سخنی درباره هویت انجمن های اسلامی دانشجویان
حسین نقاشی، دبیر اسبق انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران و علوم پزشکی تهران، در یادداشتی در هفته نامه چلچراغ نوشت:
سخن از پیشیینه، فعل و انفعالات و افق های فکری و سیاسی “انجمن های اسلامی دانشجویان” با قدمتی بیش از 70 سال در یک مجال کوتاه، قابل تشریح تفصیلی نخواهد بود. از این رو نگارنده در بند به توضیح برخی از مختصات تاریخی و افق های فکری و سیاسی این مجموعه پُر قدمت از منظر خود به عنوان یکی از ادوار انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران و علوم پزشکی تهران، پرداخته و سخن تفصیلی را به مجالی دیگر واگذار می کند.
(1)انجمن اسلامی دانشجویان برای اولین بار در سال های آغازین دهه بیست شمسی، کمتر از یک دهه از تاسیس دانشگاه تهران در سال 1313، در دانشکده های پزشکی و فنی دانشگاه تهران راه اندازی شدند. در فضایی که رواج اندیشه های ماتریالیستی با محوریت کمونیسیم در محیط دانشگاه جلوه خاصی داشت، جمعی از دانشجویان مسلمان و نواندیش به دنبال راه اندازی این مجموعه افتادند. انجمن اسلامی دانشجویان مفهومی سه وجهی است که «انجمن»اش نشانه همگرایی، تعاون و بتبع رعایت اصل دموکراسی در مقابل «تفرد» است و «اسلامی»اش نمایانگر هویت مذهب اجتماعی مسوول است و «دانشجویی» اش نمودار هویت صنفی این فعالان بوده است.
انجمن اسلامی دانشجویان را می توان هسته های اولیه دانشجویان مسلمانی دانست که تحت تاثیر آموزش های قرآنی آیت الله طالقانی و آموزه های علمی- دینی بازرگان وسید صدرالدین صدربلاغی حسین علی راشد و یدالله سحابی و همچنین افرادی چون شهید بهشتی و دکتر علی شریعتی و استاد شهید مطهری و..دانست. این مجموعه از فعالان مسلمان کم کم از حد هسته به یک طیف در دانشگاه ها تبدیل شدند. صبغه مذهبی، تعلق ملی، روح عدالت طلبی و آزادی خواهی و مردم گرایی از مشخصه های بارز این فعالان دانشجویی بود.انجمن های اسلامی دانشجویان در سال های پایانی دهه 20 از هیئت یک هسته به یک طیف فکری درآمد و در سال های پایانی دهه 30 و آغازین دهه 40 گسترش یافت و از میانه دهه های 40 و 50 تحت تاثیر اندیشه های بالنده و دینامیک شریعتی با جهشی کیفی و کمی تشکیلاتی مواجه شد و با شکستن هژمونی جریان های چپ غیرمذهبی و علی الخصوص حزب توده در دانشگاه ها، خود را در موقعیتی برتر قرار داد.
در تمامی این سال ها انجمن های اسلامی دانشجویان با تاسی به آموزه های روشنفکران دینی و در مواجهه با اسلام سنتی و افکار ماتریالیستی، مروج نوعی از اسلام در دانشگاه ها بودند که پاسخگوی معضلات زمانه و شبهات رایج آن دوران بود.
مهمترین محورهای اساسنامه اولیه انجمن های اسلامی به وضوح نشان از مرزبندی هویتی این مجموعه به صورت تاریخی با جریان های دین گریز و دین ستیز از یک سو و جریان های اسلام سنتی را نشان می دهد. این محورها عبارتند از:اصلاح جامعه بر طبق دستورات اسلام،تلاش در ایجاد دوستی و اتحاد بین افراد مسلمان مخصوصاً جوانان روشنفکر، انتشار حقایق اسلامی به وسیلهٔ ایجاد موسسات تبلیغات و نشر مطبوعات و مبارزه با خرافات
لطفالله میثمی یکی از اعضای انجمن اسلامی دانشجویان ـ که از سال 1338 به جرگهی دانشجویان دانشگاه تهران پیوسته است ـ در خاطرات خود بطور تفصیلی از فعالیتهای آن انجمن چنین یاد کرده است: «هنوز چندماهی از آغاز سال تحصیلی نگذشته بود که با دوستانم به انجمن اسلامی دانشجویان رفتم آن زمان انجمن در خیابان امیریه، کوچهی شیبانی واقع بود. انجمن در منزلی دو طبقه قرار داشت که طبقهی بالای آن کتابخانه و محل تشکیل جلسات انجمن بود. در شب نخست، دکتر شیبانی و دکتر سامی سخنرانی کردند. سخنرانی دکتر سامی در خصوص نقش جمال عبدالناصر و مقایسهی او با دکتر مصدق بود. دانشجویان به این جلسات اشتیاق زیادی نشان میدادند، اما با ترس و لرز در آنها شرکت میکردند.»
