَسَنُ ع مُعَاوِیَةَ أَقْبَلَتِ الشِّیعَةُ تَتَلَاقَی بِإِظْهَارِ الْأَسَفِ وَ الْحَسْرَةِ عَلَی تَرْکِ الْقِتَالِ)، و عدم اعاده حرب (فَإِذَا شِئْتَ فَأَعِدِ الْحَرْبَ خُدْعَة)

نگاهی به پاسخ‌هایی هم که امام علیه السلام به مخالفان خود داده‌اند نشان‌دهنده‌ آن است که شش تعبیر مصالحه، مهادنه (به معنای صلح)، ترک محاربه، ترک قتال، مسالمه (برخورد سلم‌آمیز) و مبایعه هم از سوی آن حضرت به کار رفته است. این واژگان محوری در سخنان امام هم چون در پاسخ به مخالفان است می‌تواند نشانگر ذهنینت و دغدغه‌های مخالفان صلح باشد.

از کنار هم نهادن این کلیدواژه‌ها به مثابه دال مرکزی یک گفتمان می‌توان به این نتیجه رسید که در ذهن مخالفان امام حسن علیه السلام دو گفتمان بیشتر مطرح نبوده است؛ یکی جنگ و دیگری صلح؛ اولی به عنوان یک ارزش و دومی یک ضدارزش. از نظر مخالفان صلح، همین که کسی گفتمان دوم یعنی قتال و حرب را ترک کرد لاجرم وارد گفتمان دیگر که ضدارزش است شده است.

واژگان مداهنه و مصالحه و مهادنه و مسالمه از یک تبارند و قتال و حرب از تباری دیگر. صلح امام حسن علیه السلام یا از جنس عمل به مداهنه و مانند آن شمرده شده است یا از جنس ترک جنگ. گویی پیش‌فرض مخالفان امام این بوده است که ایشان با ترک جنگ با یک طغیانگر وحی‌ستیز یعنی معاویه و تن دادن به صلح یک ارزش را ـ نستجیر بالله ـ زیر پا گذاشته‌اند.

در مقام نقد نگاه مخالفان امام حسن علیه السلام می‌توان گفت که در اینجا مفهوم سومی هم وجود دارد که مورد غفلت قرار گرفته است و آن مفهوم یا گفتمان جهاد است. جهاد منحصر به مقاتله و حرکت نظامی و استفاده از شمشیر نیست، بلکه هر نوع سخت‌کوشی با انگیزه دینی را شامل می‌شود و با حداقل سه تفاوت با جنگ دارد:

▪️ خاستگاه جنگ تضاد منافع دو گروه است، اما خاستگاه جهاد تکلیف دینی است.

▪️ جنگ می‌تواند فی سبیل الله باشد و می‌تواند فی سبیل الله نباشد اما جهاد به مفهوم دینی آن نمی‌تواند فی سبیل الله نباشد.

▪️ مرز جنگ، صلح است اما جهاد مرز و نقطه پایان ندارد و به عبارت دیگر هیچگاه تعطیل‌بردار نیست.

بنا بر این جهاد، مفهومی عام و فراتر از جنگ و صلح دارد. جنگ و صلح که در تضاد با هم هستند هر دو می‌توانند مصداق جهاد باشند.

به نظر می‌رسد غفلت از مفهوم وسیع جهاد و یکسان‌انگاری جهاد و جنگ موجب شده بود مخالفان صلح امام حسن علیه السلام چنین بپندارند که با ترک جنگ و برقراری صلح یک ارزش دینی زیر پا گذاشته شده است. آن‌ها اگر توجه داشتند که جهاد یک حکم دینی تعطیل‌ناپذیر است و دارای ارزش ذاتی است و جنگ و صلح (به معنای متعارف) هیچ کدام ارزش ذاتی ندارند و لازم نیست جهاد همواره و تنها به صورت جنگ نمایان شود، شاید چنان موضعی نمی‌گرفتند.

غفلت از مفهوم عام جهاد و همسان‌انگاری آن با جنگ امروزه نیز در مواضع برخی جریان‌های سیاسی به چشم می‌خورد.»

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا