نامه ای به آیت الله حائری: کاش بودی آقا!
یک روزنامه نگار استان فارس در نامه ای به آیت الله حائری، ضمن یادآوری نقد پذیری وی در دوران امامت جمعه، گلایه های خود را به وضعیت فعلی نقد پذیری مطرح کرده است.
به گزارش انصاف نیوز، فرزاد صدری، در سایت محلی خبر پارسی نوشت:
حضرت آیت الله! سلام. نامه ام را ساده می نویسم خیلی ساده!
یادش بخیر روزهایی که من شما را نه در یک روزنامه و نه د ریک سایت، جا به جا بسیاری از گفته ها و خطبه های شما را نقد می کردم. نقد که نه گاهی سلاخی می کردم !و آقا زاده های شما (علی و شهاب) چه مهربانانه تماس می گرفتند تا رفع سوتفاهم کنند! با آنها گاهی تلفنی و گاهی حضوری مفصل بحث می کردیم و نتیجه آن بحث ها تندتر شدن قلم من در نقدهای بعد بود!
یادت هست اولین گفت و گویی را که با شما داشتیم برایتان تیتر زدم: به خودم صفر داده ام!مصاحبه را برای یک هفته نامه ورزشی گرفتم مصاحبه ای داغ و سیاسی در صفحه اول یک هفته نامه ورزشی که نوعی خودکشی رسانه ای می مانست !مدیر مسئول هفته نامه که یک زن بود به من تشر زد:با این تیتر فاتحه هفته نامه خوانده است! چند روز گذشت. تلفن همراهم زنگ خورد و شماره مسئوول دفتر شما بر روی گوشیم افتاد.با نگرانی تلفن را پاسخ دادم و حدس زدم مورد مواخذه قرار می گیرم! اما سید موید موسوی همان مدیر مهربان و خونگرم دفترت با لهجه گرم جنوبی اش مهربانانه گفت: آقا به من گفتند به این خبرنگار زنگ بزن سلام برسان و بگو بابت تیتر خیلی خوبت متشکرم! و بعد ادامه داد: آقا گفتند همه مصاحبه یک طرف تیتر آن هم یک طرف!چرا که تیترش باعث می شود همه مصاحبه ام را بخوانند…
یادت است آقا! در روزنامه تحلیل روز انتصاب های فامیلی در استان را نقد کردم و انگشت نقدم را سوی شما نشانه گرفتم! این بار همراه با اصحاب رسانه ما را به صرف صبحانه دعوت کردی و مرا در قسمت بالای سفره نشاندی و لقمه نان و پنیر که برایم گرفتی،هیچ،چنگال را به تیکه ای هندوانه زدی و کام مرا به هندوانه شیرین کردی؟!
یادت است آقا، بعد از نقد سوم که در روزنامه عصر مردم برایتان نوشتم بازهم ما را به صبحانه دعوت کردی و پس از پایان صبحانه خواستی قبل از همه خبرنگاران من صحبت کنم. مرا که منتقدت بودم؟!
یادت هست مسئوول رسانه ای دفتر شما که از روزنامه کیهان بود قهر کرده بود و کسی نبود خطبه های شما را پوشش دهد ماشین برایم فرستادی درِ خانه تا من خطبه هایت را پوشش خبری دهم؟اعتمادت را ممنونم و بعد دوستان شما لطف کردند و بعد از پایان نماز برای من و اهل خانه غذای گرم فرستادند…
حضرت آیت الله! این نقدها همچنان ادامه داشت تا در دوران پر از ابهام و ایراد مدیریت احمدی نژاد(دور دوم ریاست جمهوری او و زمانی که دیگر در مسند امامت جمعه قرار نداشتید) شدت نقدها بر شما افزون شد و این بار علاوه بر من ،سایر خبرنگاران و رسانه ها نیز به صف منتقدین شما پیوستند تا جایی که فرزند شما برای درج یک جوابیه در یک روزنامه استان به من متوسل شد و گفت: متاسفانه حائری کشون مد شده! و من نیز غیر از شما کسی از اصحاب رسانه را نمی شناسم تا از او خواهش کنم جوابیه ما را بر یک نقد کار کند…من به دوستان آن روزنامه زنگ زدم تا جوابیه دفتر شما را کار کند…
حضرت آیت الله! مرا ببخش برای هر نقد غیر منصفانه ای که بر شما و رفتارتان نوشتم که امروز غصه آن روزها را می خورم.امروزبرخی حتی نقد امام جمعه به یک مدیر را فصل الخطاب می دانند و حمایت از مدیری که امام جمعه بر او نقد دارد را نوعی جرم تلقی می کنند و پیغام و پسغام می دهند که در حمایت آن مدیر ننویس و در نقد این مدیر ننویس و قس علیهذا …آن هم در حالی که می دانم خود آیت الله ایمانی از این مسائل و خودمحوری ها بیزار است.
یادش بخیر حضرت آیت الله! در زمان شما ما خود امام جمعه را نقد می کردیم و آب از آب تکان نمی خورد. یادش بخیر که شما به یک روزنامه نگار اصلاح طلب اجازه می دادی خطبه هایت رابنویسد و به رسانه های دیگر بدهد.یادش بخیر که به یک روزنامه نگار اصلاح طلب پس از نقدش به شما لقمه نان و پنیر می دادی و کام او را با هندوانه شیرین می کردی!
حضرت آیت الله دلم برایت تنگ شده کاش بودی اینجا و در شیراز …
فدای مهربانی هایت / فرزاد صدری منتقد همیشگی!
انتهای پیام