میثمی در ادامه خاطراتش می افزاید که پس از مدتی به سایر جلسات انجمنهای اسلامی ـ مهندسین، پزشکان و معلمین ـ راه پیدا کردم. جلسات، مباحث و دیدارهای مکرر اعضای این انجمن، بتدریج نسل و جریان جدیدی در بین دانشجویان ایجاد کرد. این جریان ارتباط مستقیمی با فعالیتها و جلسات روحانیون نوگرا و نواندیش داشت. اعضای این انجمنها غالبا در جلسات منازل و مساجد روحانیونی از قبیل: علامه محمد تقی جعفری، سید مرتضی جزایری، آیت الله محمود طالقانی، آیت الله زنجانی، حجت الاسلام شاهچراغی، شبستری و غفوری شرکت میکردند. این اولین باری بود که از روحانیون به شکل سازماندهی شده در محافل دانشجویی و آموزشی استفاده میشد و روحانیون روشنفکر با دانشجویان پیوند میخوردند. این خاطره و خاطراتی مشابه آن نیز به روشنی گویا خواستگاه های فکری و سیاسی این مجموعه می باشد..
(2)تشکیلات انجمن اسلامی در بادی امر بیشتر وجه فرهنگی و عقیدتی داشت تا سیاسی اما رفته رفته و با نزدیکی به سالهای انتهایی دهه بیست و جریان ملی شدن صنعت نفت و نخست وزیری دکتر محمد مصدق، فعالان انجمن های اسلامی بر فعالیت های سیاسی و وجه سیاسی آن افزودند و این رویکرد پس از کودتا مرداد 32 و سقوط دکتر مصدق پر رنگ تر هم شد. با این حال همچنان رویه مذهبی و فرهنگی آن دوشادوش به پیش رفت. همچنین با وفات آیت الله العظمی بروجردی و آغاز رسمی فعالیت های مبارزاتی امام خمینی در همان سالهای ابتدایی دهه 40، انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران طی دیداری با ایشان رویکرد حمایتی خود را نسبت به رویکرد سیاسی و مبارزاتی ایشان ابراز داشتند. رفته رفته و با اوج گیری دور جدیدی از مبارزات علیه رژیم پهلوی و به زعامت امام خمینی، دانشجویان عضو انجمن های اسلامی نیز با همراهی و پیگیری فعالیت های سیاسی ایشان خط مبارزه را در داخل و اروپا و آمریکا پیگیری می کردند. دیدارهای مختلفی که از سوی فعالان انجمن اسلامی دانشجویان اروپا و آمریکا با امام در نجف صورت گرفته و در خاطرات افرادی چون دکتر صادق طباطبایی و دکتر ابراهیم یزدی منعکس است، نشان از اربتط وثیق انجمنی ها با رهبری سیاسی و معنوی نهضت ملی و اسلامی منتهی به انقلاب اسلامی 57 دارد. این روند پس از پیروزی انقلاب نیز با تشکیل “دفتر تحکیم وحدت” که در واقع اتحادیه برای تجمیع رویکردهای انجمن های اسلامی دانشجویان و سازمان های دانشجویی مسلمان سراسر کشور بود ادامه یافت. با این حال نباید از نظر دور داشت که در برش تاریخی 68-58 انجمن های اسلامی به واسطه برخی از تحولات سیاسی و اجتماعی و در پیش گیری رویکردهای انقلابی که رهبری آن در آن برش به دست روحانیت انقلابی و عمدتا سنت گرا افتاده بود، رویکردهای فعالان عضو انجمن های اسلامی نسبت به برخی از معلمان اولیه و بنیان گذاران در پیش از انقلاب تغییر کرد.دفتر تحکیم وحدت به یگانه تشکیلات مجاز به فعالیت در سطح دانشگاه های کشور بدل گردید که همراهی تمام قدی از دولت و حکومت انقلابی می نمود و به واسطه رویکردهای چپ گرایانه حاکم بر آن از جناح چپ حاکمیت-و به خصوص دولت مستقر- حمایت می نمود. با تمام انتقاداتی که به رویکردهای انجمن هاس اسلامی و دفتر تحکیم وحدت در آن برهه می توان وارد نمود، این تشکیلات به واسطه سهم به سزایش در دفاع مقدس و جهادسازندگی و حمایت از مطالبات انقلابی و عدالت خواهانه اش قابل ستایش نیروهای مترقی سیاسی و مذهبی کشور بوده است. اما این روند از انتهای دهه شصت و ابتدای دهه هفتاد تغییر محسوسی کرد و به خواستگاههای اولیه که از آنِ روشنفکری دینی و نواندیشی دینی بود رجعت داشت. این روند در سالهای بعد و در دهه هشتاد تا به امروز با فراز و فرودهایی ادامه یافته است و سه مبنایِ “دین باوری”، “عدالت طلبی” و “دموکراسی خواهی ملی” از مهم ترین مطالبات بخش قابل توجهی از فعالین این مجموعه قلمداد شده است. در این میان استقلال خواهی و مقابله با سلطه و رویکردهای استعماری از پیش از ابتدا و پیش از وقوع انقلاب اسلامی از مهمترین رویکردهای انجمن های اسلامی بوده است.
(3)چنانکه پیش تر نیز گفته شد پس از پیروزی انقلاب اسلامی و به خصوص از ابتدای سالهای آغازین دهه شصت انجمن های اسلامی و اتحادیه آنها-دفتر تحکیم وحدت- یگانه مجموعه مجاز به فعالیت در دانشگاههای کشور بوده است. در سالهای میانی دهه شصت جریان راست گرای انجمن های اسلامی که پیش تر نیز در شاخه دانشجویی حزب جمهوری اسلامی فعالیت هایی داشتند و مورد حمایت جریان راست-موتلفه اسلامی و روحانیت مبارز و گروههای همسو با آنان- بودند تحت نام “جامعه اسلامی دانشجویان” فعالیت هایی را آغاز کردند. اگرچه همچنان هژمونی دفتر تحکیم وحدت تا انتها دهه شصت و سالهای ابتدایی دهه هفتاد وجود داشت که البته از اوایل سال هفتاد و دو و تغییر فضای سیاسی-علی الخصوص در دولت- رو به افول نهاد. همچنین در 2 آذر سال 1367 با فرمان امام خمینی “بسیج دانشجویی” شکل گرفت. پس از آن در سالهای انتهایی دهه هفتاد-بعد از فاجعه 18 تیر 1378- مجموعه به نام انجمن اسلامی دانشجویان مستقل در تقابل با دفتر تحکیم وحدت شکل گرفت و در سالهای ابتدایی دهه هشتاد نیز مجموعه ای به نام “جنبش عدالت خواه دانشجویی” بوجود آمد. این در حالی بود که با باز شدن فضای فرهنگی و سیاسی کشور پس از 1376 رفته رفته جریان هایی در دانشگاه شکل گرفته بودند که از گفتمان اسلام سیاسی و یا اساسا گفتمان اسلامی فاصله داشتند و یا در حالتی دیگر چندان رقبتی برای فعالیت در یک چارچوب اسلامی نداشتند. اما با توجه به آیین نامه های مربوط به ایجاد تشکل های دانشجویی در نهادهای بالادستی مانند شورای عالی انقلاب فرهنگی که بر اسلامی بودند تشکل های دانشجویی اصرار داشت، امکان تشکل یابی از این طیف از دانشجویان علاقه مند به فعالیت فرهنگی و یا سیاسی گرفته شده بود. از سوی دیگر با توجه به رویکردهای منتقدانه و همدلانه انجمن های اسلامی دانشجویان با جریان فکری-سیاسی اصلاح طلب و دموکراسی خواه در کشور، این مجموعه ها به دلیل نداشتن تشکل برای فعالیت به سمت برخی از انجمن های اسلامی دانشجویان آمده و وارد این مجموعه ها شدند. از سوی دیگر به دلیل برخی نگاههای “پارلمانی” و ایدولوژی زدایی از سوی برخی فعالان دفتر تحکیم از مجموعه انجمن های اسلامی، حضور این طیف از فعالان غیر مذهبی، توجیه می شد. این در حالی است که انجمن های اسلامی دانشجویان بنا بر تاریخ روشن و شفاف خود، تشکیلاتی “عقیدتی-فرهنگی-سیاسی” بودند که مروج نوعی از اسلام گرایی میانه رو و نواندیش بودند. چنین قرائتی از انجمن های اسلامی از سوی برخی از دفاتر ان اتحادیه موجب آسیب پذیری هرچه بیشتر این تشکیلات و یکی از دلایل زمینه ساز زمین گیری و انشقاق در میان خودشان شد. از سوی دیگر بهانه های لازم را برای برخورد امنیتی و قضایی با فعالان آن را بوجود آورد. با این حال انتقاد جدی و اولیه به قانون نویسانی است که در محیط دانشگاه که محل تضارب آرا و اندیشه هاست، امکان تکثر و تنوع را از جریان های غیر مذهبی را گرفتند. این در حالی بود که در تمامی این سالها و به خصوص در سالهای دولت داری محمود احمدی نژاد چهار تشکیلات بسیج دانشجویی، جامعه اسلامی دانشجویان، انجمن اسلامی مستقل، جنبش عدالت خواه دانشجویی با کمترین اصطحکاک هویتی و سیاسی و همگی متعلق به جریان سیاسی راست/اصولگرا مشغول به فعالیت بوده اند. این در حالی است که در جریان مقابل-منتقدین وضع موجود- تنها یک تشکل انجمن اسلامی دانشجویان امکان فعالیت قانونی داشته است. این در حالی است که همین تشکل نیز در سالهای 84 تا 92 و به خصوص بعد از بحران سیاسی سال 88 یا به محاق تعطیل و تعلیق رفتند و یا به دلیل فشارهای فراوان امنیتی و سیاسی به کام خودتعطیلی رفتند. حال سئوال اساسی اینجاست که کدام عدالت حکم می کند که در فضای دانشگاهی کشور چهار تشکل کاملا همسو که همکنون “دفتر تحکیم وحدت ” موجود نیز به آنها منضم شده است، بیانگر دیدگاه های فکری و سیاسی یه جریان سیاسی باشد و در سوی دیگر با آن هم تکثر و تنوع یک اتحادیه نیز وجود نداشته باشد؟ چگونه می توان به مجموعه هایی که در بهترین حالت چیزی قریب به 15 تا 20 درصد فضای دانشگاههای کشور را با خود همراه دارند، پنج تشکیلات با بودجه و حمایت قانونی داشته باشند و در سوی دیگر از حداقل امکانات محروم بماند؟
(4)اصلاحات، اصلاح طلبی و اصلاح طلبان مولود سیاسی پروژه روشنفکری دینی/نواندیشی دینی اند. سابقه فکری این جریان در مفهوم کلی-و نه صرفا در قالب احزاب و شخصیت های حال حاضر آن- به رویکردهای فکری امثال سید جمال الدین اسد آبادی، اقبال لاهوری، محمد عبده، پیش قراولان نواندیش مشروطیت، آخوند خراسانی و نایینی و…باز می گردد. دموکراسی، پارلمانتاریسم، عدالت اجتماعی و مساوات، آزادبی بیان و حقوق مدنی و سیاسی از این دست سرفصل مهمترین مطالبات 150 ساله این جریان سیاسی بوده است. انجمن های اسلامی دانشجویان نیز بنا بر سوابق تاریخی، بنیان گذاران، معلمان و رهبران سیاسی که مورد حمایت قرار اده اند، بر این مدار بوده اند. از این رو منش، روش و بینشان بر مدار خوانشی نواندیشانه از دین مبتنی بوده است. از اندیشه های معلمانی اولیه که ذکر نامشان رفت بهره برده اند و از رهبری ملی و استقلال طلبی چون مصدق حمایت و تمجید کرده اند و شخصیت برجسته و انقلابی چون امام خمینی را به عنوان یک عالم اسلامی که در قامت یک مرحع دینی دست به مبارزه با رژیمی مستبد و وابسته زده است، حمایت کرده و در ذیل رهبری داعیانه و عالی وی در پیروزی، استقرار و استمرار نظام همراهی کرده اند. نگاه شان بیش از اینکه شخص پرستانه و فرد محوارنه باشد، اندیشه محورانه و مبتبی بر اصول و افق های کلی اندیشه های هر یک از این شخصیت هاست. برخلاف جریان های اصولگرا که رویکردی نص گرا به سبک اخباریون نسبت به آرا و اندیشه های شخصیت دارند، رویکردی بلندنظرانه و اجتهادی وقف نگاه اصولیون دارند. با این سبک و سیاق و با محور قرار دادن آرمان هایی چون استقلال، آزادی، عدالت خواهی و نفی سلطه و نگاهی نواندیشانه-و نه جزم اندیشانه به دین- می توانند از آراء و اندیشه های بزرگانی چون طالقانی و بازرگان و شریعتی و… استفاده کنند، دکتر محمد مصدق را به عنوان سیاست مداری با پرنسیب(با اصول) و استقلال خواه مورد توجه قرار دهند و امام خمینی را به عنوان یک روحانی مبارز و عدالت خواه و رهبری کاریزماتیک و معنوی مورد توجه ویژه قرار دهند. تفاوت بنیادین انجمنی ها با سایر جریان های موجود در این نوع نگاه است. در این عین حال به ورطه شخص پرستی نیفتند. کما اینکه در دل این جریان فکری-سیاسی بارها نسبت به اندیشه های متقدمین از سوی متاخرین نقدهای جدی صورت گرفته است و همین طور است در میان متفکران هم عصر این جریان.
(5)یکی از مسائلی که دائما از سوی جریان محافظه کار در دانشگاهها تبلیغ می شود این است که دانشگاهیان و دانشگاه نباید پیاده نظام احزاب و جریان های سیاسی شود. به وضوح روشن است که مقصود از دانشگاه و دانشگاهیان همان بخش عمده ای از فعالان دانشجویی و اساتید دانشگاهی است که منتقد سیاست های اصولگرایان هستند. چنانکه پیشتر گفتیم روشنفکری دینی/نواندیشی دینی یک جریان تاریخی فکری و سیاسی است. در قالب شخصیت ها، جریان ها و احزاب سیاسی و اجتماعی گذشته و حال و آینده جایگاه و پایگاهی بزرگ داشته است. قاعدتا انجمن های اسلامی دانشجویان همان گونه بر مدار اندیشه ها و رویکردهای خود در پیش انقلاب اسلامی از مرحوم مصدق در نهضت ملی نفت حمایت و همراهی می کردند، از نهضت امام خمینی که متتهی به انقلاب اسلامی بوده حمایت و همراهی کرده و جانبازی ها نموده و شهدای به نامی نیز تقدیم کرده اند، قاعدتا امروز نیز به فراخور رویکردها و مبانی فکری به جریان ها و گروههای فکری و سیاسی ای نزدیک هستند. در عین حال همیشه این نکته مورد توجه بوده است که باید میان احزاب و گروههای سیاسی با فعالان این تشکل ها رابطه “اتحاد و انتقاد” برقرار باشد. این امر با وجود بندی در اساسنامه ها با عنوان عدم امکان عضیت همزمان انجمنی ها در تشکل های دیگر سیاسی و فرهنگی دیگر در داخل و بیرون از دانشگاه تضمین شده است. با این وجود سئوال جدی این است اصولگرایان با داشتن این 5 تشکل موجود در دانشگاه ها در همراهی تام و تمام با سیاست هایشان هستند چگونه چنین درخواستی را به صورت پیاپی طرح و ترویج می کنند؟ نگاهی گذرا به بیانیه ها، سایت ها، میتینگ ها، تجمعات، همایش های این 5 تشکل به روشنی نشان دهنده همگرایی فکری-سیاسی آنها با یک جریان سیاسی است. از این ارزیابی نگارنده از این نوع پارپاگاندای رسانه ای و سیاسی چیزی جز این نیست که اصولگرایان به دلیل محدود بودن پایگاه اجتماعی خود در دانشگاههای کشور به دنبال آنند که با این گونه فضا سازی های سیاسی، خود به صورت بی رقیب، یکه تاز فضای دانشگاه های کشور باشند.
انتهای پیام




